مندرج در ژورنال شماره ۹۹۲ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
آخرین سهشنبه سال ۱۴۰۳ و شب چهارشنبهسوری را پشت سر گذاشتیم. مردم از چندی قبل به استقبال این شب رفته، در میادین شهرها و محلات مختلف تجمع کرده و با روشنکردن آتش و جمعشدن دور آن با رقص و آواز و انداختن عکس سران حکومت در آتش و همچنین بهآتشکشیدن سمبلیک طنابهای دار، این سنت زیبا را جشن گرفتند.
جمهوری اسلامی که با هر نماد شادی مخالف است و از جمعشدن بیش از دو نفر نیز هراس دارد، امسال تصور میکرد مستمسک خوبی بهعنوان ماه رمضان دارد تا مردم را از برگزاری این مراسم منع کند. از چندی پیش حکام اسلامی هم به پیشواز این روز رفته و رجز خوانده بودند که به علت ماه “مبارک رمضان” همه باید با شکمهای گرسنه در خانههایشان بمانند و اجازه روشنکردن آتش و برگزاری مراسم چهارشنبهسوری را ندارند و تهدید کرده بودند که با هنجارشکنان و تضعیفکنندگان این “ماه ملکوتی” مقابله میکنند.
واقعاً این دو سوی متضاد جامعه، این دو قطب عزا و شادی و این تقابل تحجر اسلامی با فرهنگ مدرن و انسانی تا کی و تا کجا میتواند دوام بیاورد؟
مردم با برافروختن آتش نهتنها جشنی زیبا را بر پا داشتند؛ بلکه مثل سالهای گذشته به رژیمی که فکر میکند مسئول توالت رفتنهای مردم هم هست و برای آن آداب خاصی را هم مدون کرده است فهماندند که نه تهدیدهایش جلودارشان است و نه هیچ سلاح دیگری. یکی از زیباترین عملکردهای مردم در این روز آتشزدن طنابهای دار بود. جنبش علیه اعدام در جامعه هر روز گستردهتر شده و چهره زیبای زندگی را ارج مینهد. مردم در شب چهارشنبهسوری فرصتی یافتند تا مخالفت خود را با اعدام به شکل آتشزدن طنابهای دار نشان دهند.
رژیم علیرغم رجزخوانیهایش نتوانست جلوی شادی و پایکوبی مردم را بگیرد. برعکس طبق معمول خودشان بجان هم افتادند و به همدیگر اخطار دادند که هوا پس است و بیش از این صلاح نیست فشار بیاوریم! روحانی را بالای منبر فرستادند تا با کلید کذائیاش مشکل را حل کند. آن دیگری اخطار داد که چنانچه لایحه حجاب باعث تضعیف نظام شود آن را اجرا نمیکنند. فهمیدهاند که این آتش زیر خاکستر را نباید شعلهور کرد و اگرنه تر و خشکشان با هم خواهند سوخت.