اعتصاب در نفت: تعرض به سنگرهای ضد کارگری جمهوری اسلامی

گزارشگر ایلنا در تاریخ۳۰ خرداد دررابطه با شرایط سخت کارگران پیمانکاری پارس جنوبی نوشت : ” این شرایط (کارگران) را وادار کرده است تا هر چند وقت یکبار بخت خود را بیازمایند و به هر طریقی هم که شده صدای خود را به گوش مسئولان برسانند. …حالا در آستانه‌ی روی کار آمدنِ دولت جدید این کارگران برای حذف پیمانکاری هشتگ زدند و از دولت جدید یاری طلبیدند. نامه نوشتن و هشتگ زدن و اعتراض‌های مقطعی شاید تنها کاری‌ست که آن‌ها می‌توانند انجام دهند. درواقع قرار گرفتن در موضع ضعفِ مطلق به مدد ترکیب قراردادهای پیمانکاری و کارکردن در مناطق ویژه اقتصادی عملا امکان انجام اقدامی موثرتر را از آن‌ها گرفته است. بعلاوه به نظر نمی‌رسد اراده‌ای از جانب مسئولان برای حل مشکلات این کارگران جز در مواقع انتخابات و صرفا در جهت بهره‌برداری‌های سیاسی وجود داشته باشد.”


بر خلاف اظهارات فوق،کارگران پارس جنوبی وکل کارگران شرکت نفت و پتروشیمی ها نه فقط خود را به هشتگ زدن محدود نکرده اند، بلکه عملا در سطح وسیع و سراسری دست به اعتصاب زده و همه نگاهها را به خود خیره ساخته اند.اکنون خبر اعتصاب چند ده هزار کارگر بازتاب جهانی یافته است وچشم امید جامعه به سوی آنها چرخیده است. کمتر از یک هفته از آغاز اعتصاب ومبارزه کارگران نمیگذرد اما بازتاب آن چنان گسترده است که از خبرهای داغ رسانه ها شده است. حتی خبرگزاری های راست از قدرت اعتصاب کارگران میگویند.در این میان یکی از تلویزیون های سلطنت طلبان به مجیزگویی از کارگران پرداخته و میگوید”هر تحولی در هر جامعه به دست کارگران شدنی است!”. البته مجری این برنامه فراموش نمیکنند که نیشی هم بزند. او به “کشور کمونیستی لهستان” و “جنبش همبستگی” اشاره میکند و بخصوص از لخ والسا که گرایش راست جنبش کارگری بود یادمیکند.به این ترتیب گوینده این تریبون دست راستی یکی به نعل میکوبد و یکی هم به میخ! و این نشان میدهد که جامعه ایران و مختصات جنبش کارگری آن را درک نمیکنند. اینها به هرحال دیگر چشم امیدشان دیگر به رژیم چنج و حمله نظامی و دیگر پروژه های دست راستی نیست بلکه توجه شان معطوف به قدرت کارگران شده است. چون کارگران فقط هشتگ نمی زنند. اعتراض قدرتمند کارگران هوش از سر نمایندگان سرمایه در هر شکل و شمایلی پرانده است.


عدم واکنش “مسئولان” تا این لحظه هم،نه از سر خوشی بلکه از سر بدبختی شان است. در دوره ای” مسئولان” سرمست از توانشان در سرکوب و مهار جنبش کارگری سر از پا نمی شناختند. سالهای آغازین دهه ۷۰ جمهوری اسلامی با پشتوانه کشتار دهه ۶۰ احساس ظفرمندی می نمود و به سردمداری رفسنجانی( آنموقع ایشان استوانه نظام بود. بعدها چیز خورش کردند!) عزم جزم کردند که “فضای کسب و کار” را بهبود بخشند و لذا لشکر کشی وسیعی علیه کارگران سازمان داده شد. در اولین قدم برای اینکه کارگران ایران را به تمکین بکشانند آگاهانه و عامدانه “امنیت شغلی” را هدف گرفتند. در آن ایام در یکی از شماره های روزنامه حکومتی خبری با تیتر درشت”پایان استخدام رسمی” منتشر شد. در پی آن، بازخریدها شروع شد. و صد البته این مساله با یک دستورالمعل ساده یا صدور بخشنامه ممکن نشد، بلکه به پشتوانه نیروی های امنیتی، توده های کارگر را وادار کردند که تن به “بازخرید” بدهند.اینجا و آنجا مقاومتهای صورت گرفت که مشهورترین مقاومت و مبارزه به نام کارگران کفش ملی رقم خورد. اعتراض کارگران کفش ملی با هجوم گسترده نیروهای سرکوبگر به داخل کارخانه و دستگیری سخنگویان کارگران و اخراج آنها و به قولی ” آنهایی که چموش” بودند روبرو شد. پس از وضع قوانین ضد کارگری و پس راندن مقاومت کارگران، هجوم گسترده به زندگی آنها در همه سطوح شروع شد. از آن تارریخ کارگران به روزمزد وپیمانی و قراردادی تبدیل شدند. درکنار این هجوم همه جانبه “حراست” شکل گرفت که بازوی نیروی امنیتی جمهوری اسلامی در کارخانجات بزرگ و شرکتهایی مانند شرکت نفت و پتروشیمی ها هستند. وظیفه این نیروها این است که کوچکترین صدای اعتراضی را ساکت کنند. شرکت نفت و پتروشیمی های تازه تاسیس هم از این قاعده مثتثنی نبودند.


با این روشها جمهوری اسلامی تا آنجا که توانست نیروی کار را ارزان کرد و همزمان سعی کرد که هر صدای اعتراض کارگران را خاموش سازد. عسلویه مظهر استثمار بی حد و حصر طبقه کارگر ایران شد و منطقه ویژه اقتصادی با وضع مقررات ضدکارگری برپا شد. در آنجا دست شان برای هر گونه رفتار وحشیانه با کارگران باز بود. برای دوره ای همه چیز بر وفق مرادشان بود. وظاهرا صدایی از کارگران شنیده نمی شد. “مسئولان” در سایه شرایط امنیتی که سازمانهای مخوف برای شان ساخته بودند خیال شان از “کارگر جماعت” راحت بود. بر اساس این باور که “ایرانی جماعت” را باید گرسنگی داد تا نای حرف زدن نداشته باشد، تصور میکردند بر خر مرادشان سوار شده اند. غافل از اینکه سرمایه داری گورکن خود را پرورش می دهد و کارگر چاره ای جز مبارزه ندارد. علیرغم همه قوانین و مقررات ضد کارگری و تمهیدات امنیتی از اوایل دهه هشتاد دور جدید مبارزه کارگران علنی شد.


قبل از آن، اگر اینجا و آنجا مبارزه ای به وقوع می پیوست هم، کسی از ماجرا خبر دار نمی شد و به سرعت با کشتار و دستگیری و شکنجه و زندان “جمع اش ” میکردند. نمونه کارگران خاتون آباد کرمان یکی از این موارد مهم است. اما از ابتدای این دهه “کارگر جماعت” به صورت علنی رودروی نمایندگان خدای سرمایه قرار گرفتند تا آن حد که دیگر شمار اعتصاب کارگران از دست همه در رفته است. از مهمترین اقدامات کارگران برگزاری اول مه در هر سال و اعتصاباتی مهمی مانند اعتصاب کارگران نساجی کردستان و اعتصاب کارگران شرکت واحد تهران و مبارزات معلمان بود و نمونه اخیر آن اعتصاب و مبارزه مداوم کارگران نیشکر هفت تپه.این مبارزات زمینه ساز مبارزات دیگری چون مبارزات کامیونداران و پرستاران و بازنشستگان و غیره را فراهم ساخت. بر بستر این مبارزات، تحولات دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸شکل گرفت که به شدت توازن قوارابه نفع کارگران و کل توده های کار کن جامعه تغییر داد. از این پس همه منتظر ورود کارگران نفت بودند. از سال گذشته این بخش از طبقه کارگر به عرصه مبارزات پیوست.نکته مهم دیگر این مبارزات این است که در دور اخیر بسیار گسترده تر، سراسری و سیاسی است. سیاسی است به این معنی که مبارزات در طی انتخابات کذایی شان که در آن رای به سرنگونی پیروز شد، قرار بود با جلادی مانند رئیسی خوف در دل جامعه بکارند. این اعتراضات همه این صحنه را تغییر داد.به این ترتیب اعتصاب کارگران شرکت نفت همه تلاشهای حکومت برای ایجاد خوف در جامعه را به شکست کشاند.


مبارزات کارگران چه در ایران و چه در نقاط دیگر جهان معمولا با خواسته های صنفی شروع میشود. امادر بطن تحولاتی که در ایران میگذرد این مبارزات به شدت رنگ سیاسی به خود گرفته و ضد حکومتی هستنند. مبارزه علیه پایان دادن به قراردادهای پیمانی و افزایش دستمزدها ( سوای خواستهای برحق دیگر کارگران نفت) مبارزه ای مستقیم علیه جمهوری اسلامی است. کوتاه کردن دست پیمانکاران و به واقع خلع ید از این بخش از مافیای حکومت، گام بسیار مهمی در به سقوط کشیده شدن حکومت بازی خواهد کرد. همانطور که خلع ید از مافیای اسد بیگی در هفت تپه بر مبارزه سراسری کارگران و مبارزه مردم ایران علیه فساد و مافیای اقتصادی در کل کشور تاثیر میگذارد و مبارزات سراسری را تقویت میکند،خلع ید از شرکتهای پیمانکاری که مظهر فساد و غارت و چپاول زندگی کارگران هستند و جمهوری اسلامی در پناه این شرکتها استثمار بی حد و حصری را سازمان داده است، شیرازه حکومت را از هم می پاشاند.

بر خلاف اظهارات مهدی خزعلی که ادعا میکند در شرایطی که جمهوری اسلامی بر اثر تحریمها نمی تواند نفت خود را بفروشد این اعتصابات اهمیت ندارد، فقط مضحک می نماید. واقعیت این است که اقدام متحدانه کارگران شرکت نفت مستقیما اقتصاد مافیایی حکومت را نشانه گرفته است. نمی شود شرکتهای پیمانکاری در شرکت نفت را برچید اما همین شرکتها مثلا در شهرداریها، خودروسازیها، معادن و بیمارستانها و… همچنان همه کاره باشند. تارو پود اقتصاد مافیایی رژیم اسلامی سرمایه به شرکتهای پیمانکاری وابسته است. نقطه قوت جمهوری اسلامی در مقابل کارگران تکه تکه کردن کارگران به بخشهای مختلف بود تا جلو اتحاد کارگران را گرفته باشد. از اینرواعتصابات سراسری کارگران نفت همه تلاشهای حکومت را بی اثر کرده است.
لازم نیست کارگران شعار سیاسی مشخصی علیه حکومت بدهند تا مضمون سیاسی آن درک شود، چیزی که در صورت تدوام اعتصاب شاهد آن هم خواهیم بود.به این دلیل ساده که اعتصابات بخش مهمی از اقتصاد تبهکاران حاکم را هدف گرفته است، از لحاظ سیاسی، کل نظام را نشانه رفته است. این را بهتر از هر کسی خود حکومت میداندکه لام تا کام چیزی در مورد آن نمی گوید و آنهایی هم که حرفی اینجا و آنجا زده اند، مذبوحانه دارند تلاش میکنند تا با خراب کردن همه آوار بر سر چند شرکت پیمانکاری ماجرا را ختم به خیر کنند. اما خودشان میدانند دیگر دست شان برای همه رو شده است. روزهای و ماههای آینده درمبارزات جنبش کارگری و مبارزات مردم علیه حکومت تعیین کننده است.


رئیسی را آوردند که قدرقدرتی کنند. اما با پیش راندن رئیسی، حکومت بیش از آنکه یکدست شده باشد بیش از پیش به سوی از هم گسیختگی بیشتر میرود. با این انتخاب جمهوری اسلامی خود باعث شد که موضوع کشتار دهه ۶۰ بار دیگر مساله کل جامعه شود. اگر آن جنایات در آن سالها با سکوت دنیا روبرو شد اکنون اما کشتارهای دهه ۶۰انعکاس جهانی یافته است. اکنون جمهوری اسلامی در موقعیتی بسیار ضعیف تر قرار گرفته است و مبارزه کارگران نفت گلوی حکومت را گرفته است. در این شرایط مبارزات نفت حمایت و پشتیبانی کل جامعه را با خود خواهد داشت.*

اینرا هم بخوانید

در دو سالگی عظمت انقلاب زن زندگی آزادی- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۴۹ دو سال پیش، 25شهریور سال 1401، با قتل مهسا – ژینا امینی …