من از آن دسته آدمهایی هستم که به نتیجهی مذاکرات میان دولت آمریکا و جمهوری اسلامی دل نبستهام. طبیعتاً، هم دولت فاشیستی ترامپ و هم فاشیستهای اسلامی حاکم بر ایران در این مذاکرات صرفاً منافع خودشان را دنبال میکنند—منافعی که هیچ ربطی به خواستهها و نیازهای مردم ندارند.
یکی (دولت ترامپ) به دنبال این است که جمهوری اسلامی را از دستیابی به سلاح هستهای دور نگه دارد تا خطری برای منافع ایالات متحده و متحدان غربیاش نباشد. دیگری (جمهوری اسلامی) که خوب میداند کشتیاش به گل نشسته و در داخل ایران و منطقه شکستهای جدی خورده، به دنبال نجات خود از طریق تعامل با غرب است. هر دو طرف هم با رجزخوانی و مانورهای نظامی تلاش میکنند که در جریان مذاکرات امتیازات بیشتری از یکدیگر بگیرند—که البته در این میان، آمریکا با برتری نظامی بسیار بیشتر، دست بالاتری دارد.
جالب است که هم دولت آمریکا و هم جمهوری اسلامی ابایی ندارند که بی ربطی این مذاکرات را با منافع مردم را از انظار پنهان کنند. آمریکا صراحتاً میگوید که کاری به رعایت حقوق بشر در ایران ندارد. خود ترامپ هم با عملکردش، در جهان به نماد ضدیت با حقوق بشر و فاشیسم بدل شده (حتی از شورای حقوق بشر سازمان ملل هم خارج شد). در آنسو، جمهوری اسلامی هم از زبان خامنهای اعلام کرده که اگر آمریکا و اروپا با ما کنار بیایند، ما سرکوب داخلی را ادامه میدهیم—و خیالتان از بابت انقلاب و چپگرایی در ایران راحت باشد!
حالا من نمیفهمم چرا باید به این “دیپلماسی” دل خوش کرد و مثل بعضی از “جمهوریخواهان” و جریانات راست به آن امید بست ؟! همهی این ماجرا برای من زیر سؤال است. طبیعتاً هیچکس جنگ نمیخواهد. ما بارها گفتهایم که اگر دولتهای غربی دست از مماشات و یا حمایت از جمهوری اسلامی بردارند، خود مردم ایران با انقلاب خودشان کار این رژیم را تمام خواهند کرد.
“دیپلماسی” اگر معنایی دارد، باید به این معنا باشد که دولتها با رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی سازش نکنند، به آن مشروعیت ندهند، و اجازه ندهند جنایتهایش را پشت میز مذاکره بپوشاند. ما هیچ انتظار دیگری نداشتهایم جز اینکه به جنایات این رژیم علیه بشریت اعتراض کنند، حکومت جنایتکار اسلامی را طرد و منزوی کنند، سفارتخانههایش را ببندند و روابط سیاسی و دیپلماتیک با این رژیم ترور، وحشت و آپارتاید جنسیتی را فوراً قطع کنند.
حالا این مذاکرات جاری دقیقاً دارد به چه چیزی خدمت میکند؟ جز این است که در صورت تعدیل برنامهی هستهای، به رژیم اسلامی اعتبار بیشتری برای ماندن میدهد؟ مگر مشکل ما با جمهوری اسلامی فقط بر سر برنامهی هستهای آن است؟! مردم ایران دیگر به چه زبانی باید بگویند که این رژیم را—چه اتمی و چه غیراتمی—نمیخواهند؟ مردم ایران چطور باید فریاد بزنند که این رژیم نمایندهی آنها نیست و فقط با زور و قلدری به نام آنها در مجامع بینالمللی سخن میگوید؟
من بسیار متاسفم که شماری از مخالفین صادقِ اعدام و سرکوب در ایران، با نوشتن نامه و بیانیه، تلاش میکنند با “تزریق مسائل حقوق بشری” به مذاکراتی که اساساً ربطی به ما ندارد، عملاً ما را از مسیر انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی دور کنند و از مذاکره کنندگان تقاضای پیش شرط گذاشتن برای حقوق بشر در ایران می کنند. تازه آن هم از دولتی که در حال حاضر عملاً خط قرمزی بر حقوق بشر کشیده و خودش آشکارا حقوق انسانی پناهجویان، جامعهی الجیبیتیکیو+، کارگران و حتی مردم خودش در آمریکا را زیر پا میگذارد.
حتی اگر این مذاکرات موفق شود جلوی یک جنگ احتمالی را بگیرد، سؤال این است: ما مردم چه “صلح پایداری” با این رژیم داریم؟!
این چه نوع “صلحطلبی” و “تنشزدایی” است که با یک رژیم جنایتکار و سرکوبگر برقرار میشود؟ شرایطی ساختهاند که با شعار “جنگ نکنید” و “برقرای صلح”، عملاً میخواهند ما جمهوری اسلامی را تحمل کنیم! ما این را نمیپذیریم. نه جنگ و نه صلحِ دولتها با جمهوری اسلامی، هیچکدام به نفع ما مردم نیست. بهترین و تنها موضعی که میتواند به نفع مردم باشد، این است که دولتها این حکومت منفور را منزوی و بایکوت کنند—نه با آن وارد معامله شوند، نه به آن مشروعیت بدهند.
اما به هر حال اگر جنگ نشود، ما همچنان خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستیم.
جنگ بشود، باز هم راهمان را گم نمیکنیم. با سرنگونی این رژیم، خودمان با جنگ و بحران هم مقابله میکنیم و جامعهمان را نجات میدهیم.
مذاکره کنند و به نتیجه برسند، ما جمهوری اسلامی را سرنگون میکنیم.
مذاکره کنند و به نتیجه نرسند، باز هم ما جمهوری اسلامی را سرنگون میکنیم.
مگر نه اینکه بعد از توافق برجام، مردم به خانههایشان نرفتند؟ مگر نه اینکه در دی ۹۶، دوباره به خیابانها آمدند و فریاد زدند: “جمهوری اسلامی نمیخواهیم”؟!
من شخصاً وقتی میبینم که خواستِ سرنگونی جمهوری اسلامی، یا اصل بهرسمیتنشناختن آن، کمی مخدوش میشود، به شدت حساس میشوم. ما “اصلاحطلبی حکومتی” را در خیابان از میدان به در کردیم. حالا باید هوشیار باشیم و اجازه ندهیم همین جریان از پنجره وارد شود و مبارزات سرنگونیطلبانهی ما را منحرف کند.