بهنام ابراهیم زاده:برای بازیگران فریبکار نقض حقوق بشر حاکمان ایرا ن٬بگذارید من زندانی سیاسی سخن بگویم

برای بازیگران فریبکار نقض حقوق بشر حاکمان ایرا ن٬
بگذارید من زندانی سیاسی سخن بگویم

 

روز چهارشنبه ۱۴تیرماه به دعوت ستاد به ظاهر حقوق بشر اسلامی ایران در ‌نمایشی مضک تعدادی از سفیران کشورهای خارجی را برای بازدید مهندسی شده به زندان اوین بردند تا باردیگر افکار عمومی را بفریبند ونشان بدهند وضعیت زندان های ایران بسیار عالی وهیچ نقض حقوق بشری در ان دیده نمی شود.

بی شک افکار عمومی وسازمان های حقوق بشری خوب می دانند که آنچه که در زندانهای جمهوری اسلامی می گذرد نقض فاحش حقوق بشر است. بعداز محکومیت های جامعه جهانی حکومت ایران به خاطر نقض حقوق بشر وادامه تشدید تحریم ها وخصوصا تحریم سازمان زندانها وافرادی در سازمان زندانها، لازم بود همچین سناریویی را ترتیب بدهند. و حقیقت همین جاست.  بگذارید زندانیان سیاسی خود سخن بگویند.

حقیقت را کسانی می دانند که سالها در زندانهای جمهوری اسلامی حبس ومحکومیت وباانواع شکنجه واذیت وازار سپری کردند وزندانبانان ونهادهای امنیتی سپاه ووزارت از هیچ حربه ای برای به زانو در آوردن زندانیان وخانواده هایشان دریغ نکردند. اولین سوال اینست که چگونه تعدادی سفرا در یک بازدید مهندسی شده آنهم از یک مکان تعین شده از قبل توانستند واقعیتهای زندان را بفهمند. این سفرا چرا از بند خوفناک وزارت ۲۰۹ودو الف و۲۴۱وبند هفت وهشت که بدون رعایت قوانین تفکیک جرایم زندانیان در آنجا نگهداری می شوند و یا با وجود خبری ورسانه ای بودن از بند ۳۵۰وبند نسوان زنان که حتی محروم از حق استفاده از تلفن هستند، خبر نداشتند ودیدن نکردند. بگذارید من آنچه که در این‌چند سال با چشمان خودم دیدم وشاهدش بودم را برایتان بگویم. اقایان سفرا! واقعیت را ما زندانیان که سالها در شکنجه گاه جمهوری اسلامی بودیم میدانیم .

در تاریخ ۲۲خرداد ۸۹من بازداشت شدم متعاقب آن به بند وزارت اطلاعات بند ۲۰۹منتقل شدم به مدت بیش از جهار ماه مرا در سلول انفرادی بدون حق تماس با خانواده وحق ملاقات مورد بازجویی های تند وخشن همراه با توهین واهانت وشکنجه برای اعتراف گیری اجباری قرار دادند. آنها کینه توزانه برای درهم شکستن روحیه ام مرا تهدید می کردند که همسر وفرزندت را بازداشت کردیم ودارند در طبقه پایین بازجویی پس میدهند. به دفعات تهدید به اعدام شدم. در بدترین شرایط غیر انسانی و وضعیت نامناسب بهداشتی وتهدید های مداوم بازجویان قرار گرفتم . همواره از سلولی به سلول دیگر منتقل می شدم و در کنارشکنجه وتوهین های مداوم بازجویان که به من میکردند، آنها در کمال وقاهت وبی شرمی به همسر ومادرم هم توهین می کردند.

اما از وضعیت خودم و آنچه که در این چند سال برمن سپری شد و خود سند گویایی از وضع زندانهاست، بگذریم. اجازه بدهید از بند ۳۵۰ بگویم. از بندی که خارج از ظرفیت، زندانیان زیادی را در آنجا در حبس نگه داشته بودند. زندانبانان ابتدایی ترین حقوق زندانی را زیر پا می گذاشتند. ما حتی در طول چند سال حبس در بند ٣٥٠ از حق استفاده از تلفن وتماس با خانواده هایمان هم محروم بودیم . وضعیت بهداشت غذا وخوراک بند به حدی خراب بود که اگر با هزینه شخصی خود غذا تهیه نمی کردیم، چیزی برای خوردن نداشتیم. آنهم با هزینه بالا وخیلی مواقع مایحتاجی که از بوفه زندان تهیه می کردیم، تاریخ مصرفش گذشته بود وهرگز هم اعتراض وشکایت ما به جایی نرسید. مساله دیگر زندانیانی بودند که به خاطر عدم رسیدگی پزشکی وبی توچهی زندانبانان کاملا زمین‌گیر شدند وهیچگاه هیچکس صدایشان را نشنید. من در این چند سال به دفعات شاهد مرگ عزیزانی بودم که به خاطر عدم رسیدگی پزشکی جان خود را از دست دادند. همبندیانم به وضعیت اورژانسی می رسیدند که یا به بهداری وبیمارستان اعزام نمی شدند و یا اگر هم اعزام میشدند با ساعتها تاخیر انجام میگرفت که عملا اقدامی وکاری هم برایشان انجام نمی دادند. من با چشمان خودم دیدم که چگونه دربهداری زتدان زندانی مریض حال را دکترها با سیلی ومشت به جانش افتادند وتاکید داشتند که او خودش را الکی به بیماری وبی حالی زده است و دروغ می گوید. در کنار همه اینها بهداری شدیدا از کمبود امکانات ودارو رنج می برد. وقتی زندانی اورژانسی به بهداری اعزام می شد تنها کاری که برایش بود، دادن چند عدد قرص است.

بد نیست مختصری هم از زندان رجایی شهر بگویم. در زندان رجایی شهر زندانبانان حتی از بازرسی های خودی هم وحشت داشتند که مبادا زندانیان معترض با آنها از مشکلات زندان بگویند. در اکتبر ۲۰۱۵تیمی از بازرسان سازمان زندانها از جمله سهراب سلیمانی رئیس سازمان استانهای تهران برای بازرسی به زندان رجائی شهر بند دو داارلقران که بنا به اعتراف زندانبانان وزندانیان ویترین رجایی شهر می باشد، وارد بند شدند. دوروز قبل از بازدید مسئولان زندان دستور دادند که بند را از هر نظر تمیز کنند وحتی قبل از ورود بازرسان دیوارهای کریدور را رنگ آمیزی کردند. وفتی روز موعود فرا رسید ومن هم از این بازرسی مطلع بودم همان روز به بهانه ای مرا به بهداری زندان اعزام کردند اما تنها چند دقیقه به پاسداربند همراهم که مرا به بهداری برده بود گفتم من حالم خوبه هیچ مشکلی ندارم وبدون توجه به او به بند دو برگشتم. وقتی به بند دو برگشتم بازرسان قصد داشتند از بند خارج بشوند که من خودم را رساندم و هنوز به نزدیک سلیمانی نرسیده بودم که به ذستور محمد مردانی رئیس زندان داریوش امیریان جلوی من آمد ودست داد وگفت آقای ابراهیم زاده هیچی نگو. با بازرسان حرف نزن. هر چه شما بگویید رو چشم میزاریم وخواسته هاتون را انجام می دهیم. من که تا آن زمان چنین فرصتی برایم مهیا نشده بود ویکسال بود برای همچنین روزی کمین کرده بودم بی توجه به حرفهای امیریان جلو سلیمانی رفتم وضمن معرفی خودم از مشکلات زندان وکمبودها وغذا وبهداشت وخیلی از موارد دیگر صحبت کردم. سلیمانی مرا به دفتر بند دعوت کرد وادامه صحبت ها را با مسکریان مسئول حفاطت سلیمانی ودر حضور رییس حفاظت زندان اقای زارعی و رییس اجرای احکام انجام دادیم. بعد از این بازرسی وبه خاطر اعتراض وگفتن مشکلات زندان مسئولان زندان خصوصا داریوش امیریان مرا در اقدامی کینه توزانه به بند ده سویت های در بسته انتقال دادند. بعد از این بازرسی یکبار دیگر وقتی از طرف قوه قضاییه واداره کل سازمان زندانها برای بازرسی آمدند قبل از ورود تیم بازرسی با زور وتهدید من ودیگر زندانی سیاسی علی مشهدی را به حفاظت زندان انتقال دادند. وبیش از یک ساعت ما را عملا در حفاطت زندان حبس کردند وتا عصر دیر وقت اجازه ندادند به بند دو برگردیم و وقتی به بند برگشتیم بازرسی صورت گرفته بود وبازرسان بند را ترک کرده بودند. من در تمام این مدت که در بند دو بودم هیچگاه تیم های بازرسی به دیگر بندهای زنذان برای بازرسی نرفتند وچون بند دو کمی از نطر ظاهری تر وتمیز بود همواره بازرسان به بند دو آورده می شدند. اما لازمست بگوییم در زندان رجای شهر واوین از پارچه پرده گرفته تا یخچال وتلویزیون وتا ظرف وقاشق وهر آنچه که نیاز زندانی است، زندانیان با هزینه شخصی خود تهیه می کنند. وضعیت غذا وبهداشت هیچ تعریفی ندارد. زندانیان عادی به بهانه های واهی به سلو ل انفرادی وسویت های غیر بهداشتی در حبس نگه داشته می شوند. باندهای مافیای مواد مخدر راحت در زندان جولان می دهند وبه تجارت سیاه مشغولند. آنها با وجود درخواست کتبی خودم هرگز حاضر نشدند مرا به بند شش معروف به بند آدم خوارها انتقال ندادند. من دنبال آن بودم که بتوانم از نزدیک آنچه که دربند شش می گذرد را مشاهده بکنم وبتوانم خبر رسانی کنم. بند شش وسه وهفت ویک با دیگر بندها خیلی تفاوت دارد. این چند بند خطرناک ترین وکثیف ترین بندهای رجایی شهر هستند که زندانیان زورگو راحت به زنذانیان زیر ۱۸سال تجاوز می کنند. آنها مراسمی دارند که حتی زندانیان زیر سن قانونی را عروس می کنند واستفاده جنسی از آنها می کنند. وضعیت غذا و بهداشت وکمی وبی کیفتی غذا بحدی تکان دهنده وخرابست که زندانیان سر تقسیم غذا وته دیگ به جان هم افتاده اند وهمدیگر را برای گرفتن چند قاشق غذا ضرب وجرح کرده اند وجان خود را از دست داده اند. در زندان رجایی شهر همواره در گیری های بین گروهی بین زندانیان ومافیاهای مواد مخدر وجود دارد. اکثر زندانبان به زد وبند وخرید وفروش مواد و وارد کردن آن دخالت دارند. دهها زندانی به خاطر اینکه نتوانستند شرایط زندان را تحمل کنند اقدام به خود کشی کرده اند. تعداد زیادی زندانی که برای مسولان زندان مشکل افرین بودند را ازبین برده اند. سیامک بندلو زندانی که به خاطر یک زخم سطعی به بهداری زندان منتقل شد اما عملا زندانبانان اورا کشتند. نوعی دیگری از اقدامات کینه توزانه مسئولان زندان تشویق وتحریک زنذانیان شرور است که به زندانیانی که برای زندان مشکل دارند، آسیب برسانند. آنها به دفعات چند زندانی شرور وخطرناک را تشویق وتحریک کردند که به من آسیب برسانند که در موردی دربند ده موفق شدند. زندانبانان اما پارا ازاین هم فراتر گذاشته وزندانیان عادی را به بهانه های گوناگون در زیر هشت بند ها مورد ضرب و شتم قرار می دهند.

این داستان وضع جهنمی زندانهاست و اما چرا سفرایی که به زندان اوین رفته بودند، از بند ۳۵۰ بند سیاسی سوال نکردند که کدام قوانین به مسئولان حکومتی اجازه می دهد تعدادی زندانی سیاسی وعقیدتی را در این بند بدون حق استفاده از تلفن به گروگان بگیرند واز هر حق وحقوق انسانی محروم باشند ؟

چرا از بر خورد وحشیانه گارد زندان در بند ۳۵۰در ۲۸فروردین ۹۳معروف به پنچ شنبه سیاه سوالی نکردند که چه گذشت؟
چرا آنها از سلولهای وحشتناک ومخوف بند های ۲۰۹و۲۴۰وبند دو الف دیدن نکردند و کسی جویای آنچه که در این بندها بر زندانیان می گذرد و حال آنها نشد؟

کسی جویا نشد که چگونه است که برخلاف آیین نامه سازمان زندانها وقوانین تفکیک جرایم زندانیان سیاسی را در بند های زندانیان معلوم الحال شرور وخطرناک نگهداری می کنند. با زور وتهدید وزدن دستبند وپابند ولباسهای توهین آمیز انها را به بیمارستان یا دادگاه انقلاب اعزام می کنند؟

چرا از روند دادگاهی های ناعا دلانه وچند دقیقه ای زندانیان ویا متکی بر علم قاضی زندانی را محکوم به اعدام وقصاص می کنند حرفی نزدند؟

چرا با کسی در مورد آنچه که در آگاهی شاپور برای اعتراف گیری بر متهمان وبازدشت شدگان می گذرد ودهها موارد دیگر که مجالی برای بیان ان نیست صحبت نشد؟.

بی شک افکار عمومی وسازمانهای بین اللمللی وحقوف بشری به خوبی می دانند که آنچه که در زندانهای جمهوری اسلامی می گذرد نقض فاحش حقوق بشر است. هراس مسئولان جمهوری اسلامی از چیست؟ چرا به محض اینکه چند سفیر می خواهند از زندان دیدن کنند، زندانیان سیاسی وعقیدتی را به بهانه های اعزام به دادگاه وبیمارستان از بند خارج می کنند؟ اگر واقعا در زندانهای ایران موازین حقوق بشری رعایت می شود پس برای چه همواره احازه نمی دهند زندانیان معترص حرفی بزنند؟ چرا در طول ماموریت گزارشگر حقوق بشر آقای احمد شهید هرگز به وی اجازه ورود به ایران وبازرسی از زندانهای ایران را ندادند؟

آقایان بگذارید زندانیان سیاسی سخن بگویند. بگذارید خانواده های زندانیان سیاسی سخن بگویند. بگذارید من بهنام ابراهیم زاده که بهترین سالهای زندگی ام را در زندان گذرانده ام سخن بگویم. زندانی سیاسی آزاد باید گردد.

بهنام ابراهیم زاده

تیر٩٦

 

اینرا هم بخوانید

بیانیه ۳۰۰  نهاد و فعالین دفاع از حقوق زنان علیه بازداشت  ۴ نفر از زنان شرکت کننده روز جهانی زن  در سنندج

بیانیه جمعی از سازمانهای حقوق بشری و نهادهای مدنی و دفاع از حقوق زنان علیه …