بار دیگر بمناسبت ٢١ فوریه روز جهانی زبان مادری، حق آموزش به زبان مادری و اعتراض به قوانین و رفتارهای فاشیستی جمهوری اسلامی، حکومتی که ناقض این حق انسانی است بیش از هر زمان برجسته شده است.
یک وجه اصلی تبعیض و ستم ملی، ستم زبانی است. در ایران این ستم، میراث سلطنت پهلوی است که توسط حکومت اسلامی تداوم یافته است. اکنون جمهوری اسلامی ناقض حق آموزش به زبان مادری، تبعیض و ستم زبانی بر علیه مردمی هست که زبان مادریشان غیر از زبان فارسی است. محرومیت از آموزش به زبان مادری حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم رسمیت قانونی پیدا کرده است. به این ترتیب زبان قانونا به یک ابزار سرکوب سیاسی- اجتماعی بدل شده و علیه بخشی از مردم بکار گرفته میشود.
زبان وسیله ابراز وجود عاطفی است. زبان وسیله بروز احساسات درونی است. زبان وسیله بیان غم و شادی است. زبان ابزار ارتباط اجتماعی است. زبان ابزار تفکر و آموختن و کسب دانش است. زبان کانال ابراز وجود اجتماعی و سیاسی و شکوفایی انسان است. به این اعتبار زبان دیگر صرفا ابزار و وسیله هم نیست. بخشی مهم از زندگی انسان است. انسان و بطریق اولی انسان کودک با زبانش زندگی میکند. ممنوعیت آموزش به زبان مادری در ایران یعنی محروم کردن میلیونها کودک از ایجاد ارتباط احساسی، عاطفی، اجتماعی، فکری و در یک کلام محروم کردن کودک از یک زندگی شاد. ممنوعیت آموزش به زبان مادری، یعنی پرتاب کردن ناگهانی کودک از دنیای مانوس زبان مادری به دنیای تماما ناشناخته یک زبان جدید، یعنی تبدیل کردن اولین تجربه آموزش کودک به محیطی ناامن و تجربه ای رنج آور. یعنی تعرض به روان و عواطف و فکر و آگاهی و رشد کودک. از اینرو بالاترین درصد ترک تحصیل از میان کودکانی است که از آموزش به زبان مادری محروم شده اند.
زبانهای مختلف بخشی مهم از فرهنگ جهانی و هویت انسانها هستند. حق تحصیل و فعالیت فرهنگی، ادبی، اجتماعی و سیاسی به زبان مادری باید به عنوان یک حق مسلم و جهانشمول همه متکلمین به زبانهای مختلف برسمیت شناخته شود.
در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی، هر سال به بهانه روز جهانی زبان مادری، نیروی های ارتجاعی ناسیونالیستی به جان هم میافتند. از یکسو ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی و آریایی و فارس، و از سوی دیگر انواع ناسیونالیسم قومی ترک و کرد و عرب و بلوچ و غیره فعال میشوند. این دو صف ارتجاعی برای هم رجز میخوانند. یکی صورت مساله را انکار میکند و دیگری تبعیض زبانی را ابزاری برای سهم خواهی از قدرت میکند.
فاشیسم ایرانی- آریایی و ناسیونالیسم فارس چماقدران فکری و ایدئولوژیکش متشکل از ادبا و شعرا و مورخین و پروفسورها و ژورنالیستها را به خط میکند تا تاریخ بسازند و حماسه سرایی کنند که ایران سرزمین “نژاد پاک آریایی” است؛ و “ترک و کرد و عرب و بلوچ” و غیره هم ریشه آریایی دارند؛ زبان فارسی تنها زبان اصیل با قدمت طولانی است؛ زبانهای دیگر اصالت ندارند، قدمت ندارند و چماق “تمامیت ارضی مقدس” را بالای سر جامعه میچرخانند که آموزش به زبان مادری همان و پارچه پارچه شدن ایران همان!
انواع ناسیونالیسم قومی ترک و کرد و عرب و بلوچ و غیره هم ادبا و شعرا و مورخین و پرفسورها و ژورنالیستهایشان را به صف میکنند که به نام دفاع از حق آموزش به زبان مادری، متکلمین به زبانهای غیر از فارسی را به مثابه اقوامی معرفی کنند که تاریخشان پرشکوهتر است، قومیتشان خالصتر است، زبانشان اصلیتر و قدیمی تر است، تعدادشان بیشتر است و دشمنشان هم “قوم پارس” است و نه جمهوری اسلامی. به این ترتیب هر سال در روز جهانی زبان مادری، دو نیروی ارتجاعی به نام زبان مادری بر شیپور قومیت و نفرت قومی و ملی میدمند. به این ترتیب فاشیسم و ناسیونالیسم و قوم پرستی در دو سوی این جدال خود یک مانع برای حل ستم ملی و مساله تبعیض زبانی هستند. نه فقط این بلکه تلاش میکنند به اتحاد مردم در مبارزه علیه جمهوری اسلامی لطمه بزنند و مردم را بجان هم بیاندازند و نهایتا در عمل به ارتجاع اسلامی حاکم خدمت میکنند.
جمهوری اسلامی که خود عامل اصلی اعمال ستم ملی و زبانی در ایران است و با جنبشهای قدرتمندی علیه انواع تبعیضها مواجه است؛ و در طی سه سال گذشته با خیزش های متحد مردم در صدها شهر، از تهران و آذربایجان گرفته تا اصفهان و سیستان و بلوچستان، و از کردستان و خراسان گرفته تا خوزستان مواجه شده است و شعار “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” لرزه بر ارکانش انداخته است، نه تنها از این کشمکش و نفرت پراکنی و تفرقه افکنی ناسیونالیستها استقبال میکند بلکه فعالانه آنرا باد میزند. بی دلیل نیست که کارگزاران جمهوری اسلامی در روزنامه ها و برنامه های تلویزیونی دولتی، هر از گاهی با تمسخر و تحقیر زبان و لهجه و لباس مردم مناطق مختلف، فضا را برای تحرک جنبش و نیروهای قومی و ناسیونالیستی فراهم میکنند. جمهوری اسلامی از همبستگی مردم بشدت واهمه دارد و لذا ازطریق دامن زدن به تفرقه های ملی- قومی تلاش میکند صفوف مبارزه مردم را در هم بریزد و مانع اتحاد آنها شود. از اینرو قوم گریان و ناسیونالیست ها عملا در خدمت جمهوری اسلامی قرار میگیرند.
آموزش و فعالیت به زبان مادری در همه زمینه ها از جمله در زمینه های ادبی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی یک حق انکار ناپذیر، مسلم، انسانی و جهانشمول است و مبارزه برای رسیدن به این حق هم یک وجه مهم مبارزه برای جامعه ای است که در آن ستم ملی نباشد، ستم زبانی نباشد و همه شهروندان از حقوق برابر برخوردار باشند. مبارزه برای رفع تبعیض زبانی مبارزه ای علیه فارسها نیست. این مبارزه مشترک همه کسانی است که از ستم ملی و زبانی رنج می برند. این مبارزه مشترک همه مردم علیه مسبب اصلی این ستم یعنی حکومت اسلامی است. در این مبارزه میلیونها نفر از مردم فارس زبان که آنها هم خواهان رفع همه تبعیضات و از جمله تبعیض زبانی اند ، سهیم هستند.
شرط لازم برای برپایی جامعه ای آزاد و برابر، رفع همه تبعیض ها و از جمله رفع تبعیض زبانی است. رفع تبعیض زبانی در خدمت رشد و تعالی همه احاد جامعه، رشد خلاقیت ها، نزدیک شدن مردم به یکدیگر و در نتیجه بلوغ و شکوفایی انسانیت است. حزب کمونیست کارگری برای برپایی جامعه ای مبارزه میکند که در آن هیچ تبعیضی از جمله تبعیض زبانی نباشد. حزب در برنامه یک دنیای بهتر اعلام کرده است، “هویت ملی، عرق ملی و ناسیونالیسم را افکار و تمایلاتی بسیار عقب مانده، مخرب، و مغایر با اصالت انسان و آزادی و برابری انسانها میداند و ساکنین کشور را مستقل از ملیت یا احساس تعلقی ملی خویش اعضای متساوی الحقوق جامعه” میداند. حزب کمونیست کارگری، خواهان ممنوعیت زبان رسمی اجباری است و مبارزه برای آموزش به زبان مادری را یک وجه دائمی مبارزه خود میداند. از نظر حزب کمونیست کارگری، برای بهره مند شدن از حق مسلم آموزش و فعالیت به زبان مادری، قبل از هر چیز باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد که مسئول مستقیم انواع تبعیضها از جمله تبعیض و ستم ملی و زبانی است.
زنده باد حقوق برابر شهروندی!
زنده باد مبارزه متحد مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی!
حزب کمونیست کارگری ایران
٥ اسفند ١٣٩٩، ٢٣ فوریه ٢٠٢١