جنایتکارانی که میلیون‌ها کارگر را “زیرزمینی” کرده‌اند!

در یکی از جلسات خانه کارگری‌های پادوی جمهوری اسلامی، علی خدائی نایب رئیس کانون عالی شوراهای اسلامی کار گفته است که در ایران سه میلیون و پانصد هزار کارگر زیرزمینی با حداقل دستمزد و بدون بیمه در کشور مشغول کارند. او این را حاصل بی‌قانونی می‌داند که البته حق با ایشان نیست. این وضعیت، که یکی از دهها بی‌حقوقی دیگری است که در ایران زیر سیطره حاکمان اسلامی به کارگران روا می‌شود، نتیجه حاکمیت قوانین ضدکارگری رژیم اسلامی است که کارگر را بی‌حقوق در خدمت سرمایه‌داران گذاشته است.

سالهاست که بیش از ۹۰ درصد از نیروی کار در ایران تحت قرارداد موقت و قرارداد سفید امضا هستند. بخش وسیعی از نیروی کار در خدمت شرکتهای پیمانکاری هستند که عدم پرداخت حداقل حقوق به کارگران در این شرکتها فرض است! بخش وسیعی از کارگران تحت عنوان کارگران کارگاههای کوچک و قالیبافی و غیره تحت پوشش هیچ قانونی نیستند و تحمیل این قانون جنگل بر زندگی کارگران هم اصلا غیرقانونی نیست. اینها را سیاه بر سفید در قوانینشان نوشته اند و کارگران هم بر علیه قانونی شدن آنها مبارزه کرده، بعضا پیروز شده‌اند و بعضا هم در این عرصه‌ها پیروزی حاصل نشده است. هر روز هم شاهد کشمکشهایی بین کارگران و نمایندگان سرمایه‌داران هستیم که سعی می‌کنند وضعیت باز هم وحشتناکتری بر جامعه و بر زندگی کارگران حاکم کنند. این وضعیت کارگر را به موقعیتی می‌راند که برای زنده ماندن صرف، “زیرزمینی” (بخوان قاچاقی و غیرقانونی) کار کند!

 

هدف رژیم اسلامی از کار “زیرزمینی” کارگران

پدیده کارگر “زیرزمینی” حتی برای قوانین بشدت ضدکارگری رژیم اسلامی هم غیرقانونی است. اما این رژیم قرون وسطائی شرایطی را بر جامعه و بخصوص بر موقعیت زندگی کارگران حاکم کرده که چنین پدیده‌هایی نه تنها ظهور می‌کنند، بلکه سه و نیم میلیون کارگر را در برمی گیرد و چنان وسعت پیدا کرده که صدای خانه کارگری‌ها را هم در آورده است! وضعیتی را حاکم کرده است که در کنار قوانین برده‌داری و ضدکارگری‌اش پدیده‌های غیرقانونی مثل “کارگر زیرزمینی” و پدیده های قانونی “سفید امضاء” هم رشد می‌کنند و رژیم هم با وجود اینکه از وجود آنها مطلع است، اما چشم بر این غیرقانونی‌ها می‌بندد که چپاولگران از این شرایط وحشتناک برای خودشان بهشت روی زمین تأمین کنند!

تمام محدودیتهای قانونی‌ای که جمهوری اسلامی برای کارگران ایجاد می‌کند، در خدمت اهداف اصلی رژیم اسلامی برای استخراج سود هرچه بیشتر، و ساکت و فقیرتر کردن کارگران است. وضعیت معیشتی و شرایط کاری کارگر “زیرزمینی” همانند پتکی است بر سر کارگر شاغل و بخصوص معترض که ساکت بماند تا از کار اخراج نشود و به آن موقعیت پرتاب نشود. ابزاری است برای سرکوب کارگری که دستمزد پرداخت نشده‌اش را می‌خواهد. کارگری که به دستمزد پرداخت نشده‌اش اعتراض می کند، حداقل می‌تواند اعتراض کند و اگر هم جوابی نگرفت، حداقل اعتراض کرده است. کارگر “زیرزمینی” پرداخت دستمزدش را گویا مدیون ” رحم و شفقت” کارفرماست و اگر هم دریافت نکرد اعتراضی نمی‌تواند بکند. کارگری که غیرقانونی کار می‌کند، در معرض هرگونه اجحافی بدون کوچکترین سپر قانونی قرار می‌گیرد. نه بیمه می‌شود و نه می‌تواند بیمه بخواهد. نمی‌تواند اعتراض کند، چرا که پاسدار و دیگر اوباش ضدکارگر برایش صدا می‌کنند که دارد کار غیرقانونی می‌کند. بدون کوچکترین دردسری و کوچکترین پی‌آمدی برای کارفرما، اخراج می‌شود. برخلاف ادعای علی خدایی نه تنها حداقل دستمزد بهش تعلق نمی‌گیرد، بلکه اگر کارفرما دستمزدش را – حال هرچه که تعهد کرده باشد– پرادخت نکند، هیچگونه راه و منفذ قانونی برای اعتراض ندارد.

اما رسالت این رژیم با تمام قوانین رسمی و غیررسمی‌اش، با احکام “قانونی” و اعمال “غیرقانونی”اش این است که کارگر را در برابر وحشیگیری سرمایه بی‌دفاع کند. هم سرمایه‌دار را راضی نگه داشته است و هم خود را به خیال خود از اعتراض مصون نگه داشته.

 

چگونه به کارگر “زیرزمینی” برخورد کنیم؟

رهبران و فعالین کارگری همیشه متوجه تفرقه در میان کارگران هستند. اینها کسانی هستند که همیشه گام‌ها در درک وضعیتی که بر جامعه تحمیل شده، جلو هستند. بحث اینجا درباره بخش وسیعتری از جامعه است که باید متوجه باشیم با کارگر “زیرزمینی” برخورد نامناسب نکند. کارگری که اضافه کاری می‌کند، کارگری که به اصطلاح کار زیرزمینی می‌کند و مستقیما بر کل نیروی بیکار فشار می‌آورد و غیرمستقیم هم بر پائین آمدن سطح دستمزد و معیشت کارگر شاغل هم تأثیر می‌گذارد، بعضا به نادرست مورد حمله قرار می‌گیرد. بسیار شاهد بوده‌ایم که کارگران بیکار در شهرها و مناطقی خشم‌شان را متوجه کارگران غیربومی کرده‌اند. ظاهر قضیه این است که کسانی آمده‌اند و کار و کاسبی بعضی‌های دیگر را تصاحب شده‌اند! به این نکته اشاره کردم که تأکید کنم کارگر برای سر سفره آوردن لقمه نانی با چه مشکلات روحی و روانی درگیر است که باعث می‌شود به هر کاری و حتی کار غیرقانونی در مملکتی که به دنیا آمده و ظاهرا حق زندگی دارد، تن بدهد.

این اما فقط ظاهر قضیه است. رژیم جمهوری اسلامی در این چهل سال حکومت ننگینش به عمد کارگر بومی را به جان کارگر غیربومی انداخته است. کارگر “مسلمان” را به جان کارگر “غیرمسلمان” انداخته است. کارگر ایرانی را بر علیه کارگر افغان تحریک کرده است. مگر کارگران بومی نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز را در زندان‌ها شکنجه نمی‌کنند که به عدم پرداخت دستمزد و بیکارسازی‌ها اعتراض کرده بودند؟! این کارگران را که اعتراض کرده اند دستگیر و زندانی می‌کنند و سپس در لیست سیاه قرار می‌دهند. دیده شده که کارگرانی که دستمزدهایشان پرداخت نشده اعتراض کرده‌اند، رژیم آنها را به زندان انداخته و سپس در لیست سیاه گذاشته‌اند و ایشان هم مجبور شده برای پرداخت کرایه خانه و گذران زندگی دستفروشی کنند. می‌خواهم بگویم که کارگر برای سر سفره آوردن لقمه نانی مجبور است به کارهای غیرقانونی و اضافه کاری برای کار با حداقل دستمزد و بدون امنیت شغلی و غیره هم روی بیاورد. هیچ انسانی به اندازه کارگری که اضافه کاری می‌کند، به اندازه کارگری که در شرایط بسیار نامطلوب به کار غیرقانونی و زیرزمینی تن می‌دهد از شرایط کارش متنفر نیست. هیچ انسانی دوست ندارد که بجای گذراندن وقت با خانواده‌اش، مشغول اضافه کاری باشد. مشغول مسافرکشی با ماشین شخصی و خانوادگی، بعد از ۸ ساعت کار روتین روزانه باشد. رهبران و فعالین کارگری‌ای که اعتراض سازمان می‌دهند و جلوی تفرقه بین کارگران را می‌گیرند، می‌دانند این جمهوری اسلامی است که کارگر را به شرایطی انداخته تا برای تأمین نان خشک و خالی و پرداخت کرایه منزل مجبور است روزی ۱۶ ساعت دنبال کار و اضافه کاری بدود.

برخورد ما به کارگر غیرقانونی و زیرزمینی این است که مسئولیت شرایطی که کارگر را به آن انداخته‌اند، تماما متوجه جمهوری اسلامی است. کارگر را به شرایطی رانده اند که مجبور شده برای تلف نشدن فرزندش به کارهائی تن بدهد که برای دیگران سود تولید می‌کند، اما خودش هر لحظه در معرض دستگیری برای تن دادن به آن کار است. همکار و همنوع ما را به شرایطی انداخته‌اند که برای فراهم کردن دارو و درمان بچه بیمارش به اضافه کاری و به کار با منت تن بدهد. مسئولیت این شرایط کاملا و تماما بر عهده رژیم اسلامی است. ما با همه کارگران، به هر کاری هم که مشغول است و به هر کاری رانده و مجبور به تن دادن کرده اند، اعلام همبستگی می‌کنیم و او را بخاطر توحشی که جمهوری اسلامی بر جامعه حاکم کرده سرزنش نمی‌کنیم و تنها نمی‌گذاریم. پاسخ ما به کل این وضعیت و راه حل ما برای حل مشکل طیفهای مختلف کارگران اینست که کارگران متحد و متشکل بشوند و با استفاده از قدرت اتحادشان خواستهای خود را به سرمایه داران و دولت آن تحمیل کنند.

 

مطالبات کارگران

در ادامه این موضوع، علی خدایی از آنجا که کارش تشخیص نبض اعتراض کارگران است، می‌گوید: “امروز معیشت، امنیت شغلی و تشکل‌‌یابی از مطالبات کارگران است که این سه حوزه، حلقه گمشده زندگی کارگران و رونق تولید است.” “رونق تولید” البته موضوعی است بسیار فراتر از تأمین معیشت، امنیت شغلی و تشکل‌یابی واقعی کارگران. و البته همه میدانند که مقامات جمهوری اسلامی فقط و فقط به فکر غارت و چپاول هستند نه رونق تولید. آنچه را هم که اینها به نام رونق تولید از آن یاد می‌کنند، فراهم آمدن شرایطی برای چاپیدن و غارت بیشتر است نه تأمین زندگی انسانی برای کارگر. فراهم آوردن شرایطی برای چپاول بیشتر برای پروراندن سرکوبگر در داخل کشور و حمایت و همچنین صدور تروریست در بیرون مرزهای این مملکت.

تا جائی که به تأمین معیشت و امنیت شغلی کارگر برمی‌گردد، علی خدایی طوری حرف می‌زند و از خود سلفی می‌گیرد که انگار رژیم اسلامی بدون کمک امثال ایشان توانسته این وضعیت را بر کارگران تحمیل کند! انگار امثال ایشان یک پای امضای حداقل دستمزد بارها زیر خط فقر نیستند. انگار امثال ایشان در شوراهای اسلامی کار و دیگر شاخکهای مزدور رژیم اسلامی نیستند که کارشان شکار کارگران معترضی است که برای تأمین معیشت و امنیت شغلی، کارگران را سازمان می‌دهند. مگر همین دوستان و هم مسلکی و هم سازمانی ایشان نبودند که زبان کارگر معترض شرکت واحد را با موکت‌بر بریدند؟! مگر همین خانه کارگری‌ها نبودند که رفسنجانی قاتل و جانی را بعنوان کاندید خود به ورزشگاه دعوت کردند که با اعتراض شدید کارگران روبرو شد و فرار را بر قرار ترجیح داد!؟

اما تا جائی که به زندگی کارگران برمی‌گردد، کارگر باید برای زندگی کردن و زنده ماندن خود و خانواده و همنوع خود مبارزه کند و این ربط مستقیمی دارد به تأمین معیشت و امنیت شغلی که همین دو تا هم مستقیما به متشکل شدن کارگران ربط دارند. و آن هم نه تشکلی که بطور ضمنی منظور علی خدائی است که ایشان در رأس آن است. او در واقع دارد نهادهای سرکوب خانه کارگری (شوراهای اسلامی، انجمن‌های صنفی و مجمع نمایندگان کارگران) را بعنوان “تشکل کارگری” مطرح می‌کند. اتفاقا، برای اطلاع ایشان، یکی از ارکان اصلی مبارزه کارگران در ایران، انحلال همین نهادهای مزدور رژیم اسلامی در میان کارگران است که جامعه را به روز سیاه کشانده‌اند.

گفتیم که علی خدائی و امثال ایشان کارشان پیش بینی اعتراضات و روحیه اعتراضی کارگران و گزارش آن به مقامات سرکوبگر رژیم اسلامی است. ایشان می‌داند که کارگران به وضعیت معیشتی، به ناامنی شغلی، و به سرکوب تلاشهایشان برای تشکل‌یابی معترضند. ایشان مطالبات کارگران را دفرمه می کند و در این وضعیت بحرانی پز اعتراض کردن هم برای ما می گیرد! کارگران این موقعیت را دریافته‌اند و از این موقعیت استفاده می کنند که جمهوری اسلامی را به زیر بکشند و بساط همه مزدوران رژیم اسلامی را به هم بزنند.

۶ مه ۲۰۱۹

کارگر کمونیست ۵۷۱

اینرا هم بخوانید

جایزه‌ای به دوستان‌مان- ناصر اصغری

اهدای جایزه صلح نوبل به نرگس محمدی به بحث چند روز گذشته میدیای اجتماعی تبدیل …