حکومت اسلامی از “انتخابات” اش هم میترسد!

انتخابات در جمهوری اسلامی همیشه مضحکه بوده است. اما جمهوری اسلامی از همین مضحکه برای دوام عمر خودش سود برده است. این بار اما فرق میکند. بعد از دو قیام دی 96 و آبان 98، بعد از قتل عام موشکی مسافران هواپیما و انفجار خشم میلیونی دیماه دیگر هیچ چیز به هیچ معنا شبیه گذشته نیست. مردمی که فقط در آبان همین سال هزاران کشته و مجروح و اسیر داده اند؛ مردمی که هنوز در شوک واندوه قتل عام مسافران هواپیما بسر میبرند؛ از هر اتفاقی برای پایان دادن به حیات حکومت اسلامی استفاده میکنند. نمایش انتخاباتی فردا دوم اسفند هم باید یکی از این اتفاقات باشد.

نگرانی در تمام سخنان و حرکات و سکنات سران حکومت داد میزند. از همین الان دست به کار شده اند تا نیروهای سرکوب ملبس به لباس شخصی و ابواب جمعی آقازاده های اسلامی را در چند جا هم که شده جمع کنند و فیلم بگیرند و بی آبرویی سیاسی و منفور و منزوی بودنشان در میان مردم را پنهان کنند.

اما به هر ترفندی متوسل بشوند، همین حالا، فضای اعتراضی بسیار بالاست. رهبران کارگری، دانشجویان، زندانیان سیاسی، محافل هنری، خانواده های داغدار، میلیونها انسانی که حکومت اسلامی را مسبب 41 سال جنایت میدانند، نمیخواهند به این حکومت امکان بدهند در میان دریایی از خون با شعبده بازی انتخاباتی برای مردم شکلک در بیاورد. مردم آنچنان از این حکومت و نمایشات سیاسیش متنفرند که خشم و انزجارشان را حتی علیه هر کسی که به هر دلیلی انگشتش را به جوهر خونین “انتخابات” آلوده کند اعلام میکنند.

بیانیه دوازده زن زندانی، فریادی از درون زندان است اما انگار ندایی از درون پر از خشم و انزجار اکثریت مردم است:

“برماست که انتخاباتشان را برای خودشان بگذاریم و در میدان واقعی انتخابات مردمی باقی بمانیم. هرکسی که پای صندوق‌های رای می‌رود اثر انگشتش بر روی ماشه اسلحه‌ای که به سمت جوانان انقلابی شلیک می‌شود ثبت خواهد شد و نشان تاییدی بر نظام حاکم و جنایاتش می‌باشد.”

سخنان پر خشم و اندوه خواهر ابراهیم کتابدار، از کشته شدگان آبان بر سرگور برادرش حرف دل هزاران خانواده جانباختگان آبان بر گور عزیزانشان است:

“امیدوارم این رژیم سرنگون بشه. مرده شور این رژیم را ببرد. مرده شور آن مردمی را ببرد که بخوان برن رای بدن به این دولت و به این نظام. هر کی رای میده به خون برادر من به خون 1500 تا جوون، به خون 1500 تا بیگناه شریک است. حالا خودتون مخواهید برین رای بدین، بدین. کلاتونو قاضی کنید. مرده شور این دولت و رهبرمان را ببرد!”

جامعه یک گام دیگر به جلو برداشته است. دیگر فقط بسیجیها و دار و دسته دستگاه سیاسی و انتظامی و امنیتی حکومت را دشمن تلقی نمیکند. مردم با هر کسی که به هر نحوی – آگاهانه یا نا آگاهانه – به بقای رژیم کمک کند خصومت دارند. قطب انقلاب برای سرنگونی بیش از پیش نیرو گرفته است.

مصرف سیاسی “انتخابات” در جمهوری اسلامی؟

جدا از نمایش انتخاباتی برای تقسیم سهم میان باندهای درون حکومت و اسمش را دمکراسی انتخاباتی گذاشتن، “انتخابات” در جمهوری اسلامی همیشه عنصر مهمی در استراتژی بقا بوده است. مصرف و کارکرد اصلی داخلیش امیدوار نگه داشتن مردم به امکان تغییر و اصلاح شرایط توسط جناحی از خود حکومت و نهایتا به عقب انداختن نبرد نهایی میان مردم و حکومت بوده است. مصرف جهانیش، چهره سازی قلابی از حکومت در افکار جهانی، در میان نهادهای بین المللی و دولتها و نهایتا گریز از انزوای بیشتر بوده است.

امروز، هر دو کارکرد داخلی و جهانی انتخابات در هم شکسته است.

کارکرد داخلی:

انتخاباتی که قرار است برای رژیم عمر بخرد، این بار محرک خشم و نفرت بیشتر علیه حکومت، محرک همبستگی بیشتر برای سرنگونی شده است. این مهمترین تغییر است.

همه حکومتهای رو به موت دو کارت اصلی برای بازی با جامعه بپاخاسته و عقب انداختن مرگشان دارند: کارت خونین سرکوب و کارت چرکین اصلاحات. جالب است که این حکومتها معمولا مجبور میشوند هر دو کارت را باهم و به موازات هم رو کنند و باهم بسوزانند.

کارت خونین سرکوب، کارت چرکین اصلاحات و انتخابات!

جمهوری اسلامی کارت خونینش را به ویژه در دو دوره بیشتر رو کرده است. بار اول برای تثبیت حکومت. بار دوم برای نجات حکومت. بار اول برای محکم کردن ارکان حکومت. بار دوم برای جلوگیری از فروپاشی این ارکان. بار اول دهه خونین شصت بود که ابزار اصلی تثبتش شد. بار دوم امروز است که که دیگر کار نمیکند. اگر بار اول جنایت کرد و تثبیت شد، این بار جنایت میکند و متزلزلتر میشود. سرکوب به ضد خودش تبدیل شده است.

آبان و دی همین امسال نمونه برجسته ای از سوخته شدن کارت سرکوب رژیم بود. دیدیم که چگونه جوانان جان به لب رسیده در مقابل توحش حکومت اسلامی کوتاه نیامدند و جسورانه به سمبلهای اقتصادی، سیاسی و مذهبی حکومت حمله کردند. چگونه در مقابل نیروهای سرکوب سنگر بستند و به مقابله برخاستند.

تناقض حکومت اسلامی در این است که می بیند سرکوبش اثر ندادر، اما نمیتواند از آن دست بکشد. تناقضش در این است که هر چقدر این کارت را بیشتر روی زمین میزند، همانقدر بیشتر میسوزاند. زیر پای خودش را خالیتر و دره میان خود و مردم را عمیقتر میکند. دره ای که هیچ پلی، مطلقا هیچ پلی نمی تواند دو طرفش را به هم وصل کند. دره ای که فقط میتواند با لاشه خود حکومت اسلامی پر شود.
حتی در متن خیزش 88 هم که به بهانه انتخابات آغاز شد، کارت اصلاحات و انتخابات بسرعت سوزانده شد. مردم بسرعت از “اصلاحات و انتخابات” عبور کردند و “رای من کو” در میان طنین شعار “موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است” خاموش شد. در قیام 96 با شعار “اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا”، کارت چرکین “اصلاحات و انتخابات” تماما سوخت و دود شد و به هوا رفت و پایان قطعی دوره بازی با این کارت اعلام شد.

کارکرد جهانی:

یک هدف مهم رژیم از “انتخابات” رنگ آمیزی لاشخور اسلامی و فروختنش به افکار جهانی بوده است. این کارت هم با قتل عام موشکی شهروندان مسافر با موشک سپاه، دروغگویی هماهنگ و شنیع همه سران حکومت از اصولگرا تا اصلاح طلب و بازی درآوردنهای مضحکشان در باره جعبه سیاه سوخت. با این اتفاق دست روحانی و ظریف آنچنان بسته شد که با شامورتی بازی درآوردن نمیتوانند براحتی جمهوری اسلامی خون و جنایت و دروغ و دغل را به افکار عمومی مردم انساندوست بیاندازند! و وقتی دست حکومت در میان مردم جهان رو میشود، آنگاه زیر فشار افکار عمومی حتی دست دولتها و نهادهای بین المللی برای مماشات با این حکومت بسته تر میشود.

چاپلوسی قاتلان در باره “کشور عزیز”!

هیچ چیز به اندازه سخنان سرشار از نگرانی و حقارت سران هر دو جناح رژیم نشان دهنده این حقیقت نیست که کارتهایشان تماما سوخته است و باید راهی برای نجات از دست کارگران، زنان و جوانان و اکثریت مردمی پیدا کنند که مساله شان با حکومت اسلامی این است که اینها دشمنان قسم خورده هر درجه آزادی، هر درجه برابری و هر درجه انسانیت هستند که حکومتشان را باید نابود کرد، خودشان را باید محاکمه کرد و این فقط اولین قدم – و البته مهمترین قدم – رسیدن به زندگی انسانی است.

در آستانه “انتخابات” فردا، سران هر دو جناح که خوب میدانند کارت “اصلاحات و انتخابات” سوخته و خاکستر شده است به استغاثه و التماس و پابوسی و چاپلوسی در مقابل مردم پناه برده اند تا شاید، شاید فرجی حاصل شود.

خامنه ای که که هنوز پوزه اش از کشتار آبان خونین است در حضور گله هایش گفت:

“ممکنه یکی از شخص این حقیر خوشش نیاید. خوب نیاید. عیب ندارد. ایران را دوست دارد. کشورش را دوست دارد یا نه؟ باید در انتخابات شرکت کند.” “اگر کسی انگیزۀ دینی و انقلابی [هم] ندارد، اما، میهن عزیز را دوست دارد لازم است به پای صندوق های رأی بیاید”

واقعا کسی در میان اتاق فکرهای جمهوری اسلامی نیست که به این “رهبر الدنگ” حالی کند که احمق اگر کسی از تو حقیر خوشش نیاید که سکاندار این حکومت هستی چرا باید در انتخاباتی شرکت کند که هدفش عمر خریدن به جمهوری اسلامی است؟ اگر کسی انگیزه دینی ندارد چرا باید پای انتخابات حکومت دینی برود که اسلام عمود خیمه خونین و کثیفش است؟

باضافه، چرا نایب امام زمان که قرار بود اسلام و اسلامیت را حراست کند به “ایران و ایرانیت” پناه برده است؟ پاسخ روشن است. چند ماه پیش دفاتر امام جمعه ها و نمایندگان ولی فقیه در آتش خشم و نفرت مردم سوخت و خاکستر شد و حتما ولی فقیه ویدیوها را دیده است. درست است که مردم او را “رهبر الدنگ” صدا میکنند، اما هر چقدر هم الدنگ باشد به چشمهایش که باور دارد!

اما واقعا پناه بردن به ایرانیت فرجی حاصل خواهد کرد؟ پاسخ قطعا منفی است. مردم مخاطب خامنه ای همانهایی هستند که با شعار مشهور “دروغ میگند آمریکاست، دشمن ما همینجاست” علنا اعلام کرده اند که میلیاردهای حاکم اسلامی را مسئول مستقیم تباهی زندگیشان در این “میهن عزیز” میشناسند. همان مردمی هستند که پشت به نماز جمعه ایستادند و شعار دادند “پشت به دشمن رو به میهن”!
این مردم وقتی “کشور و میهن عزیز” را از دهان این جانیها میشنوند فورا سئوال میکنند: کدام کشور؟ کدام میهن؟ میهنی که در آن جمهوری اسلامی 41 سال است به همه جلوه های آزادی و برابری و انسانیت تعرض میکند؟ میهنی که در آن کارگران به فقر مطلق رانده شده اند و وقتی اعتراض میکنند به شلاق و زندان محکوم میشوند؟ میهنی که در آن زنان نه تنها جنس دوم بلکه اصولا انسان محسوب نمیشوند؟ میهنی که زندگی نسلهایی از جوانانش توسط فسیلهای اسلامی نابود شده است و از هر چه دین و مذهب و اسلام و شریعت بیزارند؟ میهنی که خاکش، دریا و دریاچه اش، زمین و جنگلش، رود و رودخانه و آبش، همه منابعش دارد توسط یک مشت میلیاردر اسلامی چپاول میشود؟

نه خیر این حقه بازی نمیگیرد. چاپلوسی به نام “میهن عزیز” خطاب به این مردم، آنهم توسط مسئولین اصلی نابودی همه جلوه های زندگی انسانی، آب در هاون کوبیدن است.

التماس قاتلان برای “آشتی ملی”!

“بیایید این مشکلات یک هفته و 10 روز را مقدمه کنیم و این غم و مشکلات بزرگ را به یک تصمیم بزرگ تبدیل کنیم. …آن تصمیم بزرگ، آشتی ملی است. بیایید همه با هم آشتی کنیم. کینه‌ها را از دل برداریم، این انتخابات، 22 بهمن قدم و روزهای آینده قدم اول این حرکت باشد”.

درست حدس زده اید. این استغاثه ها و التماسها برای “آشتی ملی” متعلق به حس روحانی، این امنیتی کهنه کار است که آمده بود با “منشور حقوق شهروندی” برای حکومتشان عمر بخرد. متعلق به رئیس جمهور اسلامی حکومتی است که در پایمال کردن هر چه شهروند و حقوق شهروندی است رکورد شکسته است. این همان کسی است که در آبان، همراه با ولی فقیه بنزین را یک شبه سه برابر کرد، به قتل عام معترضین دست زد و با وقاحت کم نظیری چشم در چشم مردم دوخت و به مردم نیشخند زد که “من هم مثل شما صبح جمعه، هه هه هه، دیدم قیمت تغییر کرده” و منفورتر و منفورتر شد.

میتوان تصور کرد با دیدن این در جه وقاحت چه احساسی به خانواده های کشتار آبان، کشتار هواپیما و میلیونها خانواده ای که در دهه شصت و در چهل و یک سال جنایت سازمانیافته عزیزانشان را از دست داده اند، شادی و حرمت و انسانیتشان مورد تعرض قرار گرفته دست میدهد!

انتخابات و “خطر” انقلاب!

در میان نگرانیهای سران حکومت از بی رونق بودن شعبده انتخاباتی، حسن روحانی به سران حکومتشان هشدار داد: “اگر رژیم گذشته تن می‌داد به یک انتخابات سالم، آزاد و ملی، انقلابی نمی‌شد”!

آیا این یک گلایه از قلع و قمع همقطاران روحانی توسط شورای نگهبان خامنه ای با نشان دادن خطر انقلاب است؟ آِیا این یک خودفریبی است که اگر شورای نگهبان سوراخ قیفش را گشادتر کند و به دزدان و قاتلانی از جناح روحانی میدان بیشتری بدهد خطر انقلاب رفع میشود؟ شیاد اسلامی هر هدفی از این هشدار داشته باشد، هر توهمی در باره نقش بعدی جناح خودش در عقب انداختن انقلاب مردم داشته باشد، کسی در باره منظورش از “انتخابات سالم و آزاد” توهمی ندارد. سران این حکومت بیشتر از همه میدانند که انتخابات آزاد و سالم با جمهوری اسلامی تناقض بنیادی دارد. جمهوری اسلامی نمیتواند انتخابات آزاد داشته باشد به این دلیل ساده که مردم انتخابشان را در خیابانها با شعار “جمهوری اسلامی نمیخواهیم، نمیخواهیم” اعلام کرده اند. مگر میتوان به مردمی که در مقابل مسلسل و سرنیزه با پای خود در خیابانها به رفتن این حکومت رای داده اند، آزادی داد تا انتخاب کنند؟

آری، انقلاب در کمین حکومت اسلامی است. و آزادی واقعی تنها زمانی ممکن خواهد شد که با یک جنبش انقلابی، با انقلابی سراسری، لاشه جمهوری اسلامی مدفون شود و نظام سراپا نابرابر، سراسر بردگی و بندگی و اسارت سرمایه داری پایان یابد.

اول اسفند 1398 – 20 فوریه 2020

اینرا هم بخوانید

حکومت ناتراز، خامنه‌ای ناتراز، پزشکیان ناتراز! محسن ابراهیمی

مندرج در ژورنال شماره ۸۳۷ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …