نشریه ژورنال شماره ۱۱۴۶– فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
در ماههای اخیر دفعات تغییر فاز خامنهای بیشتر شده است. او که زمانی با اطمینان گفته بود “نه جنگ میشود نه مذاکره میکنیم”، با کمی فاصله وارد فاز “معامله” با امریکا شد. کمی بعد از موضع “مذاکره با آمریکا شرافتمندانه نیست”
سر درآورد و کمی بعدتر وارد فاز معامله از نوع “امام حسن” شد و بالاخره این هفته “مقام معظم رهبری” وارد فاز لگدپرانی شد. در دیدار با خانواده ابراهیم رئیسی و پامنبریهای همیشگیاش خطاب به مقامات آمریکا گفت: اینکه اجازه غنیسازی نمیدهند “یاوهگویی” است، “غلط زیادی” است و مثل همیشه مقامات ریزودرشت حکومت کارناوال مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل راه انداختند.
مخاطب واقعی خامنهای در انتخاب این کلمات ترامپ نیست. مخاطبش ژستگرفتن در مقابل اندک جمعیتی است که بهعنوان پایه سیاسی و امنیتی رویشان حساب میکند. جمعیتی که ۴۶ سال تمام مغز و روانشان را با آمریکاستیزی و ضدیت با غرب و ادعای نابودی اسرائیل تسخیر کردهاند. تنها امید خامنهای برای مقابله با مردم در کمین نشسته همین جمعیت است که به چشم خود میبینند خیمه و خرگاه محور مقاومت درهمریخته و رهبری که مدعی رهبری شیعیان جهان بود مجبور شده است با قاتل سلیمانی پای مذاکره برود.
علاوه بر این، در محاسبات راهبری خامنهای و حکام اسلامی، رسیدن به بمب هستهای برای حفظ نظام جایگاه حیاتی دارد. خامنهای البته میداند که خطر اصلی برای بقای سیاسی نظام مردم هستند و مردم را هم نمیتوان با بمب اتم سرکوب کرد؛ اما او تصور میکند با مسلح شدن به بمب اتم، نظام اسلامی قدرت بازدارندگی بالایی پیدا میکند و زمینه برای مماشات بیشتر دول غرب و منطقه با جمهوری اسلامی فراهم میشود و به این اعتبار ضربهپذیری از طرف دولتها و جامعه بینالمللی کمتر میشود. یک دلیل مهم اصرار بر خطقرمز نامیدن غنیسازی اورانیوم همین است.
در نتیجه سران حکومت هم دنبال راهی برای تعامل هر چند رقتبار هستند و هم میخواهند پتانسیل هستهای شدن را از دست ندهند. تناقضی که تنها زمانی حل خواهد شد که خود حکومت دیگر در قید حیات نباشد.