هفته آخر خرداد ماه نیز با مرگ کارگران بر اثر حادثه کار به اتمام رسید، و یک ماه دیگر پر حادثه و مرگ را برای کارگران رقم زد. ابوالفضل اشرف منصوری، “رئیس کانون عالی انجمنهای صنفی مسئولین ایمنی و بهداشت کار کشور” در گزارشی که خبرگزاری حکومتی ایلنا تهیه کرده سال ۹۸ را آبستن حوادث شغلی دانسته: “سال ۹۸ هم که با سیل ویرانگر از اقصی نقاط کشور آغاز شد، تا اینجا آبستن حوادث شغلی بود؛ از ریزش تونل در آزاد راه تهران شمال بگیرید تا ریزش و انتشار گاز در چند معدن ذغال سنگ کشور؛ از جمله معدن طزره در دامغان. از این منظر کاهش حوادث شغلی در سال ۹۷ به نسبت ۹۶ اتفاقی بوده است و به نظر نمیرسد که پشت آن راهبردی باشد.” ایشان اضافه کرده: “اداره کل بازرسی کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در گزارش سال ۹۷ خود از حوادث از ۱۲ عامل یاد کرده بود که همین عوامل در سال ۹۸ به احتمال فراوان تکرار خواهند شد. این عوامل عبارتند از: آتشسوزی، مسمومیت ناشی از مواد شیمیایی، تماس با اجسام و سطوح داغ، انفجار، خفگی، سقوط کردن و لغزیدن، ریزش و ماندن زیر آوار، تماس با مواد شیمیایی خطرناک، گیر کردن داخل یا بین اشیا و ماشین، برخورد با اشیا و تجهیزات و جریان برق. سه عامل سقوط کردن و لغزیدن با ۳۵۵۶ بار تکرار، برخورد با اشیا و تجهیزات با ۲۰۷۰ مورد تکرار و گیرکردن داخل یا بین اشیا و ماشین با ۲۰۲۷ بار تکرار، بیش از همه بر سر کارگران آوار شدهاند.” ایشان با اذعان به اینکه هر چه میگویم “پیشگیری حرف اول را میزند” کسی گوشش بدهکار نیست، اعتراف کرده: “برای پیشگیری هیچ اولویتی نداریم یا اصلا پیشگیری وجود ندارد”. ایشان البته بیش از هر چیز نگران هزینه ای است که درمان روی دست دولت میگذارد و غرامت دستمزدی که باید پرداخت شود تا نگرانی برای جان کارگران و پرسیده اند: “چه زمانی میتوانیم پیش از آنکه حوادث ما را دور بزنند ما آنها را دور بزینم؟”
کارگران این مساله تلخ و غم انگیز را تجربه کرده اند که از دولت به عنوان یک کارفرمای بزرگ تا فلان صاحب کار کارگاه کوچک هیچکدام حاضر نیستند کوچکترین هزینه ای بابت پیشگیری حوادث کار انجام دهند، این بماند که تعمدا برای زود تر رسیدن به سود، شرایط کار را به گونه ای فراهم میسازند که هر آن امکان بروز حادثه ای هست. از خودداری کردن برای در اختیار قرار دادن وسایل ایمنی برای کاری معین بگیرید تا از کار انداختن سیستمهای ایمنی ابزار کار. چون آنچه برای ایشان مهم است زمان تولید میباشد که باید هرچه بیشتر کوتاه شود یعنی در واقع کارگر باید بیشتر کار کند و محصول تولید کند. یکی از موثرترین راههای تامین ارزش اضافه بیشتر سرعت بخشیدن به بهره وری بیشتر از کارگر است چون کش دادن ساعات کار با وجود سودی که دارد باز برای ایشان بهرحال مستلزم هزینه ای است که زیاد با حساب و کتاب ایشان نمی خواند و اصلا خوشایند کارفرما نیست. اینجا لازم است یادآور شوم در کارخانجات تولیدی بزرگ که بخشی با عنوان “ایمنی کار” وجود دارد و ظاهرا تا شرایط ایمنی کار فراهم نباشد مجوز شروع به کار را صادر نمی کنند این تماما یک جور رفع مسئولیت برای حوادث حتمی پیش رو است تا در زمان حادثه مسئولیتی متوجه شرکت مربوطه نباشد.
لغزیدن و برخورد با اشیا، گیر کردن داخل اشیا و ماشین همه اینها فقط و فقط بخاطر این است که محیط های کار به شدت غیر اصولی و در فضاهای بسیار تنگ و کثیف است. کف تمامی کارگاههای صنعتی بر اثر فرسودگی و ریختن مواد لغزنده به شدت خطرناک است. نور کم، سرو صدای زیاد، دید کم، سیستم روشنایی بسیار ضعیف، کثیف بودن همه جای کارگاهها از محیط تولیدی تا محل غذا خوری (که معمولا گوشه ای از کارگاه است)، نبود بهداشت بطور کامل، بخصوص در سرویس های بهداشتی، عدم برخوردای کارگران از لباس کار مناسب (معمولا لباس کار کارگران، لباسهای مندرس خودشان است) و… جنبه هائی از شرایط حاکم در محیطهای کار است، و بسیار بیشتر از اینها نیز جزو شرایط حاکم در کارگاههای کوچک است. هیچ مرجعی برای جواب گویی و اعتراض و حتی طرح سوال مطرح نیست. حتی در کارگاههائی که قانونا “طب کار” دوره ای برقرار است و معایناتی روی کارگران صورت میگیرد هیچ کارگری از نتیجه معاینات باخبر نمی شود. این بماند که اگر نتیجه این گزارش حتی منجر به بازرسی از سوی اداره کار شود برای بر طرف کردن این شرایط نیست، خیلی راحت بازرس با “هدیه ای ناقابل، برگ سبزی تحفه درویش” خریداری میشود. و اصولا این بازرسین نه برای رفع مشکلات بلکه برای تامین همین هدیه ها اصلا به کارگر مراجعه نمی کنند و در هنگام بازدید حتما یکی از عوامل کارفرما با ایشان همراه است و بارها شاهد بودیم که در کارگاههائی که بر طبق قوانین موجود “سختی کار” باید به کارگر تعلق گیرد در روز بازرسی “جهنم ضرر!” کارفرما با دستور به اینکه از کارهائی که منجر به آلودگی محیطی میشود خودداری شود تا امر شاق بازرسی تمام گردد و جناب بازرس با وجدان با علم به این موارد همکلام با کارفرما میگوید همه چیز طبق روال است! و نهایتا برای خالی نبودن عریضه صورت جلسه ای کذایی تهیه میشود که کارفرما شرایطی استاندار را فراهم کند که سختی کار احتمالی نیز منتفی شود که مبادا از این بابت هزینه ای روی دست کارفرما و بیمه تامین اجتماعی از لحاظ بازنشستگی پیش از موعد گذاشته شود و بعد از آن بازرس ناپدید میشود و کارگر می ماند و همان شرایطی که بود.
در نظام مبتنی بر کار مزدی حوادث را نمیشود دور زد، بخشی از کار است؛ اما راحت و بدون هیچ دغدغه ای از بابت وجدان و شرافت میشود انسانیت را دور زد. کارگر در قاموس سرمایه داری اصولا جز یک ابزار مصرفی چیز دیگری نیست. کارگر حتی به اندازه یک ابزار صنعتی نیست که به موقع و طبق یک برنامه زمان بندی شده دقیق سرویس میشوند. اگر در مورد دومی اهمالی صورت گیرد متخلف تنبیه وتوبیخ میشود اما اگر در مورد اول اهمالی صورت گیرد و کارگر کشته و مصدوم شود این خود کارگر است که متخلف اعلام می شود. هیچ کس خودش را موظف نمی داند برنامه زمان بندی برای بازسازی جسمی کارگر تعریف کند. البته این حق را قائل هستند که کارگر حداقل توان راه رفتن داشته باشد! اما کسی نگران فرسوده شدن سریع کارگر و معلول شدن او در فرایند کار و نیز مرگ او در حین کار نیست. به اندازه تمام عمر کارگری ام از همه کارفرماهای جورواجور خویش شنیدم: “میخوای لای پر قو بخوابانیم”، ” اومدی کار کنی نه اینکه بازی کنی!”، “همین که هست میخوای کار نمیخواهی …بفرما بیرون!” و گوینده آن نه از سر نااگاهی بلکه عامدانه برای اینکه حس تحقیر را در وجود توی کارگر به تمامی ایجاد کند با چنان لحنی این لیچارها را بار کارگر میکند که تا عمر دارد یادش نرود.
جناب اشرف منصوری حرف حقی میفرمایند: “…وقتی میآییم سطوح رضایتمندی شغلی و افزایش کارایی بدن را از بین میبریم و به سلامتی توجه نمیکنیم و صرفا به تولید و کار فکر میکنیم نتیجه این میشود که انسانها از انسان بودن خود متنفر میشوند و برای اشکال مختلف زندگی در اجتماع و مشارکت برای ساخت دنیایی انسانیتر، اعتباری قائل نمیشوند.” اما ایشان از خودشان نمی پرسند که کی و چرا باعث این شرایط است. نباید هم بپرسند چون ایشان رئیس یکی از ارگانهای حکومتی هست که فی نفسه این حکومت در همه ابعاد اجتماعی و شخصی ضد انسان است. اما ما باید این سوال را مدام از خودمان بپرسیم که کی و چه شرایطی باعث تدوام این چرخه مرگ آفرینی است؟ تا وقتی در بر پاشنه سود شخصی کسی یا کسانی بچرخد همه عواملی که منجر به حوادث کار میشود همیشه پایدار و ثابت بوده و خواهد بود.
اساس و بنیان حوادث کار نظام تولیدی است که مبتنی بر سود و بردگی مزدی ۹۹ درصد جامعه است. اگر در مواردی بهرحال قوانینی شکل گرفته است که به همین امور بپردازد نه از سر خیرخواهی طبقه حاکم است بلکه نتیجه مبارزات بی وقفه (در هر سطحی، جمعی و فردی) کارگران بوده است. جناب اشرف منصوری به سوالی که در انتهای حرفهای خود مطرح کرده است هیچگاه به جوابی نخواهد رسید چون اصولا نظام حاکم به اندازه سر سوزنی برای انسان و جان انسان کارگر حرمت قائل نیست. در نظام کار مزدی سود بر جان انسان مقدم است، اگر کارگر متشکل نباشد و اعتراض نکند آسانتر و بیشتر قربانی میشود. در مقابل حرص و سودجوئی سرمایه داران فقط با قدرت مبارزه متشکل کارگران میشود حوادث کار را به حداقل رساند، از بین رفتن حوادث کار منوط به لغو کار مزدی است.*
کارگر کمونیست ۵۷۸
یاشار سهندی