نشریه ژورنال شماره ۱۰۴۴ – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
“بر اساس آمارها نرخ زادوولد در ایران در سال ۱۴۰۳ نسبت به سال قبل بیش از ۷ در صد کاهش داشته است. ۷۷ درصد زوجها تمایلی به فرزندآوری ندارند.”
شنیدن صدای قهقهۀ کودکان، دیدن چهرههای شاد و دیدن شیطنتهایشان به انسان نشاط میدهد. حس زندهبودن و پویایی با خود به همراه دارد. کودکان امیدهای آینده هستند. در جوامع متمدن امکانات گوناگون برای رشد و پرورش کودکان در دسترس است تا آنها بتوانند خود را بیازمایند. داشتن شادی و محیط امن حق همۀ کودکان است. در چنین دنیایی زنان و مردان جوان، لااقل بخش وسیعی از آنان تمایل به بچهدارشدن دارند. میگویند بچه شیرینی زندگیست.
در جهنم جمهوری اسلامی اما سختیها و دردها به زایمان تشبیه میشود. تولد کودک خانواده را به یک چالش دعوت میکند. در جامعهای که جوانان افق آیندۀ خوشبخت را ندارند، معلوم است که تمایلی به داشتن کودک نمیتواند وجود داشته باشد.
در ایران با حکومت اسلامیاش هر روز شاهد مصیبتهای متعدد علیه کل مردم و از جمله کودکان هستیم. آنها که شانس رفتن به مدرسه را دارند اگر از تجاوز معلم قرآن و کتک ناظم و خوراندن هر روزۀ مزخرفات دینی عبور کنند و فارغالتحصیل شوند تازهوارد بازار وسیع بیکاری میگردند. در میان کودکان آنها که هر ساله از چرخۀ آموزش خارج و به بازار بیرحم کار پرتاب میشوند کم نیستند. آنها که در همان کودکی بزرگسال میشوند و دستهای کوچکشان نانآور سفرۀ محقرشان میشود.
سیاست دستوری، کودک به جامعه هدیه نمیکند. تضمین رفاه و آیندۀ روشن خوش آمدی به کودکان و اطمینانی به بزرگسالان است. معمولاً سیاستهای زوری و مرعوبکردن و دستوردادنها نتیجۀ عکس داده. رهبر فرمان حجاب میدهد مردم حجابشان را پرت میکنند. رهبر از آواز زنان و رقص و شادی خوشش نمیآید، مردم صدای موزیکشان را بلندتر میکنند. رهبر اختناق را دوست دارد و مردم با هر وسیلهای که دارند دیوار اختناق و سانسور را میشکنند.
مدام تبلیغ کردند که بهشت زیر پای مادران است و زنان گفتند ونشان دادند که بهشت وعدهدادهشده را نمیخواهند و خودشان درهای بهشت آزاد زیستن را به روی خودشان باز میکنند.
جامعه مرفه و امن فردای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی هر کسی را که تمایل داشته باشد ترغیب میکند که بچهدار شود.