هر چند به استراحت بیشتری احتیاج دارم اما حالم نسبت به چند روز گذشته که توان نوشتن و حرف زدن نداشتم بهتر شده و خطر کاملا رفع شده است!
با قدردانانی از محبت های دوستان گشاده رو این سروده را تقدیم دلها آراسته به عشق و محبت تقدیم می کنم:
سرود قدردانی!
اوج زیبایی دل – و
نشستن در زیر درخت گردو
برابر تابش نور خورشید
[که زندگی ست!
چمن سبز و- درختان با نشات
مرا به یاد شبی پر از درد و-
معنای دوستی می اندازد!
٭٭٭
تعمق من!
از رفاقت
هم ره چشمان تیزم!
باآینه ای از جلوه های عواطف انسانی ؛
رخت صحت و؛
همگام با سعادت!
[که تعریفی از زندگی ست!
مرا غرق زیبایهای درونی
که گاه با چشم سر دیده نمی شود
[تاقلبم را به امید صب فردا پیوند دهد.
٭٭٭
چه قشنگ ولذت بخش است
وقتی که دوستان دور و نزدیک
دلتنگ – ت میشوند
بخصوص وقتی که برایت قابل تصور باشد
[ که به قلبشان راه یافتی
٭٭٭
از یاران دور- در دنیای مجازی چه پنهان!
بگذار اعتراف کنم
که من عزیزانی دارم
به نرمی و لطافت پر گل
برابر با زلالی آب دریا
پاک چون قلب پرنده
که پاکترین قلب
[از جنس دوپاست!”
٭٭٭
مث درخت گردو!
که در عمق خاک – ریشه را
برای صلابت و ایستادگی میدوند
یا همچون رویاهای من!
گسترده و- وسعت یافته در ذهنم
[ که در صلابت غرور خود نمایی می کند!
٭٭٭
عزیزانی که!
من را عاشقانه بغل کردن
ادای -احترام کردند و در کنار خود نشاندن
[این چنین شاد و- شادمانم کردن
٭٭٭
زیباترین واژه همدردی
که هنگام عیادت
آرزوهایشان برای سلامتی (من)
در اوج احساساتشان پیدا بود
لحظه های زیبای از زندگی!
که نباید غافل از آن
[دچار بدمستی یا بدگمانی شد
٭٭٭
یکی از جلوه های این زیبایی ها!
برای من !
دل واپسی آن استاد فریخته و قدیمی!
که همچون برادر تنی
در اوج خستگی
نگران سلامتی من بود
که شتابان آمد!
باید قدرشناس آن لحظه هابود
آن لحظه ها زیبا،
[که زیباترین زیبایهاست!
٭٭٭
از دوستانی باید نوشت
کنار بستر رختخواب شفاخانه
در دل واپسی لحظه شوم؛
مث دریا و باد آشفته بودند
در نهایت صبوری
سلامتیم را آرزه می کردند
[ این لحظه -ها؛ قابل ستایش است!
ستودنی -و من قدر شناسم !
٭٭٭
عزیزانی در لحظه های درد
آنانی که در خونه ات را می زنند
تا با تو چای تلخی را نوش جان کنند
ارمغانشان در اوج صداقت “عشق”
به این امید سلامتی جسمی تو را جویا شوند
بهترین بهرینند!
از من سخت نگیرید اگر!
اکنترل زبان در اختیارم نیست و اعتراف می کنم
که رحم و لطافت برای فتح عدالت
در نبرد با نابرابریها ضرورت احیای جامعه انسانی است
با لحظه های پر از لبخند و عشق
[ که زیبایی خاص زندگی ست!
باید برخیزید!
٭٭٭
همسرم بعد از رفتن عزیزان
در خلوت خود همی می گفت
ما چقدر خوشبختیم با وجود این همه دوست
“تو بنویس قصه پر درد تنهایی را؛
با چه بلا دست به گریبان است.
[آن کس !
[در اوج دلتنگی بدور از دوست !”
شمی صلواتی ۱۷ مه ۲۰۱۹