گفتگوی روزنامه ایران با صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی حکومت، ماجرای گفتگو با آمریکا، مذاکرات هسته ای
صالحی در این گفتوگو به هدف دعوت به مذاکره از سوی دولتمردان امریکایی، جزئیات روند رو به پیشرفت فعالیتهای صنعت هستهای و انتقادات تند منتقدان برجام سخن گفت و در عین حال ناگفتههایی از روند اطلاعرسانی به خامنه ای پیرامون اقدامات هستهای ایران اشاره کرده است. متن برگرفته از روزنامه ایران ضمیمه می باشد. روزنه
بعد از دورهای که توافق هستهای با پایبندی همه طرفها در مسیر قابل قبول خود اجرا میشد، دونالد ترامپ با خروج از این توافق، آینده مبهمی را پیرامون آن به تصویر کشیده است این در حالی است که ایران همواره برای اجرای دقیق تعهداتش در برجام کوشیده است. تحلیل شما از فضای کنونی و اهدافی که دولتمردان امریکا دنبال میکنند چیست؟
آقای ترامپ در شرایطی بر سر کار آمد که جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال عمر خود موفق شده در مواجهه با فشارهای مختلف سیاسی و اقتصادی از جنگ تحمیلی گرفته تا تحریمهای سنگین جهان غرب که به انحای مختلف علیه ایران به اجرا
در آمده بود، مقاومت کند. مقاومتی که نتیجه آن تثبیت حقوق سرزمینی، حفظ استقلال و داشتن اعتبار مالی در میان کشورها (به دلیل نداشتن بدهی خارجی) و جایگاه قدرتمند در منطقه خاورمیانه است.
حالا ترامپ در موقعیتی در مقابل جمهوری اسلامی قرار میگیرد که در کنار مقاومت ایران در برابر سیاستهای خصمانه امریکا، یکسری ویژگیهای شخصیتی او هم باعث شده که برای از بین بردن دستاوردهای آقای اوباما از هیچ کوششی دریغ نکند. اوباما اولین سیاهپوستی بود که رئیس جمهوری شده بود و توانسته بود چندین پرونده مزمن بینالمللی اعم از پرونده هستهای ایران، موضوع کوبا و پرونده آب و هوایی را حل کند. بنابراین او در حال تبدیل شدن به یک اسطوره بود. ترامپ بنا به ویژگیهای شخصیتی خودش میخواست این اسطوره را از بین ببرد. در زمینه سیاست داخلی هم همین کار را کرد و همه اقدامات اوباما را زیر سؤال برد. برجام هم یکی از همین موارد بود.
ترامپ در حقیقت میگوید برجام را من باید امضا کنم. او بارها گفته برجام بدترین قراردادی است که امریکا در تاریخ خودش منعقد کرده و نتوانسته خواستههای این کشور را تأمین کند. او تأکید میکند، صنعت هستهای ایران نه فقط پابرجاست بلکه امریکا در بخشهایی از جمله رآکتور آب سنگین اراک به ایران کمک نیز کرده است. رئیس جمهوری امریکا همچنین معتقد است برجام تاریخ انقضا دارد و بعد از آن ایران بر اساسبندی که اصطلاحاً «غروب آفتاب» نامیده میشود، هر کاری که بخواهد انجام میدهد. اینها ایرادات فنی ترامپ به برجام است. اما از بعد سیاسی نیز روند از منظر آنها رو به رشد و قدرت گرفتن منطقهای ایران در تعارض با منافع متحدان منطقهای امریکا از جمله اسرائیل و عربستان است و خب این هم با سیاست های ترامپ و گرایشهای صهیونیستی او در تضاد است. از سوی دیگر دشمنی با ایران وجه ثابت سیاست همه دولت های ایالات متحده امریکاست. یعنی اگر قرار باشد ایران چنان که الان است بر مدار سیاسی خودش حرکت کند، امریکاییها همیشه با ما دشمن خواهند بود.
به انتقادات فنی ترامپ از برجام اشاره کردید آیا این انتقادات بهصورت مشخص از طریق کانال های رسمی دیپلماتیک هم مطرح شد؟
خیر ما از طریق رسانهها متوجه این انتقادات شدیم. ترامپ گفته بود بند«غروب آفتاب» و حق غنیسازی ایران را به این صورت قبول نداریم، در کنار اینها بحث برنامههای موشکی ایران و مسائل حقوق بشر را هم مطرح کرده بود که اصلاً ربطی به برجام نداشت. این انتقادات از طریق رسانهها مطرح شد و اینطور نبود که بهصورت نامه رسمی اعلام شود و بگویند نظرات ما درباره برجام اینهاست.
این مباحث در سطوح کارشناسی به بحث گذاشته شد؟ آیا ایران تلاش کرد این انتقادات را به طریق فنی پاسخ دهد؟
خب ما معتقدیم که ترامپ این انتقادات را مطرح نکرد تا قانع شود. مذاکرات با طرفهای هستهای فقط در دولت یازدهم دو سال و اندی به طور جدی جریان داشت و پس از اقناع جهانی، برجام به دست آمد؛ الان که ترامپ آن را نقض کرده به این معنی نیست که میخواهد قانع شود. او میگوید اصلاً برجام نباید باشد. ما که با او مذاکره نکردیم تا بدانیم در ذهنش چه میگذرد فقط میتوان منیت از آن استشمام کرد.
خب ترامپ الان مایل به مذاکره است و درخواست مذاکره بیقید و شرط با ایران را مطرح کرده است. فکر میکنید چه اندازه در پیگیری این بحث جدی است؟ به هر حال پیشینهای از مذاکرات محرمانه میان ایران و امریکا درباره موضوع هستهای وجود دارد که در دوره شما پایهگذاری شد و او احتمالاً با استناد به این تجربه برای مذاکره مجدد با ایران اصرار دارد.
بله تجربه مذاکرات محرمانه ایران و امریکا درباره موضوع هستهای میتواند برای کسی مانند ترامپ که بشدت مایل به مذاکره همه جانبه با ایران و ثبت این موفقیت بهنام خودش است، اهمیت زیادی داشته باشد. بالاخره ایران برای امریکا خیلی مهم است. ترامپ بخوبی میداند که ایران وزنهای است که اگر بتواند با آن به یک تفاهم جامع سیاسی و اقتصادی برسد، کار بزرگی انجام داده است و میتواند به یک اسطوره تبدیل شود.
مذاکرات محرمانهای که پیش از دولت یازدهم آغاز شد از مشکلات درباره موضوع هستهای گره گشایی کرد. فکر میکنید اگر دو کشور مذاکرات خود را درباره سایر موضوعات اختلافی ادامه میدادند ارادهای برای حل آنها وجود داشت؟ اساساً این مذاکرات در چه شرایطی میتوانست پیگیری شود؟
ما وقتی مذاکره هستهای با امریکا را شروع کردیم آنها خیلی علاقهمند بودند در سایر حوزهها هم با ایران مذاکره کنند ولی رهبر معظم انقلاب گفتوگو درباره مسائل
غیر هستهای را منع کردند و گفتند مذاکره فقط درباره موضوع هستهای باشد و در حوزههای دیگر حق ورود نداشتیم. حضرت آقا معتقد بودند نمیشود به امریکا اعتماد کرد و تأکید داشتند که این کشور همواره نقض عهد میکند. آن بار هم اتمام حجت کردند و گفتند بروید مذاکره کنید اما فقط درباره موضوع هسته ای. به هر حال جمهوری اسلامی هم منتظر ماند تا ببیند امریکا در اجرای برجام چگونه پیش میرود اما خب آنها عهدشکنی کردند و با نقض برجام، نظر حضرت آقا برای چندمین بار تأیید شد.
سوای غیر قابل اعتماد بودن دولت ترامپ برای مذاکره برخی از جریانهای داخلی همواره هرگفتوگویی با امریکا را به معنای سازش میدانند و معتقدند نباید درباره هیچ موضوعی با این کشور گفتوگو کرد.
خیر اینطور نبوده است؛ حضرت آقا پیش از موضوع هستهای در مقاطعی اجازه مذاکره با امریکا را دادهاند. از جمله سفرای ایران و امریکا در بغداد چندین بار با یکدیگر ملاقات کردند و همچنین دیپلماتهای دو کشور در مقطعی درباره افغانستان با یکدیگر مذاکره کردهاند که آقای ظریف در این مذاکرات حضور داشتند. یعنی اینطور نبوده است که صفر و یک عمل کرده باشیم. مذاکره محرمانهای هم که بنده برای آن کسب اجازه کردم خب بنا به تشخیص شرایط در آن مقطع بود و نتیجهاش هم برجام شد.
اخیراً رهبر معظم انقلاب گفتهاند که اذن به مذاکرات دوجانبه وزیران خارجه ایران و امریکا اشتباه بود و این در حالی است که ایشان پیشتر مجوز مذاکرات محرمانه را داده بودند.
علتش این است که آن زمانی که خدمت رهبری رسیدم ایشان فرمودند مذاکرات در سطح وزیران خارجه انجام نشود. یعنی یکی از شرایطی که مطرح کردند این بود که مذاکره در سطوح پایینتر از وزیر خارجه انجام شود. به همین دلیل ما در آن موقع آقای خاجی، آقای بهاروند، آقای نجفی و آقای زبیب را به عمان فرستادیم.
با توجه به شرایط آن مقطع، مذاکره وزیران خارجه ضروری به نظر نمیرسید؟
آن موقع خانم هیلاری کلینتون، وزیر خارجه امریکا و آقای جان کری سناتور بود که از طرف آقای اوباما بهعنوان مسئول پرونده هستهای تعیین شده بود. آقای کری آن موقع خیلی اصرار داشت که با وزیر خارجه ایران صحبت کند اما این اتفاق در آن مقطع رخ نداد. نتیجه مذاکرات آن زمان این بود که امریکاییها از طریق سلطان عمان اعلام کردند که حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند.
اما مذاکرات دو جانبه وزیران خارجه ایران و امریکا در دوره آقای روحانی با جدیت پیگیری شد.
در دوره بنده اجازه این مذاکرات در سطح وزیر خارجه نبود احتمالاً در دوره جناب آقای دکتر روحانی مجوز داده شده بود به هر حال وزیر خارجه که بدون اجازه، حق دیدار و مذاکره ندارد.
اخبار جسته گریختهای هم درباره میانجیگری میان ایران و امریکا بویژه از سوی عمان مطرح است.
خبری که متقن و قابل استناد باشد ندارم. از دوستان هم پرسیدم چنین چیزی نبود. بنده خودم هم یک ماه پیش با وزیر خارجه عمان در اسلو نروژ جلسه داشتم چنین چیزی را استنباط نکردم.
با وجود خواست امریکا برای مذاکره با ایران، برجام با خروج این کشور در معرض تهدید فروپاشی قرار گرفته و این در حالی است که برخی همچنان در داخل معتقدند ما در ازای آن توافق، صنعت هستهای خود را تعطیل کردهایم و متقابلاً چیزی به دست نیاوردهایم.
عدهای که از منظر سیاسی از برجام انتقاد میکنند، دنبال حقیقت نیستند بلکه هدفشان رسیدن به قدرت است. ما در برجام موقعیت برتر را داریم و هیچ یک از فعالیت های هستهایمان را با آن متوقف نکردیم. ما در حال حاضر در صنعت هستهای مان، تحقیق و توسعه میکنیم، روی سانتریفیوژهای پیشرفته کار میکنیم، اکتشاف و استخراج را ادامه میدهیم، رآکتور آب سنگین اراک را مدرنسازی میکنیم و از تجاربی که اندوختهایم به صنعت نفت، سلامت و کشاورزی نیز کمک میکنیم. رآکتور تهران هم دیگر اصلاً رآکتور دوسال پیش نیست کاملاً بازسازی شده است. الان با یک کشور اروپایی درباره استحکام این رآکتور قرارداد بزرگی بستهایم. خب این کارها را میکنیم در صورتی که اگر برجام نبود چطور میتوانستیم آنها را پیش ببریم.
مشخصاً با برجام چه چیزی را از دست دادیم؟
ما در برجام قرار بود یکسری امتیازات فنی بدهیم و امتیازات اقتصادی بگیریم. در بعد فنی هوشیاری مذاکرهکنندگان و تذکرات حضرت آقا باعث شد دست بالا را در توافق داشته باشیم. رهبری در بعد فنی برای ما کف تعیین کردند. یعنی اینطور نبود که بنده بدون اجازه مذاکره کنم و همینطور پیش بروم. با این حال ما به کف خواستهها اکتفا نکردیم و تا جایی که میشد جلو رفتیم. درخصوص محدودیتهای پذیرفته شده هم بارها اطلاعرسانی شده که موارد عمده و بازدارندهای نیستند.
برخی میگویند رهبری بهطور کامل در جریان جزئیات فنی فعالیتهای هستهای کشور که مورد مذاکره با 1+5 قرار گرفت، نبودند و اطلاعاتی که به ایشان داده میشد، ناقص بوده است…
رهبری تازه که وارد حوزه صنعت هستهای نشدهاند. ایشان بخصوص بعد از جنگ تحمیلی صدام (یعنی از سال 68 به بعد) و زمانی که فعالیت های این صنعت جدی شد به طور جدی در این مسائل ورود کردند و به طور تخصصی اطلاعات لازم را کسب کردهاند.
در مواقعی که توفیق حضور مییافتیم ایشان گاهی سؤالهای تخصصی میپرسیدند. مثلاً ایشان یک بار پرسیدند آقای صالحی رآکتوری را که میخواهید بازسازی و مدرنسازی کنید میزان پولوتونیوم آن چگونه کمتر میشود؟ این سؤالی نیست که یک فرد عادی بپرسد، بنده هم شرح لازم را دادم.
پروسه اطلاعرسانی به ایشان درباره فعالیتهای صنعت هستهای چگونه است؟
ایشان هم خودشان مطالعه میکنند و همانطور که ذکر شد گاهی در جلسات بهطور حضوری و نیز در قالب گزارش های مکتوب جزئیات را تشریح میکنیم. بهعنوان مثال درباره بحث غنیسازی نامه نگاریهای متعددی شد. یک بار هم که خدمتشان رسیدیم فرمودند آقای صالحی«سو» را برای من تعریف کنید. بنده هم توضیح دادم که «سو» چه واحدی است و چه چیزی را اندازهگیری میکند که ایشان در سخنرانیشان اشاره به این واژه کردند و فرمودند برای رسیدن به 190 هزار «سو» آماده شوید. به خاطر دارم وقتی از جلسه آن سخنرانی بیرون آمدم از دفتر ایشان به ما زنگ زدند و گفتند حضرت آقا یک کلمهای در سخنرانی به کار بردند و ما معنای آن را نمیدانیم چیست؟ گفتند سو به ترکی یعنی «آب» ولی به این بحث ارتباطی پیدا نمیکند. در پاسخ گفتم: «نه این واژه، واحد جداسازی در صنعت غنیسازی هستهای است». این توضیح را دادم چون میخواستند صحبت های آقا را تنظیم کنند و به مطبوعات بدهند. رهبری اولاً به بحث صنعت هستهای علاقه ویژهای دارند و میگویند این صنعت اقتدارآفرین است و ثانیاً معتقدند پیشرفت آن نیاز جامعه ماست. لذا ایشان به این صنعت نظر دارند و روی آن توقف و تدبر میکنند.
اطلاعرسانی مستمر به رهبری در خلال مذاکرات هستهای هم جریان داشت؟
بله از ما میپرسیدند و ما نظر میدادیم مثلاً در قضیه غنیسازی بحثی درباره چیدمان پیش آمد، خب نظرها مطرح و بررسی شد و حضرت آقا گفتند نباید پیشنهاد آنها را در چیدمان سانتریفیوژها قبول کنید. لذا در مذاکره با امریکاییها صحبت کردیم که پیشنهادشان را در این زمینه کنار بگذارند.
بنابراین چرا با وجودی که تصمیمگیری درباره برجام با آگاهی همه نهادهای ذی نفوذ حاکمیت و صاحبنظران مباحث هستهای صورت گرفته تا به این اندازه مورد انتقاد قرار گرفته است؟
ببینید صنعت هستهای، صنعت گستردهای است و هیچ کس نمیتواند ادعا کند به همه ابعاد و مختصات آن اشراف و تسلط دارد. برای مدیر ارشد کافی است به اندازهای آگاهی وجود داشته باشد که وقتی پیشنهادهای مختلف مطرح میشود، بتواند بر اساس دادههایی که عرضه میشود، تصمیمگیری کند. بهعبارت دیگر در مباحث هستهای در سطح مدیران ارشد آن اندازه اطلاعات حداقلی لازم است که بتوان بین
دو یا سه حالت تمییز برقرار کرد.
در خلال مذاکرات اجازه ندادیم که طرف مقابل از ما بخواهد اقداماتی را انجام دهیم که منجر به تعطیلی صنعت هستهایمان شود، بلکه ما با هوشیاری درباره نگرانیهای آنها سؤال میکردیم و به ترتیب پاسخ میدادیم. مثلاً میگفتند رآکتور آب سنگین نباشد چون پولوتونیوم تولید میکند و ما هم گفتیم که این درخواست، بیمعناست و برای رفع نگرانیشان در طراحی جدید تولید پولوتونیوم را کم میکنیم اما در عین حال رآکتور را حفظ میکنیم. حالا برخی از آقایان خیلی بیمحابا درباره آن صحبت میکنند و میگویند مثلاً پولوتونیوم خیلی مهم است، چنین است و چنان است، در حالی که پولوتونیوم هم مانند مواد هستهای دیگر در صنعت هستهای کاربردهایی دارد. در عین حال این ماده مانند اورانیوم نیست بلکه سمی و بسیار خطرناک است و برای کار با این ماده باید نکات ایمنی را خیلی رعایت کنید. در کنار اینها نکاتی همچون نوع پولوتونیومی که در رآکتور اراک تولید میشود و فایده به کارگیری آن هم مطرح است که بحث جداگانهای میطلبد اما منتقدان بدون توجه به چنین نکاتی به این بحثها دامن میزنند.
دربحثی دیگر مثلاً ما 20 هزار سانتریفیوژ داشتیم که ده هزارتای آن فعال نبود این در حالی است که باید از منتقدان پرسید چرا مرتب سانتریفیوژ غیر فعال میساختیم. در چنین شرایطی 9200 سانتریفیوژ فعال داشتیم که در برجام پذیرفتیم سه هزار تا از آن تعداد کم شود.
ببینید یک نیروگاه برای تأمین سوخت سالانهاش حداقل به 190 هزار سو نیاز دارد. 9200 سانتریفیوژی که پیش از برجام داشتیم معادل حدود 10 هزار سو میشد. خب
10 هزار سو نسبت به 190 هزار سو خیلی فاصله دارد. الان حدود شش هزار سانتریفیوژ معادل حدود هفت هزار سو داریم که باز با 190 هزار سو خیلی فاصله دارد، یعنی وقتی مقایسه میکنید هر دو عدد هفت هزار و 10 هزار سو با نیازتان که 190 هزار سو است، خیلی خیلی فاصله دارد. سر این موضوع کلی جنجال کردند و بدون هیچ اطلاعاتی میگویند سانتریفیوژها را تبدیل به آهن پاره کردند. مگر چنین چیزی میشود؟ یعنی همه 15 هزار نفری که در سازمان انرژی اتمی کار میکنند، دلسوز نبودند و خیانت کردند؟
یا مثلاً گفتند در چاله رآکتور اراک سیمان ریختند و برای اثبات ادعای خود عکس رآکتور را با فتوشاپ درست کردند و به مردم نشان دادند. ما برای نشان دادن واقعیت، خبرنگاران را دعوت کردیم، رفتند، دیدند و حتی خبرنگاران رسانههای منتقد هم نوشتند که واقعاً در چاله سیمان ندیدیم اما آنها باز ادعای خود را تکرار میکنند. واقعیت را همانطور که بارها گفتهام ریختن سیمان در تعدادی از لولهها بود که به تعداد آن لولهها، لولههای سالم و قابل تعویض داریم.
در بحث بازرسی و نظارت بر مراکز هستهای کشور هم انتقادات زیادی را مطرح میکنند.
اجازه بازدید و بازرسی بر اساس پروتکل الحاقی است حدود 160 کشور در دنیا این پروتکل را امضا کردند و اجرا میکنند خب پس آیا همه آنها وابسته هستند و به کشورشان خیانت میکنند؟
ماجرای بازدید از دانشگاهها چه بود؟
این بازدید هم در چارچوب تعهدمان به پروتکل الحاقی صورت گرفت. آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر پایه این پروتکل و پادمان هستهای، در جایی که مواد هستهای پیدا کند آنجا را بهعنوان یک مرکز هستهای تلقی میکند. مواد هستهای را هم تعریف و مشخص کرده و میگوید جایی که این مواد وجود داشته باشد از دید مقررات آژانس، آنجا یک مرکز هستهای به شمار میآید.
ممکن است در معدودی از دانشگاههای کشور مقداری جزئی مواد هستهای وجود داشته باشد، در اینصورت توصیه میشود که آن مواد به سازمان انتقال یابد. آژانس از مقالههای چاپ شده برخی از استادان متوجه فعالیت ها در چرخه سوخت میشود. حالا طبق پروتکل الحاقی اگر دانشگاهی در چرخه سوخت کار کند و سازمان انرژی اتمی این موضوع را به اطلاع آژانس نرسانده باشد، آژانس طبق پروتکل الحاقی مجاز است، چون آن مقاله را در نشریات بینالمللی دیده و در اظهارنامههای سازمان انرژی اتمی ایران هم اعلام نشده، برود و آن مکان را مورد بازرسی قرار دهد.
یعنی آژانس با انتشار آن مقاله متوجه وجود مواد هستهای در برخی از دانشگاههای ایران شد؟
بله؛ آژانس بر اساس مقالهای که در این زمینه منتشر شده از ما خواست فرآیند دستیابی به این اطلاعات را توضیح دهیم. این توضیح را هم از دانشگاه مربوطه نخواست بلکه سازمان را مورد پرسش قرار داد. خب برخی استادان زحمت میکشند و نتیجه کار علمی خود را در قالب مقاله میفرستند به نشریات بینالمللی که چاپ کنند، تا برای ترفیع خود به دانشیاری و استادی استفاده کنند. اگر نشریات بینالمللی بد و نامحرم است چرا میفرستند؟ بعد هم که آژانس در چارچوب پروتکل الحاقی استفسار میکند، برخی معترض میشوند که چرا آژانس از دانشگاه بازرسی میکند؟
مجوز بازدید از سوی چه نهادی صادر شد؟
بازرسی از دانشگاهها در چارچوب پروتکل و بر اساس مجوز دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی صورت گرفته است.
برای کار دانشگاهها در زمینه هستهای راهکاری اندیشیده شده تا شبیه این ماجرا تکرار نشود؟
تعداد بسیار اندکی دانشگاه هستند که در این زمینه کار میکنند. به آنها اعلام کردیم که هر وقت خواستید در زمینه هستهای تحقیقاتی تجربی داشته باشید، به سازمان بیایید و اینجا تحقیق کنید ما همه امکانات را در اختیارتان میگذاریم. همچنین برخی از متخصصانمان را مأمور کردهایم تا با برگزاری جلسات توجیهی به استادان اعلام کنند که برای نوشتن مقاله در زمینه چرخه سوخت چه باید بکنند. فکر میکنم که دیگر در این زمینه مشکلی نداشته باشیم.
بحث بازرسی از مراکز نظامی ایران هم در مقاطعی جنجال به پا کرده است اظهارنظر آقای آمانو مبنی بر اینکه آژانس بر اساس پروتکل میتواند حتی از مراکز نظامی هم بازدید کند حواشی زیادی به همراه داشت…
آقای آمانو به طور کلی اظهارنظر کرده است. یعنی اگر آژانس اطلاعات متقن مبنی بر وجود مواد هستهای در هر نقطهای از کشور بهدست آورد، آنجا را مورد بازرسی قرار میدهد. یعنی طبق تعریف پادمان میتواند بازرسی کند. برای همین به دانشگاهها گفتیم برای اینکه بهعنوان مرکز هستهای تلقی نشوید و مرتب مورد بازرسی قرار نگیرید فعالیتهای تجربی خود را در مراکز سازمان انرژی اتمی پیگیری کنید.
اجرای پروتکل الحاقی از سوی ایران تا زمانی که برجام پابرجاست، ادامه دارد؟
اگر برجام به پایان برسد، احتمالاً دیگر پروتکل را اجرا نمیکنیم البته بنده در این خصوص تصمیم گیرنده نیستم. این تصمیمی است که هیأت نظارت بر برجام ومسئولان ارشد نظام میگیرند.
اگر برجام به پایان برسد چه برنامههایی برای دوره پسابرجام از سوی ایران در دستور کار قرار گرفته است؟ برخی در داخل میگویند ایران در واکنش به پایان برجام باید از توافقنامه «انپیتی» خارج شود آقای ظریف هم به این مسأله اشاره کردهاند…
تا آنجا که میدانم آقای دکتر ظریف اینطور گفتند که عدهای در کشور معتقدند که اگر قرار باشد برجام با کارشکنی روبهرو شود، ما اصلاً باید از انپیتی هم خارج بشویم چه ضرورتی دارد بمانیم و نتوانیم از منافع آن استفاده کنیم.
آیا این جزو گزینههای روی میز ما هست؟
این یک تصمیم بسیار بزرگ است که مسئولان ارشد نظام با در نظر گرفتن عواقب آن باید تصمیمگیری کنند و پیامدهای بسیار سنگینی دارد که حتی نمیخواهم راجع به آن فکر کنم.
ما در مجموع متناسب با هر شرایطی، یک تصمیم مقتضی میگیریم. برای مثال دستوری است که حضرت آقا برای راهاندازی و تکمیل یک سالن بسیار پیشرفته ساخت سانتریفیوژهای مدرن به ما دادند و این سالن اکنون بخوبی تجهیز و راهاندازی شده است.
اعضای کمیته هستهای کمیسیون امنیت ملی بههمراه رئیس این کمیسیون هم اخیراً از سایت فردو و نطنز دیدار کردند که آقای مجتبی ذوالنور، بعد از این بازدید اعلام کردند:«2 کارخانه مهم برای رسیدن به 190 هزار سو در سایت نطنز راهاندازی شده که فرمایش رهبر معظم انقلاب محقق شود که در بازدید اخیر از سایت نطنز قولهایی که رئیس سازمان انرژی اتمی داده بود با واقعیات تطابق داشت و توانمندی بسیار خوبی در این زمینه انجام شده است.»
مثال دیگر فرمانی است که در خصوص پیشران هستهای صادر شد که یک پروژه 10 الی 15 ساله است و تاکنون بخوبی پیش رفته است. البته هر دوی این اقدامات در چارچوب برجام است. سومین اقدام میتواند این باشد که برخی از محدودیتهای برجامی را به حال تعلیق در بیاوریم، برای مثال حجم و سطح غنی سازی. و سناریوی نهایی میتواند خروج کامل از برجام باشد که بنده امیدوارم با همکاری 1+4 هیچگاه این اتفاق نیفتد زیرا که همه متضرر خواهند شد.