در سالهای اخیر، خودزنی و تیغانداختن روی دست، ران پا و حتی سر، دارد به یک روال معمول میان دختران ۱۴ تا ۱۶ سال تبدیل میشود. این رفتار در بیشتر مدارس کشور دیده میشود.
برخی روانشناسان بر این باورند که چنین پدیدهای بازتاب خشونتیاست که از جامعه تا خانواده و حتی ساختار نظام آموزشی کشور را هم دربر گرفتهاست. در واقع، خودزنی، آنهم در میان دختران، پاسخی خشن به خشونت پیرامونشان است. آنها بدنشان را هدف قرار میدهند چون نمیتوانند فهمیده شوند.
از طرف دیگر همین روانشناسان در داخل کشور بر این باورند که، “گویا آموزش و پرورش در خواب است و این پدیده را نمیبیند”.
نکات بالا بعضا روی مسئله انگشت گذاشته است اما همچنان سطحی نگرانه به این درد اجتماعی اشاره میکند و ریشه اصلی را هدف قرار نمیدهد. برای روانشناسان داخلی رفتن تا سطح آموزش و پرورش قابل درک است اما باید غده اصلی را نشان داد و راه درمان واقعی را هم تجویز کرد.
پدیده خود زنی را بندرت میتوان در کشورهای دیگر سراغ داشت. عمل خود زنی آنهم در میان دختران در سنین ۱۴ تا ۱۶ سال و بعضا پایینتر تنها ویژه ایران تحت حاکمیت اسلام است. برای دانستن علل این رفتار قبل از هر چیز باید به مناسبات و سیستم حاکم بر جامعه و سپس به دیگر مراکز و نهادهایی همچون آموزش و پرورش و سپس به خانوده رجوع کرد. حتی اگر از خانواده هم شروع به بررسی این پدیده کنیم و دنبال علل معظل خود زنی بگردیم باز هم این بررسی ما را به مناسبات و قوانین حاکم بر جامعه رجوع خواهد داد.
از خانواده شروع کنیم. دختران در سنین۱۴ تا ۱۶ سال در خانواده با موانع، محدودیتها و محرومیتهای بیشماری روبرو هستند. این موانع و محدودیتها برای پسران در خانواده موجود نیست. در میان بسیاری از خانواده ها پدر و برادر در ایجاد موانع بر سر راه پروسه طبیعی و رشد دختران اولین مانع هستند. این مانع خود نیز متاثر از عوامل دیگری خارج از مناسبات خانواده است که به پدر و برادر منتقل شده است. در محیط کار، اداره و دیگر مراکزی که بنوعی قوانین و موازین خاص حکومتی مطابق با فرامین اسلامی و مرد سالار بر آنها حاکم است، اولین مراکز در تحمیل محدویتها به دختران در خانواده هستند. قوانین یاد شده را سیستم و مناسبات حاکم بر جامعه تعیین و اعمال میکند.
در ایران تحت حاکمیت اسلام و قوانین اسلامی، هدف اولیه تعرض به زنان است. نزدیک به چهار دهه از وجود چنین مناسباتی که بر پایه قرآن و اسلام بنا شده است، زنان و بویژه دختران باز هم اولین اسیران و به بند کشیده شده گان در این مناسبات هستند.
دختران ۱۴ تا ۱۶ سال نه تنها در ایران بلکه در همه جای دنیا در مقطع سنی ویژه و حساسی پا به عرصه واقعی زندگی اجتماعی میگذارند. این دوران یعنی پایان دوران کودکی و نوجوانی و ورود به دنیای جوانی و مرز بزرگسالی. ورود به سن ۱۴ تا ۱۶ سال هم برای دختران و هم برای پسران به معنی بروز یک انقلاب در متابولیسم ساختار بدنی، افکار، احساسات و عواطف آنان بشمار میرود که همزمان کل سیستم بدنی را شامل میشود. بروز احساساتی که در دوران قبل از این سن در آرا نبود دختران را متوجه دست یابی به خواستهای طبیعی خود میکند. احساس بزرگ شدن، اتکا به رفتارهای عقلی و منطقی، عواطف و احساسات عشقی و تمایلات طبیعی جنسی که یکی از مهمترین جنبه ها در سنین بلوغ است، توجه به ساختار بدنی و زیبایی های ظاهری و باطنی و بالاخره بسیاری از این دست از تحولات طبیعی و ذاتی انسان در دختران پا به میدان میگذارند. آنچه که در ایران تحت تسلط حکومت اسلامی و با قانون و دیگر سنتهای عقب مانده اسلامی به سرکوب دختران در این سنین مبادرت می ورزد، در کشورهای پیشرفته جهان همراه است با توجه جدی و مسئولانه به وضعیت و شرایط خاص دختران و پسران در این سن. توجه و احساس مسئولیت اجتماعی بخش جدایی ناپذیر از قوانین اجتماعی و در آموزش پرورش است که امری لازم الاجرا و حاکم بر این کشورها است.
با توجه به آنچه که شمه ای از آن بیان شد، تعرض دختران به جسم و بدن شان، متاثر از سرکوب سیستماتیک و ایجاد محرومیت و محدودیتها در مدارس، محیط های اجتماعی و خانوادگی نسبت به دختران است. حاکمیت اسلامی، قوانین و موازین بشدت ضد انسانی آن، تعقیب و کنترل، اعمال فشار و توهین و تحقیر جوانان دختر در ایران، آنان را در بحرانی ترین و متحولترین مقطع سنی زندگی شان با کوهی از موانع مواجه میسازد و آنان را وادار به این نوع آزار رسانی به اعضای بدن و برای خالی کردن فشارهای درونی خود میکند.
انفجار درونی این مقطع سنی که مملو از محبت، عشق، نیازهای جنسی، عاطفی و بسیاری از تمایلات واقعی و انسانی آنان است با کوهی از تعرض و سرکوب روبرو میشود که عمل خودزنی برای خالی کردن فشارهای روحی و جسمی یکی از این عارضه ها است. در اثر همین فشارها در مواردی شاهد خودکشی در میان این دسته از جوانان بویژه دختران بوده ایم. کشیده شدن و رو آوری به اعتیاد به مواد مخدر که بصورت مجانی و سازمانیافته توسط دستگاههای حکومت در دسترس هست یکی دیگر از نتایج این سرکوب و محرمیتها است. ازدواجهای زودرس، تحمیلی و یا از سر ناچاری نیز میتواند در اثر این فشارها خلق شود که متعاقب آن از هم پاشیده شدن همین شرایط تحمیلی را نیز با خود به ارمغان میاورد.
برخلاف نظر روانشناسان داخلی که میپندارند گویا نهاد آموزش و پرورش در خواب است، باید گفت که سیستم آموزش و پرورش در ایران منطبق بر ساختار، قوانین و دستور العمل های سیستم حاکم بر کشور کار میکند. هیچگونه خواب بودنی در کار نیست. نمیتوان از غده های کوچک سرطانی که در تمامی نهادها و بدنه دستگاه حاکم و در یک غده سرطانی بزرگتر ایجاد شده است انتظارعلاج این بیماری و یا دیگر بیماریهای اجتماعی را داشت.
علیرغم آنچه که اشاره شد بسیاری از جوانان در مقابل این همه تعرض و محرومیت راهکارهای دیگری را برگزیده اند. آنان با ایجاد مناسباتی در میان خود و بدور از تعرض سیستماتیک قوانین حاکم، روزنه ای برای برون رفت از این بن بست و بحران را دنبال کرده و میکنند. مناسباتی منطبق با نرمهای سالم در زندگی اجتماعی که از منظر حاکمیت ممنوع است را دنبال میکنند. ارتباطات جهانی سبب شده که اکثریت عظیم مردم و بویژه جوانان دختر و پسر مطابق با نرمهای طبیعی که در کشورهای غربی بعنوان نرم و عرف زندگی اجتماعی تعریف شده است را بطور پنهانی و بعضا آشکار در این مقطع سنی در روابط و مناسبات خود برگزینند. حاکمیت اسلامی با اعمال فشارهای متعدد بر جوانان کار خودش را میکند و جوانان دختر و پسر نیز بدون توجه به این همه موانع خشن و ضد انسانی کار خودشان را میکنند.
برای آندسته از دختران که از سر فشار و محرومیتهای متعدد به عمل خودزنی روی میاورند باید اقدامات جدی انجام داد. همانگونه که اشاره شد از خود سرطان نمیتوان انتظار علاج بیماری را داشت اما میتوان با راه اندازی کمپینها، تحمیل فشارها و اطلاع رسانی در سطح وسیعی در جامعه، ساختار و نهادهای حاکمیت بویژه آموزش و پرورش را تحت فشار قرار داد. آموزش و پرورش، ساختار حکومت و دیگر نهادهای زیربط و مسئول را بایستی بعنوان مسببین اصلی این درد و دیگر امراض اجتماعی معرفی کرد و آنان را وادار به توجه و رسیدگی به این مشکلات کرد. سازمانها و نهادهای اجتماعی مستقل از دولت همیشه نقش برجسته ای در تمامی کارزارهای اجتماعی ایفا کرده اند. فعالین این نهادها میتوانند ضمن اعمال فشار بر نهادهای مربوطه، امر آگاهگری، حمایت و کمک فکری به جوانان دختر را بعنوان یکی از وظایف مهم خود تلقی کنند. خانواده ها نیز بایستی در این امر مهم حامی دختران و جوانان در محیط خانواده و در اجتماع باشند و آنان را تحت پوشش حمایتهای معنوی، عاطفی و انسانی خود بگیرند.
علیرغم این تلاشها اما پایان دادن به پدیده خودزنی در میان دختران دانش آموز و پایان دادن به تمامی مصائب اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحمیل شده به کل جامعه، برداشتن غده سرطانی اسلام و حکومت اسلامی در ایران و ایجاد مناسباتی سالم و انسانی است تا بتوان این بیماری و دیگر بیماریهای تحمیل شده بر جامعه را از میان برداشت.
عبدل گلپریان
٧ بهمن ٩٥
٢٦ ژانویه ٢٠١٧