بدنبال قتل فجیع جرج فلوید بدست پلیس راسیست آمریکا و اعتراضات گسترده و مداوم درصدها شهر آن کشور، و امروز در یک سطح جهانی، نیروهای اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی نیز به تقلا افتاده اند. مصاحبه میکنند و قلم میزنند و در مدیای اجتماعی کامنت مینویسند و لایک میزنند اما نه در اعتراض به قتل جرج فلوید و در کنار و به همراه مردم خشمگین و معترضی که بیش از ده روز است با شعار نمیتوانم نفس بکشم خیابانها را تسخیر کرده اند، بلکه علیه این مردم و در کنار ترامپ و پلیس فاشیست آمریکا. از فرشگرد و سلطنت طلبان دو آتشه تا کسانی که خود را سکولار دموکرات مینامند، و یا چپ و طرفدار کارگر میدانند، همه در کنارترامپ که پرونده قطوری در سیاهپوست ستیزی و اظهارات و مواضع راسیستی دارد، قرار گرفته اند. میگویند این اعتراضات زیر سر حزب دمکرات است، توطئه سازمان “تروریستی” آنتیفا است، میگویند ناشی از رقابتهای انتخاباتی است، میگویند حاصل “سوء استفاده” سلبریتیهای چپ و لیبرال از نارضایتی مردم است و غیره و غیره.
تصویری که اینها از اعتراضات بر حق مردم علیه راسیسم و فاشیسم سیستماتیک و نهادینه شده در آمریکا میدهند ترجمه فارسی اظهارات ترامپ و فاکس نیوز و دیگر چهره ها و رسانه های جنبش برتری طلب سفید ( white supremacist ) و نژادپرستان دو آتشه در آمریکا و در دیگر کشورها است.
تعفن و بوی گند این فاشیسم فارس بویٰژه از اظهارات منصور اسانلو بیرون میزند. ایشان جرج فلوید را هنرپیشه فیلمهای پورنو معرفی میکند (که بر فرض هم چنین باشد معلوم نیست چرا جرم است!) که پلیس از ترس جانش او را تصادفی کشته است و تظاهر کنندگان هم از نظر ایشان بیکاران بیعاری هستند که کاری جز اغتشاش بلد نیستند!
بی شرمی هم حدی دارد! حتی دیوید دوک رهبر کوکلوکس کلانهای آمریکا و یار غار ترامپ هم جرات نمیکند چنین صریح و وقیحانه علیه مردم معترض سخن بگوید. اما ظاهرا میشود به زبان فارسی این حرفها را زد و مدعی طرفداری از کارگر هم بود! میشود جنبش ضد فاشیست آنتیفا را تروریست نامید و ادعای سکولار دمکراسی هم داشت! لقب سکولار و دموکرات از سر اینها زیاد است، فاشیست لقب مناسبتری است.
اما چرا اپوزیسیون راست به این روز افتاده است؟ چرا نیروهائی که خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی در ایران میدانند از کنار فاشیسم نژادی در آمریکا سر درآورده اند؟ یک توجیه و بهانه اینان موضع گیری تاکتیکی علیه حکومت اسلامی است. معتقدند ترامپ بیش از حزب دموکرات ضد جمهوری اسلامی است، برجام را بر هم زده و تحریم اقتصادی را تشدید کرده است و لذا نباید تضعیف بشود. صریحا میگویند این اعتراضات به ضرر ترامپ و به نفع جو بایدن تمام میشود و لذا باید در مقابلش ایستاد. این البته موضع تازه ای نیست. از زمان روی کار آمدن ترامپ تا امروز این نیروها از فاشیست ترین و ضد زن ترین و دروغگو ترین و شارلاتان ترین رئیس جمهوری که آمریکا به خود دیده حمایت کرده اند به این بهانه که علیه جمهوری اسلامی است. ظاهرا از فرط ضدیت با جمهوری اسلامی با سر به قعر فاشیسم ترامپیستی سقوط کرده اند. ظاهرا میتوان با ذوب شدن در فاشیسم نژادی ترامپ با فاشیسم اسلامی حاکم در ایران در افتاد. مضمون و ماهیت این نوع “ضدرژیمی گری”، درست مانند “ضدآمریکائیگری” جمهوری اسلامی، تماما ارتجاعی است اما مساله فقط بر سر تاکتیک ضد رژیمی اپوزیسیون راست نیست. موضع اخیر اینها هم مانند “سکوت ملوکانه” رضا پهلوی در مورد مرگ قاسم سلیمانی در استراتژی و ایدئولوژی این نیروها ریشه دارد. این مواضع فوق ارتجاعی اخیر هم دقیقا و کاملا با استراتژی نیروهای رنگارنگ اپوزیسیون راست و در سطح پایه ای تری با جهانبینی و دکترین و سیستم ارزشی آنها منطبق است.
از نظر استراتژیک رژیم چنج و خط تغییرات از بالا با کمترین دخالت توده مردم ( همان توده “بیکارو بیعار” که “جز اغتشاش کاری بلد نیست”) به همین نوع تاکتیکها و موضعگیریهای ضد مردمی منجر میشود. وقتی جناب رضا پهلوی در اوج خیزش آبان خطاب به “نخبگان لشگری و کشوری” جمهوری اسلامی برای “احتراز از هرج و مرج” پیام مودت میدهد و دست دوستی دراز میکند درواقع همان خط رژیم چنج با کمترین تغییرات ممکن را دنبال میکند. براندازی خواهی اینان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی نیست، حفظ همین نظام با نام و پرچم دیگری است.
از نظر جهان بینی و دکترین هم راسیسم نوع ترامپ و راسیسم فارس هم ریشه اند. عظمت طلبی ایرانی با عظمت طلبی آمریکائی و نژاد پرستی ضد سیاه با نژاد پرستی آریائی از یک قماش است. فاشیسم ترامپیستی میخواهد عظمت را به آمریکا برگرداند و فاشیسم آریائی خواهان باز گشت به عظمت دوران کورش است. امروز مردم در شهرهای انگلیس و آمریکا دارند مجسمه های “سرداران ملی” دوران برده داری و استعمار را پائین میکشند و فاشیستهای وطنی خیال هوا کردن مجسمه امپراتور دوران برده داری را در سر میپرورانند. وقتی جنبش یا نیروی سیاسی ای تحت عنوان حقوق بشر از یک امپراتور دوران برده داری حمایت میکند، روشن است که در کنار ترامپ عظمت طلب در برابر مردم برابری طلب قرار میگیرد. همانطور که “رضا شاه کبیرشان” از فرط آریاپرستی در کمپ هیتلر و موسولینی قرار گرفت.
از نظر سیستم ارزشی نیز تعصبات ملی- میهنی و خاک پرستی و امپراتور پرستی تماما در مقابل انساندوستی و ارزشهای جهانشمول انسانی قرا میگیرد. وقتی انسانها را به مللل و نژادهای مختلف تقسیم میکنند و خاکپرستی و نیاکان پرستی را بجای برابری طلبی و دفاع از حرمت و منزلت جهانشمول انسانی قرار میدهند ، در واقع پا بر گلوی همه مردم جهان گذاشته اند. شعار نمیتوانم نفس بکشم خطاب به فاشیستها در قدرت و در اپوزیسیون هر دو است.
امروز حتی چهره های مهمی در خود حزب جمهوریخواه آمریکا ناگزیر شده اند از ترامپ فاصله بگیرند. صریحا او را عامل نفرت پراکنی و تفرقه در میان مردم میخوانند و با هیتلر مقایسه میکنند. اما اپوزیسیون لس آنجلس نشین کاسه داغ تر از آش است. همان موضعی که خامنه ای در قبال تظاهرات توده ای در ایران دارد اینها نیز علیه مردم معترض آمریکا دارند. اینان نیز مانند ترامپ و خامنه ای مردم بپا خاسته علیه تبعیض و بیحقوقی را اغتشاشگر، آلت دست مخالفین و مخل امنیت ملی و غیره مینامند. جمهوری اسلامی با کارگران مهاجر افغانی – که تعدادی از آنان را ماه قبل در رودخانه غرق کرد و تعداد دیگری را در هفته گذشته زنده زنده به آتش کشید- و با زنان و بهائیان و همجنسگرایان دقیقا همان رفتاری را دارد که دولت و پلیس آمریکا علیه سیاه پوستان. دفاع از فاشیسم نژادی ترامپ تضعیف فاشیسم اسلامی نیست، تقویت آنست. هم اکنون مردم ایران با شعار “من هم نمیتوانم نفس بکشم” دارند اعتراض خود را به فاشیسم اسلامی بیان میکنند و اپوزیسیون ناسیونالیست و سلطنت- جمهوریخواه نه تنها در مقابل مردم آمریکا ( و همچنین مردمی که در انگلیس و استرالیا و فرانسه و آلمان و کانادا و بلژیک و هنگ کنگ و ایتالیا و اسپانیا و ده ها کشور دیگر به حمایت از جنبش نمیتوانم نفس بکشم برخاسته اند) بلکه در واقع علیه مردم ایران نیز بمیدان آمده است. نمیتوان در ایران از آزادیخواهی و دفاع از مردم حرف زد اما در برابر مردم جهان ایستاد. ولی در سیستم ارزشی ای که بر ناسیونالیسم و راسیسم و آب و خاک پرستی و عظمت طلبی مبتنی باشد چیزی از این طبیعی تر نیست. ناسیونالیسم از هر نوعی، افراطی و غیر افراطی اش، و در هر کشوری ماهیتا و عملا ضد ارزشهای جهانشمول انسانی و علیه همان مردمی است که میخواهد تحت نام “ملت پرافتخار” بدنبال خود بکشد. جنبش ناسیونالیسم پرو دولتهای غربی و اعضای جدید الورود به این جنبش نظیر منصور اسانلو، از این نقطه نظر تماما در کمپ جمهوری اسلامی قرار میگیرند. فاشیسم آریائی همان فاشیسم اسلامی است. تنها عمامه را با تاج عوض کرده است.
٧ ژوئن ٢٠٢٠