مندرج در ژورنال شماره ۹۵۶ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده کردن روی تلفن همراه)
ترامپ: “ترجیح میدهم یک توافق صلح هستهای معتبر با ایران امضا شود.”
“فشار حداکثری” ترامپ علیه جمهوری اسلامی که باهدف اعمال تحریمهای گسترده و تضعیف اقتصاد رژیم و به صفر رساندن صادرات نفت اعلام شده است، به بخشی از استراتژی کلان آمریکا در برابر جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
ترامپ از سویی ترجیح خود برای یک توافق هستهای را اعلام کرده است و از سوی دیگر و در صورت عدم دستیابی به توافقات موردنظر آمریکا، تهدید به فشارهای بیشتر میکند.
از یک سو، مقامات جمهوری اسلامی سعی دارند نشان دهند که هیچگاه در پی دستیابی به سلاح هستهای نبودهاند. از سوی دیگر، واکنشهای ضدونقیض توسط مقامات مختلف در خصوص مذاکره با آمریکا دیده میشود که نشاندهنده سردرگمی در رأس حکومت است. درحالیکه برخی مقامات همچنان رجز میخوانند و بر عدم تمایل به مذاکره با ترامپ تأکید دارند، دیگران در برخی اظهارنظرهای کمجانتر، شانس گفتگو و حلوفصل مسائل را در صورت تغییر شرایط و سیاستها مطرح میکنند.
این تناقض در مواضع از سوی جناحهای مختلف رژیم از سویی نشاندهنده هراس از وضعیت اقتصادی بحرانزده است. از سوی دیگر مربوط به استفاده “حداکثری” جناحهای مخالف مذاکره از تحریمها برای چپاول مردم است و همچنین مذاکره و تسلیم در مقابل آمریکا و نوشیدن “جام زهر” مذاکره با “شیطان بزرگ” رژیم را در یک تناقض هویتی قرار خواهد داد.
یک فاکتور اساسی که هم رژیم اسلامی و هم دمودستگاه ترامپ و شرکا را وادار به سیاستهای “محتاطانه” کرده است فاکتور “انقلاب” در ایران است. هر دو طرف میدانند که قادر بهپیش بینی عواقب “واقعیت انقلاب” در ایران نیستند. انقلاب برای رژیم اسلامی یعنی پایان کار و عروج مردم برای تعیین و تکلیف در عرصه سیاست و زندگی.
در نهایت، فشار حداکثری ترامپ بهطورقطع رژیم اسلامی را وارد یک مرحله پر تناقض و شکننده خواهد کرد. برای “حفظ نظام”، رژیم تلاش میکند تن به مذاکره دهد. اما تسلیم کامل و گذشتن از “خطوط قرمز” هم رژیم را با چالشهای اجتماعی وسیعی روبرو خواهد کرد. مهار اعتراضات و انقلاب درحالیکه جمهوری اسلامی در ضعیفترین موقعیتش دستوپا میزند بهراحتی امکانپذیر نیست.