کارگر کمونیست ۸۸۷
روز چهار خرداد خبر مفقود شدن الهه حسین نژاد، دختر 24 ساله ساکن اسلامشهر که در یک آرایشگاه زنانه در سعادت آباد تهران کار می کرد، با مراجعه خانواده و گزارش بی خبری شان از سرنوشت او به پلیس علنی و رسانه ای شد.
از آن هنگام تا روز پانزده خرداد که پلیس آگاهی خبر قتل الهه را تأئید و اعلام کرد، علی رغم گستردگی خواست عمومی نسبت به روشن شدن سرنوشت این دختر جوان و همچنین اعتراضات به نحوه پیگیری و پاسخ های غیر قابل قبول مقامات و مسؤلان پلیس انتظامی، دستگاه مذکور همواره تلاش در پنهان کردن واقعیات جنایت را داشت و این نشانی از جنایتی سازمانیافته توسط باندهای وابسته به حکومت و به قتل رساندن الهه حسین زاده است.
طی مدت نامشخص بودن سرنوشت الهه برای خانواده او و افکار عمومی، مقامات پلیس مدام از در دست نبودن اثرات و نشانه هائی که بتوانند به زعم خودشان سرنخ و ردی از ماجرا بدست بدهند، صحبت می کردند. پلیس آگاهی تهران ادعا می کرد که از لحظه و مکان مفقود شدن و اتفاقاتی که سپس برای الهه افتاده بود، هیچ اطلاعی در دست ندارد و مانند همیشه که در چنین مواقعی از روی مصلحت نظام باید همه دوربین ها و دستگاه های ثبت حوادث از کار بیافتند، اینبار هم مصلحت ایجاب کرده که در موقع وقوع جنایت این دستگاهها کار نکنند. در این رابطه عموی الهه گفته بود طبق بررسی دوربین های مدار بسته و تلفن همراه توسط پلیس در مسیر بازگشت الهه به منزل هیچ نشانه و سرنخی به دست نیامده است.
با اینحال معلوم نیست که قاتل الهه واقعا یکی از هزاران نفری است که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی متأثر از باورهای تجاوزگرانه اسلامی زیر چتر قوانین ضد زن و ناامنی ای که حکومت برای زنان در جامعه ایجاد کرده، انجام گرفته است، یا با نیت زورگیری و سرقت و تجاوز جنسی چنین جنایتی صورت گرفته و یا فردی از عوامل خود رژیم بوده است. ولی با توجه به اینکه الهه از حامیان جنبش “زن، زندگی، آزادی” بوده و در صفحه اینستاگرامش پست های مرتبط زیادی را منتشر کرده، بیش از آنکه ظن یک قتل و جنایت ناشی از قصد قاتل برای سرقت و تجاوز باشد، گمان نسبت به احتمال یک جنایت حکومتی را تقویت می کند.
با پایان این دوره از برخوردهای مشکوک و گزارشات طبق معمول ضد و نقیض، پلیس بعد از 11 روز صبح روز پانزدهم خرداد در آخرین نمایش اش برای یافتن مفقود، اعلام کرد که جسد الهه را در یکی از مناطق اطراف تهران پیدا کرده و طبق بررسی های مقدماتی ثابت شده که وی به قتل رسیده است و البته قاتل را هم شب قبل از کشف جسد دستگیر کرده اند.
به این ترتیب و با توجه به نحوه پیگیری پلیس برای یافتن الهه حسین نژاد و پاسخهائی که طی یازده روز به خانواده نگران و فعالان اجتماعی و عموم مردمی که خواهان روشن شدن سرنوشت این دختر داده بود، نشان می دهد که پلیس انگیزه جدی ای برای پیگیری موضوع و اطلاع رسانی دقیق به مردم نداشته است و نهایتا زیر فشار اعتراضات عمومی در رسانه های اجتماعی ناچار به پایان دادن نمایشات کذائی شده و قتل الهه و دستگیری به اصطلاح قاتل او را اعلام کرد. البته معلوم نیست واقعا قاتل همان کسی باشد که مقابل دوربین آوردند و به قتل اعتراف کرد. چون جمهوری اسلامی بارها و به کرار برای لاپوشانی جنایات خودش با تطمیع یا تهدید افرادی را جلوی دوربین آورده تا مسؤلیت قتل ها را برعهده بگیرند.
جمهوری اسلامی امروز در شرایطی نیست که فقط بخواهد قتل ها و جنایات دستگاه ها و اراذل و اوباش آدمکش خود را با نمایشاتی از قبیل کشاندن افراد شرور زیر احکام سنگین و اعدام در زندان ها به جلوی دوربین های صدا و سیما لاپوشانی کند. وضعیت فعلی حکومت در داخل که در مقابل اعتراضات هر روزه و رو به سراسری و عمومی شدن است، بسیار تضعیف و شکننده گردیده است. در چنین وضعیتی که رژیم و سرانش نسبت به هر اتفاق ناگواری در جامعه در مظان اتهام قرار میگیرند، طبیعی است که تا جائیکه بتوانند وقایع و جنایات رخ داده را پنهان کنند و مواردی مانند قتل الهه که به فوریت و در ابعاد گسترده مورد توجه جامعه قرار می گیرد و در عین حال دستگاه های به اصطلاح حافظ امنیت رژیم برای جامعه زیر سؤال است، سعی می کنند روایات و سناریوهای ساختگی خود را بگویند و اجراء کنند و مردم با این ماهیت جمهوری اسلامی و سران و عواملش ده ها سال است که آشنا هستند.
حکومتی که خود عامل اصلی ناامنی و هر تهدیدی برای اعضاء جامعه است و تنها با این ویژگی و ماهیت توانسته است تا حالا دوام بیاورد، معلوم است که باید امنیت را از شهروندان سلب کند و به جایش با رها کردن قلاده های اراذل و اوباش امنیتی، انتظامی و امر به معروف و غیره برای تعرض به مردم بویژه زنان، ناامنی را دامن بزند.
در رابطه با قتل الهه حتی اگر به دست جانیان حکومتی اتفاق نیافتاده باشد، باز هم مسؤلیت اش با آن است که قوانین و عملکرد دستگاههای اجرائی اش اشاعه گر و بازتاب دهنده ضدیت با زن و خشونت و تجاوز در حق زنان است. در حکومتی که اولین خاکریزش توسط زنان فتح شد و امروز بی حجابی به نماد زندگی معمول زنان تبدیل شده، خشونت و تجاوز و قتل زنان مخصوصا کسانی که حجاب و ارزش های ارتجاعی و اسلامی حاکم را زیر پا می گذارند، توسط خشونت ورزان و قاتلان غیر حکومتی یک امکان بدون هزینه است.
برای رژیم ناامنی و قتل و جنایت در جامعه و اعدام در زندان ها جنبه ها و عرصه های تکمیل کننده بخش عمده ای از ماهیت آن و تضمین کننده بقایش هستند. هم نیاز دارد فضای جامعه را ناامن کند و هم نیاز دارد که افراد زیادی که خود قربانی ناامنی و بی تأمینی و آموزه های ضد انسانی حکومت هستند را در زندان داشته باشد تا هر روزه برای ایجاد رعب و وحشت به دار بیاویزد.
جمهوری اسلامی در عین حال که از ناامنی در جامعه بهره می برد، از افراد ناامن کننده فضای جامعه هم که زائیده و تولید شده خودش است، بهره می گیرد. آنها را اعدام می کند تا بگوید انتقام قربانیانشان را گرفته است. اما مردم می دانند که هدف رژیم از اعدام قربانیان، چیزی غیر از تعمیق و گسترش ناامنی و وحشت در جامعه نیست. جمهوری اسلامی باید سرنگون شود تا امنیت بر جامعه حاکم شود.