قتل قاسم سلیمانی سران جریانات سلطنت طلب و ناسونالیست را گیج کرده و صفوفشان را در هم ریخته است. برخی مثل اردشیر زاهدی که بقول خودش عادت ندارد در مسائل سیاسی دخالت کند زبان باز کرده و در رسای فرزند دلیر وطن نوحه سرایی کردند. رضا پهلوی که حتی حاضر نیست حکومت اسلامی را بنام حکومت اسلامی مورد انتقاد قرار دهد، بلکه آنرا “فرقه تبهکار” مینامد به این خاطر که اسلام عزیزش جریحه دار نشود، در مرگ سلیمانی عزادار شده و سکوت کرده است. مسعود بهنود ژورنالیست ناسیونال – لیبرال فعالانه در دفاع از جمهوری اسلامی و قاسم سلیمانی قلمفرسایی میکند و تبلیغ میکند که اگر از سلیمانی تعریف نمیکنید حداقل مثل رضا پهلوی سکوت کنید! محمود دولت آبادی نویسنده توده ای در رسای سرباز وطن قصیده ای نوشت و خود را عزادار اعلام کرد و نوشت که با قتل او خاری در قلبش نشسته و گفت ” اری…ایران بار دیگر یکی ازفرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد” . شایسته!! از دولت آبادی باید پرسید سلیمانی شایسته انجام چه چیزی جز جنایت در حق مردم ایران و سوریه و عراق بود؟ برادرش حسین دولت آبادی جواب درخوری به محمود دولت آبادی داد و او را خرفت و خائن نامید و نوشت “..آن “روشنفکری” که حقیقت را میداند و پا روی حقیقت میگذارد و آن را به هر بهانهای نادیده میگیرد، بیتردید خائناست. آن نویسنده نامدار ایرانی که کشتار هزار و پانصد جوان، مرد و زن ایرانی را نادیده میگیرد و برای جنایتکار، دل میسوزاند و پستان به تنور میچسباند، پیرمرد ابله، بزدل حقیر و خرفتیاست که سَرِ پیری از هول و هراس، لجن به سر تا پای خودش میمالد و مجال و فرصت میدهد تا دیگران نیز او را لجن مال کنند.”
براستی همین سخنان را باید در وصف آن جریانات اپوزیسیون که در مرگ یک جنایتکار عزادار شده اند گفت و نوشت. در همین آبان 1500 نفر از عزیزان مردم توسط امثال سلیمانی قتل عام شدند. هزاران نفر در زندانها اسیرند. چپاول و جنایات حکومت در سراسر ایران سر به آسمان میزند. براستی خاک بر سر کسانی که به بهانه وطن و میهن و امثال اینها از جنایتکاران دفاع میکنند. جمهوری اسلامی یک ضربه کاری نوش جان کرده است. و اگر کسی علیه حکومت اسلامی باشد باید طرفدار این باشد که این حکومت صدها ضربه اینچنینی و سخت تر بخورد تا به سرنگونی برسد. طبعا ما طرفدار انقلاب مردم علیه حکومت اسلامی هستیم و نه حملات ارتش آمریکا یا هر دولت ارتجاعی دیگری. اما این جماعات از این سر از قتل سلیمانی ناراحت نیستند. اکثر این جماعت مثل رضا پهلوی و اردشیر زاهدی و مسعود بهنود و امثالهم خود از ترامپ و بسیاری نیروهای ارتجاعی دیگر دفاع میکنند.
امثال رضا پهلوی آشکارا امیدشان اینست که حکومت اسلامی به کمک همین دولتهای ارتجاعی مثل دولت ترامپ کنار زده شود اما ارتش و پاسداران و بسیج و ساواما و وزارت اطلاعات و دستگاه اسلام و سیستم اداریش دست نخورده بماند تا برای رژیم کذایی بعدی شان علیه مردم از آنها استفاده کنند. سرنگونی طلبی اینها همینقدر است. سرمایه داری و استثمار و حاکمیت یک اقلیت مفتخور و انگل را بدون دیکتاتوری و پاسدار و ساواک و ساواما نمیتوان در جوامعی مثل ایران سرپا نگه داشت. این را ما بارها گفته بودیم و امروز بروشنی داریم آنرا تجربه میکنیم. این تازه اول ماجراست. فردا ممکن است در برابر مردمی که به پادگانها و مقرهای بسیج و پاسداران حمله میکنند و آنها را تسخیر میکنند، این جماعات علیه مردم بیانیه و فتوا صادر کنند. ارتجاع، ارتجاع است. چه ناسیونالیستی باشد چه اسلامی چه با هر نام دیگری.
کارگران و معلمان و دانشجویان و مردم شریف ایران میخواهند کل جمهوری اسلامی را با تمام دم و دستگاهش به زیر بکشند و جامعه ای آزاد و برابر و مدرن و انسانی را با سیستم اداره شورایی پایه ریزی کنند. این را در شعارها و خواستها و اعتراضات هرروزه شان بارها بیان کرده اند. جریانات ناسیونالیست و سلطنت طلب و مرتجعینی نظیر بهنودها و دولت آبادی ها و آن بقیه “هنرمندان” و ژورنالیستهای مرتجع و نان به نرخ روز خوری که دنبال حفظ گوشه هایی از همین حکومت کثیف و ضد انسانی هستند، بی تردید با سرنگونی حکومت اسلامی جوابهایی مثل جواب حسین دولت آبادی به محمود دولت آبادی را خواهند گرفت. نابود با جمهوری اسلامی! زنده باد انقلاب انسانی برای جامعه ای انسانی و آزاد و برابر!