پریسا ابراهیمیان فعال اجتماعی در شهر بوکان بوده. او یکی از بنیانگذاران دوچرخهسواری زنان در شهر بوکان است.
کارگر کمونیست برای آشنایی با پریسا ابراهیمیان و فعالیتها او مصاحبه زیر را انجام داده.
پریسا لطفا خودت را معرفی کن. متولد چه سالی هستید؟ تحصیلات شما در چه سطحی بوده!
من پریسا ابراهیمیان، متولد ١٣٦٥ و دارای مدرک فوق لیسانس تربیت بدنی و علوم ورزشی هستم. و عضو حزب کمونیست کارگری ایران
شما یکی از مبتکرین دوچرخه سواری زنان در بوکان بوده اید؟ پروسه شروع و نتایج این ابتکار شما(دوچرخه سواری زنان) را لطفا توضیح بدهید!؟
خوب من به واسطهی رشتهی تحصیلیم و علاقهم در رشتههای ورزشی شنا، ژیمناستیک، دوچرخه سواری و آمادگی جسمانی به نسبت، فعالتر از دیگر رشتههای ورزشی بودم. و تونستم مربیگری این رشتهها رو بگیرم.
بعد از پایان تحصیل به طبع سعی کردم شغلی رو در زمینه تحصیلیم داشته باشم ولی نشد. نتونستم بی کار بشینم و این بار به اداره ورزش و جوانان مراجعه کردم و گفتم که میخوام کلاسهای رایگان تمرین و آموزش دوچرخه سواری زنان رو تشکیل بدم. در کنار مسئولیت مربیگری مسئولیت نایب رئیسی هیات دوچرخه سواری شهرستان را هم پذیرفتم، نه به عنوان یک شغل و منبع درآمد بلکه به عنوان کاری داوطلبانه و در جهت راهاندازی رشتهی دوچرخه سواری زنان در شهرستان بوکان. البته باید اضافه کنم که من شخصاً به عنوان یک زن به دلیل همهی محدودیتها و مشکلاتی که برای زنان در جامعه وجود داره، تا قبل از اینکه وارد دانشگاه بشم اصلا بلد نبودم دوچرخه سواری کنم، که بعداً اونجا(در دانشگاه) تو محوطهی بستهی خوابگاه روزی یک ساعت دوچرخه کرایه میکردیم و اونجا یاد گرفتم دوچرخه سواری رو، تاکید میکنم من هیچ وقت در این زمینه یه ورزشکار حرفهای نبودم و نشدم، ولی هدف من این بود که این تجربه را با دیگران به اشترک بگذارم و با پذیرفتن این مسئولیت زمینهای ایجاد کنم که تعدادی بتونن بیان تو جامعه و در کنار یک فعالیت تفریحی ورزشی، رنگ زندگی رو تاحدودی بتونن ببینن و لمسش کنن.
آیا موانعی در جامعه برای دوچرخه سواری زنان وجود داشت؟
بله موانع خیلی زیادی وجود داشت آنقد که نمیدونم از کجا شروع کنم، به نظر من بزرگترین مانعی که وجود داشت و بعد این که وارد فضای این کار شدم بیشتر برام قابل لمس بود، این بود که درواقع ورزش زنان کاملا سوری و فقط یه اسم بود. هر چند بودند، کسانی مثل من که با صرف وقت و انرژی و هزینهی شخصی میخواستن برای پیشرفت ورزش زنان و یا حداقل حضور زنان در جامعه کاری بکنن ولی همهی اینا با وجود قوانین اسلامی و عدم تخصیص بودجه و امکانات و فضای ورزشی و اسپانسور و … مخصوصاً در مورد رشتهای مثل دوچرخه سواری که خامنهای فتوای حرام بودنش رو هم اعلام کرده بود، از این نظر که بگیم زنان بتونن تو سطح حتی شهرستان، یه روزی به عنوان یه تیم ورزشی عرض اندام بکنن، بیفایده و بی تاثیر مینمود. ما تو مسابقاتی که برگزار میشد فقط میبایست میرفتیم و مردا رو تشویق میکردیم و اونجا هم از نگاههای جنسیتی حتی مسئولین، در امان نبودیم و مدام درِ گوشم میخوندن خانم ابراهیمیان فلان خانم زیادی رژ لب مالیده، یا فلانی لباسش مناسب نیست، فلان خانم رفتارش مناسب نیست یا با صدای بلند میخنده و … و در پاسخ درخواستهامون برای برگزاری مسابقات و همایشها فقط میگفتن که برای زنان بهمون مجوز نمیدن و همین فعالیت در همین سطح و به این شیوه هم مشکل قانونی داره، و یا انشاالله برای دفعات بعد بتونیم برای زنان هم مجوز بگیریم. در کنار اینا، مشکلات ناشی از جامعهی مردسالار، اسلام زده و سنتی رخ مینمود. مثلا اینکه تقریبا هیچکدوم از ما انقدر احساس امنیت نمیکردیم که تنهایی تا محل تمرین بریم و میبایست یک نفر همراهیمون میکرد، و تو مسیر تمرین هم چند نفر مرد دوچرخه سوار، همراهیمون میکردن، برا اینکه پلیس مشکل ساز نشه میبایست به مسیرهای خارج شهر میرفتیم که اونم مشکلات و خطرات خودش رو مخصوصاً واسه افراد مبتدی یعنی تقریباً برای همهی شرکتکنندگان تو این کلاسها داشت، در کنار اون خیلی از خونوادهها مانع میشدن و خیلی از افراد میومدن و از من میخواستن که با خونوادشون صحبت کنم و واسطه بشم و حتی مسئولیت امنیتی این افراد رو به عهده بگیرم که بتونن بیان، بعضیهام یواشکی میومدن، یا میومدن میگفتن: خیلی دلم میخواد دخترمو بفرستم ولی باباش میگه نمیتونم اجازه بدم تو این جامعهی نا امن امنیت دخترم به خطر بیوفته و مواردی از این دست که مشکلات مالی و تهیه دوچرخه و وسایل ایمنی استاندارد دوچرخهسواری که برای یه دوچرخه سوار بسیار لازم و ضروریه در درجه چندم قرار میگرفت.
هرچند یکم بحث طولانی شد ولی اجازه بدید از جلسهای صحبت کنم که با حضور استاندار، فرماندار، شهردار، نمایندهی مجلس، امامجمعه، رئیس اداره تربیت بدنی و ما ورزشکاران و مربیان ورزشی برای بررسی و حل مشکلات ورزشی شهرستان تشکیل شده بود. خلاصه کنم که مشکلات فقط عنوان میشد و هیچ پاسخی نداشت. مسئولین تو جلسه فقط اومده بودن جلوی هم کرکری بخونن، ترفیعشون رو جشن بگیرن یا به رخ مردم بکشن و آخر جلسه همهرو به شام دعوت کنن. مسئولین پایین دست هم بیشتر سعی بر چابلوسی و پی واسطه برای معرفی به افراد بالادست و پارتی وپارتی بازی و محکم کردن جای پایشان بودن. تنها چیزی که هیچ مسئولی بهش فکر نمیکرد مطمئنا فقط مشکلات بود و شاید حتی گوش هم نمیدادن، ما ورزشکاران که تو اون جلسه در جایگاه مردم عادی بودیم، چی میگیم. من درخواست وقت کردم و گفتم که همه در مورد مشکلات ورزشیشون صحبت کردن من میخوام کمی از مشکلات زنان بگم، ما زنان تو این جامعه نه فقط به عنوان ورزشکار بلکه در هر نقشی که باشیم حتی شهروند درجه چندم هم نیستیم، ما علاوه بر اینکه هیچ امکاناتی بهمون اختصاص داده نمیشه، برای بیرون امدن از خونمون یا حتی تو خونههامون احساس امنیت نمیکنیم، جناب استاندار و فرماندار و نمایندهی مجلس و … چه پاسخی واسه من و امثال من دارند و چطور میخوان مشکلات ما رو توضیح بدن و حلش کنن. زنان حاضر در جلسه همه به یکباره دست زدن ولی در و دیوار چقدر جواب منو دادن مسئولین هم همینقد، بعد از حرفای من امام جمعه پاشد عباشو جمع کرد و با حالتی کاملا بی ادبانه گفت آقایان خداحافظ شما، منم گفتم امام جمعه همین الان با این رفتارش مهر تاییدی بر صحبتهای من زد، ایشون ما زنان رو حتی لایق خداحافظی هم نمیدونن اونوقت ما انتظار داریم تو همچین جلساتی به مشکلاتمون رسیدگی بشه، هنوز حرفانم تمون نشده بود که چند تا اسمس از چند تا مسئول برام اومد که تو به آخوند چیکار داری اینا خطرناکن، منم در پاسخ، اسمس دادم که این کثافتا باعث و بانی همهی مشکلات و بدبختی مردم هستند. خلاصه اون شب همهمهای شده بود، سر این موضوع.
جواب شما به کسانیکه مخالف بودند کدامها بود؟
خوب من مثلا برای زنی که فکر میکرد با حبس دخترش تو خونه میتونه امنیتش رو تامین کنه، گفتم که جامعه هرچند ناامن باشه، با زندونی کردن دخترت نمیتونی امنیتش رو تامین کنی، بر عکس با این کار هر چه بیشتر زمینه ناآگاهی و ضعف رو براش فراهم میکنی و بهش اجازه نمیدی جامعه، مشکلات و حق و حقوق خودشو رو بشناسه و راه تعامل با جامعه و مبارزه برای خواستههاشو یاد بگیره، تو یک زنی و برای کوچکترین خواستههات و اولین حقوق انسانیت، همیشه در حال جدال با حتی عزیزترین کسانت هستی چه برسه به جامعه و بالاتر از همه حکومت که همهی حقوقت رو ازت سلب کرده، جدال و مبارزه بر سر اثبات هویت انسانیت بخش جدایی ناپذیر از زندگیه تو و هر زنی تو این جامعهس، تو حتی اگر بخوای نمتونی ازش فرار کنی، یا باید در برابر غیر انسانیترین تحقیرها و بی حقوقیها تمکین کنی و از هویت انسانیت دست بکشی و با این رنج زندهبگور بشی یا باید سر برآری و در اولین قدم در مقابل عزیزانت بایستی و وارد جامعه بشی و برای رسیدن به خواستهها و آرزوهات و دیدن رنگ و چشیدن طعم زندگی با حکومت و قوانین و همهی مشکلات و موانعی که تو جامعه برات وجود داره بجنگی.
حکومت اسلامی سکوت کرد یا مخالف بود؟
خوب من قبلا اشاراتی داشتم به مشکلات قانونی، و امنیتی و عدم تخصیص بودجه و امکانات و حتی حرام اعلام شدن ورزش دوچرخه سواری برای زنان، بنابراین حکومت اسلامی نهتنها هزگز در برابر خواستهها و آزادیهای زنان سکوت نکرده و نمیکنه، بلکه هر روز عرصه رو بر زنان برای هر نوع فعالیتی خارج از اون چیزی که در چهار چوب اسلام برای زنان تعریف شده (نقش همسری، مادری، کار بی اجر و مزد خونهداری، بچه داری و تولید مثل) تنگتر میکنه. من اشاره کردم ما برای حفظ امنیتمون در مقابل پلیس تو کوره راههای اطراف شهر تمرین میکردیم، و همیشه سایهی این خطر رو بالاسرمون حس میکردیم و هر چند وقت یکبار از این شهر و اون شهر خبر درگیری با پلیس و دستگیری و جریمه دوچرخهسواران زن و توقیف دوچرخههاشون از طریق دوستامون و گاها مردم به گوشمون میرسید.
نتایج اقدام ابتکاری(دوچرخه سواری زنان) شما کدامها هستند؟!
از دیگاه ورزشی، در کنار تاثیرات مثبتی که دوچرخه سواری روی سلامت جسمی به طور کلی داره، اگر بخوایم تاثیرات روانی این ورزشِ اغلب گروهی رو برسی بکنیم، چیزی که مشخصه، رو حس اعتماد بنفس و تصمیمات گروهی و حس همکاری و توان رهبری افراد و تامین تفریح و احساس نشاط و انرژی و… در افراد تاثیر خواهد داشت. اما با توجه به نقش و جایگاه امروز زنان در جامعهی تحت حاکمیت اسلامی، فعالیت ورزشی زنان رو نمیتوان جدای از نقش و تاثیر اجتماعی_سیاسی اون بررسی کرد. به نظر من فعالیت ورزشی، امروزه برای زنان در ایران به عرصهای برای مبارزه و حقطلبی تبدیل شده و زنان دیگر نهتنها به ورزش فقط از زاویهی تفریح و سلامتی نمینگرند، بلکه فعالیت ورزشی زمینهای شده برای قدرت گرفتن جنبش نوین رهایی زن و بهانهای برای مبارزه با وضع موجود و حاکمیتی که با قوانین اسلامیه ضد زن و برجسته کردن و دامن زدن ناموس پرستی و فرهنگ مردسالاری و سنتی، سعی در تحمیل نقش جنسیتی به زنان و راندن آنها به پستوی خونه رو داره.
پیام شما در این رابطه!
ایا فعالین این عرصه میتوانند ادامه کاری دوچرخه سواری زنان را ادامه دهند؟
الان کمتر کسی هست که ندونه، زن در اسلام انسان نیست، حقوقی براش به رسمیت شناخته نشده، ابزاری برای لذت مرد و تولید مثل و خدمت به مرده. الان دیگه همه میدونن حاکمیتی که بر پایهی چنین ایدئولوژی استواره و یک تار موی زن کل بنیانش رو به لرزه درمیاره، قطعا برای سرکوب زن، عقب ماندهترین افکار، عقاید و خرافات را از گور درمییاره و همهی سرمایههاش رو برای به آسمان بردن این اخلاقیات و به زمین کوبیدن زن به کار میبره.
اما بشر امروز، از درجهای از آگاهی و شعور برخورداره که حتی فضای مختنق تحت حاکمیت جمهموری اسلامی نتونسته مانع آگاهی زنان از حق و حقوق انسانیشون بشه. این آگاهی و حق طلبی از طرفی و ماهیت اسلامی، مردسالار و ضد زن حکومت اسلامی از طرف دیگه، باعث ایجاد جدالی هر روزه بین زنان و سیستم مرتجع حاکمه شده. بنابرابن فعالیتهای ورزشی، اجتماعی زنان نهتنها متوقف نمیشه، بلکه هر زوره نیروی عظیمی از زنان در قالب این فعالیتها با قدرت بیشتری به وضعیت موجود نه میگن.
اما به نظر من نارضایتی از وضعیت موجود و فعالیت اجتماعی و حضور در جامعه هر چند مثبت اما کافی نیست و با توجه به موارد پیش گفته و مانع ایدئولوژیک و سیستماتیک موجود بر سر راه آزادی زنان در ایران، جز فعالیت متحزب، متشکل، سازماندهی شده و هماهنگ زنان در کنار سایر اقشار جامعه برای کم کردن شر حکومت اسلامی از سر مردم راهی نیست.