ممکن بودن رهایی در تهدید جنگ، بر بستر انقلاب- یاشار سهندی

کارگر کمونیست 853

در سایه سیاه جمهوری اسلامی روزگار به سر بردن، با اصطراب زندگی کردن، شیوه روتین زندگی شده است. اصطراب نداشتن “یک زندگی معمولی” که حداقل بتوانی بدانی یک هفته بعد کجای روزگاری، چه میتوانی بکنی، فلان چیز که در نظر داری میتوانی بدست بیاوری، یا همه چیزهایی که داری میتواند بر اثر یک اتفاق از کف بدهی. حالا به همه این مصائب خطر حمله جناب نتانیاهو و دولت اسراییل هم اضافه شده که وعده دادند میزنیم، بد جور هم میزنیم!

چشمت به آسمان است. در روز، آبی آسمان به چشمت نمی آید. در شب در میان انبوهی تاریکی که بر آسمان چیره شده، چشمت به دنبال ستارگانی نیست که جان سخترند؛ و در میان این همه دود و نور خودی نشان میدهند، بلکه دلواپس به دنبال نوری هستی که نیستی را با خود حمل میکند. منتظری صدای گرومپی بیاید و زمین زیر پایت به لرزه بیفتد.  گوش ات به اخبار است حمله کرد یا میکند. وعده ای است که جنگ افروزان به همه داده اند که بزنی، میزنم!

جیرجیرکی چند وقتی است پیدایش شده، نمیدانم به چه عشقی، به وقتی که هیچ آبی در جوی جاری نیست، درختان تشنه اند، هوا سرشار از بوی آسفالت و لاستیک ماشین است، یک کله از سر شب تا خود صبح جیرجیر میکند. صدای جیرجیرک نوید بخش این است که طبیعت هنوز زنده است. زندگی دارد نفس میکشد.

مفسران و دانش آموختگان امنیت کتاب سه هزار سال پیش”هنر جنگ” فلان “نظریه پرداز جنگی چین”را برایت مرور میکنند: “در جنگ نمی‌توان با اطمینان انتظار پیروزی داشت و این با آنچه که دیگران به ما گفته‌اند متفاوت است.” یکی میگوید چنان خواهد زد و دیگر می گوید چنین. در این میان ظاهرا آنچه مهمه” ایران” است، و آنچه اصلا و ابدا مهم نیست مردمانی هستند که در این “ایران” زندگی میکنند.

یکی از زیرکی و با برنامه بودن اسراییل و دستگاههای امنیتی و جاسوسی اش میگوید و دیگری از “بی کفایتی” و “لج بازی سید علی دیکتاتور”؛ یکی سوز دلش حسرت از دست رفته “ارتش شاهنشاهی” است، آن ضدامپریالیست از “خرده امپریالیست” بودن حکومت اسلامی در منطقه خاورمیانه میگوید. شخص محترم دیگر ضد امپریالیست با آب و تاب از عمق استراتژیک چند ده کیلومتری اسراییل میگوید، یعنی سخت ضربه پذیر است و از عمق استراتژیک چند ده هزار کیلومتری جمهوری اسلامی! این را از دهان فلان کارشناس امنیت که نقش منقوش شاه و فرح بر ظرفی چینی را زینت دیوار پشت سرش کرده بگویید اصلا متعجب نخواهی شد که در عین حال به شمای شنونده و بیننده اطمینان میدهد اسراییل برتر است. اما ضد امپریالیست محترم ما، چنان ضد اسراییلی است که حواسش نیست پرچم جمهوری اسلامی را بدستش گرفته است.

“ولیعهد سابق ایران”، که هیچ شکی در “میهن پرستی شان” نیست، بدان گونه که هنگامه جنگ ایران و عراق به خمینی پیام داد که حال میهن من مورد تجاوز خارجی قرار گرفته، من بلدم فانتوم را به پرواز دربیاورم و تا خود بغداد بروم، اگر اجازه بدهید! اکنون سخت چشم انتظار است که F35 های اسراییل چگونه دو هزار کیلومتر را طی میکنند، و “خاک میهن” را شخم میزنند و “هم میهنانم” را لت و پار میکنند. ایشان قول داده شما بزنید خلاء قدرت با من!

 چپ های ضد امپریالیست که زیر عنوان شورای همکاری فقط بیانیه مشترک صادر میکنند، ضمن اعلام موضع در مورد جنگ، رو به مردم دنیا گفتند که صدایشان را علیه جنگ بلند کنند! در اینجا مردم میگویند: دشمن ما همینجاست دروغ میگن امریکاست؛ چپ ضد امپریالیست جهانخوار میگوید: نه به سیاستهای امریکا! ایشان شنیدند یک زمانی خمینی گفت: جنگ نعمت است. و نعمتی بود آسمانی تا رسما و بی پروا در کف خیابان و زندانها، شبانه روز کشتار کردند و هر صدایی را خفه ساختند. برای جمهوری اسلامی اکنون جنگ نعمت است. در دنیای سترون این چپ دنیا هیچ تحولی را سر نمی گذارند. جنگی که هنوز حادث نشده، جنگی که حتی در صورت اتفاق، حتی در اجرا، بسیار متفاوت از جنگ چهل سال پیش است، برای این چپ مساوی است با جنگ چهل سال پیش که سرکوب را شدت میبخشد و همه چیز از کف میرود. برای این چپ تاریخ کاریکاتور است؛  گاهی تراژیک، گاه کمدی! و چقدر این ملال آور شده است. بیچاره مارکس!

سایه سیاه جنگ میان دو نیروی مرتجع که همدیگر را تقویت میکنند بر فراز جامعه به پرواز در آمده است. سایه جنگ بر سر جامعه ای به پرواز درآمده است که در تب و تاب مبارزه سهمگین خود علیه یکی از هولناکترین رژیمهای دیکتاتوری سرمایه است. این جنگ اما قادر نیست این مبارزه را عقب براند، چون این جنگ بر بستر جنگ اصلی دارد اتفاق می افتد، بر بستر یک انقلاب که همه زندگی و آزادی را طلب میکند.

 بر بستر این انقلاب است که حکومت خونریز اسلامی مجبور شده است حکم قتل یکی از شریفترین زندانیان سیاسی را نقض کند، شریفه محمدی. بر بستر این انقلاب است که کارگران بافق سینه به سینه نیروهای سرکوبگر شعار میدهند و خواستهای خود را مطالبه میکنند. بر بستر این انقلاب است که زندگی کارگران مسئله کل جامعه شده است، و به حکومت اسلامی معترض میشوند که در قبال مرگ پنجاه انسان زحمتکش معدنچی سکوت میکنی و در مرگ یک سرکوبگر حزب اللهی عزای پنج روزه میگیری. بر بستر این انقلاب است که پدر دادخواه بر سر سنگ تخریب شده مزار پسرش خوشحالی خود را از این کار ابراز میدارد! چون باور دارد اینکار نشانه شکست حکومت است. بر بستر این انقلاب است که بازنشسته به هیچ وعده حکومت باور ندارد و خواسته خود را مطالبه میکند و از آن بیشتر خواستار آزادی زندانی سیاسی میشود. بر بستر این انقلاب است که نیروی امنیتی فلان روزنامه نگار را تهدید و احضار میکند اما آن روزنامه نگار این موضوع را رسانه ای میکند. بر بستر این انقلاب است که در سایه تهدید حمله اسراییل در سقز برای ساعاتی هم که شده دنیا را برای کودکان شهر، رنگی میکنند. بر بستر این تهدید جنگی، این انقلاب آنقدر توانمند است که 24 ساعت در روز جهانی علیه اعدام پانل اعتراضی زنده برگزار میشود، تا طنین انداز صدای کارزار زندانیان علیه اعدام باشد و زنان در مبارزه مستمرشان بر سر حجاب حکومت را تنگ آورده اند و…

و همه این تب و تاب مبارزه علیه حکومت اسلامی سرمایه را، هم از سوی اپوزیسیون راست که دل به بمب های اسراییل بسته است ندید گرفته میشود و اصلا تعجبی ندارد، اما چپ از تاریخ جا مانده نیز همه اینها را ندید میگیرد، نمی تواند ببیند. همه اینها را در بهترین حالت با عنوان مبارزه دموکراتیک و یا جنبش سرنگونی تحقیر میکند. جنبش سرنگونی را تحقیر میکند و یکسر به بورژوازی تحویل میدهد چون آنها  هم در آن شریک هستند، چون جمهوری اسلامی انقلابی را سرکوب کرد اما انقلابی عظیم تر علیه بورژوازی شکل گرفته است. این چپ از دنیا عقب افتاده تا جایی که بتواند حتی از تکرار شعار زن زندگی آزادی خودداری میکند، چون فلان شخصیت اپوزیسیون راست یا فلان سیاستمدار غرب هم به زبان می آورد. این چپ عوض اینکه این را به حساب قدرت جنبش چپ بداند، دلیل بر توانایی راست میداند.

زندگی دارد نفس میکشد. این را میتوان در تمام تار و پود جامعه حس کرد، همین جامعه ای که جمهوری اسلامی اصطراب را بر آن حاکم کرده است. امید به تغییر زنده است. این جامعه مستاصل و عاجز نیست. جمهوری اسلامی به خواهش تمنا افتاده است که به اسراییل بگویند که به جای حساس نزند! و ما هم بی خیال حماس و حتی شاید حزب الله میشویم. از سوی دیگر این را هم بورژوازی خوب میداند جامعه ایران از چه پتانسیل عظیمی برخوردار است که نظم نوین را نه آنگونه که از بمب و موشک حاصل میشود، بلکه از تلاش انسانهایی شکل بگیرد که اراده کرده اند که ممکن بودن رهایی انسان را بار دیگر در جهان طنین انداز کنند.

اینرا هم بخوانید

تداوم تبهکاری در معدنجوی طبس – یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۸۷۰ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …