پریشانی و نگرانی عمال سرمایه

حضرت آقای دیکتاتور (علی خامنه ای) نیاز پیدا کرد که از مردم عذر خواهی کند البته  از خود خدا هم معذرت خواسته ، قول داده با همت مسئولان در زمینه تامین عدالت جمهوری اسلامی پیشرفت خواهد کرد البته با اقتصاد مقاومتی. این یعنی اینکه بی عدالتی به دوام خود ادامه خواهد داد. ایشان مطرح کردند شاید، یک وقت، ممکن است فردی ( و نه جمعی)از شخص حقیر ایشان نیز انتقاد داشته باشد که اشکال ندارد، فقط عیب دارد، که این را هم برادران مخلص با کشتن و شکنجه کردن حل و فصل خواهند کرد. دیکتاتورها هر وقت نفس شان به شماره می افتد از این حرفها میزنند.   خصلت مشترکی که دارند همان دیر شنیدن صدای مردم است. منتها قبلا با توانایی که در نیروهای سرکوب خود سراغ داشتند هراسی به دلاز بابت اینکه صدای مردم دربیایید نمی دهند چون بهرحال مزدوران شان برای همین کارها تربیت شده اند که بزنند و بکشند تا دیکتاتوری عمرش مستدام باشد اما وقتی این نیروها قادر نیستند دیگر مردم را ساکت کنند آنوقت است صدای مردم را میشنوند که خیلی دیر شده چون دیگر ماجرا تمام شده است و موقع رفتن فرا رسیده است. صدا که چه عرض کنم فریاد توده تهیدست به گوش آقا رسیده است که عذر تقصیر خواستند منتها راضی هستند به رضای خدا، برای رضا خدا ریاکاری ودروغ گویی الزام اولیه است.

این روزها که حال حکومت الله روی زمین خوب نیست اندیشه های برجسته اقتصادی هم زبان به کام کشیدند و هیچی در مورد بهبود محیط کسب وکار و اقتصاد بنیان بازار و… نمی گویند. ایشان هم به مانند آقا فریاد مردم را شنیدند برای همین دیگر نمی گویند که سقوط پول ملی به نفع اقتصاد است و باعث میشود صادرات بیشتر شود و چرخ تولید رونق بگیرد و کارآفرینان به شوق آیند بلکه برعکس به شدت به سیاستهای بانک مرکزی حکومت اسلامی حمله میکنند که هشدارهای ایشان را نمی شنود. تا دیروز سقوط پول ملی به نفع میدانستند و هر چه بیشتر سقوط میکرد ایشان بیشتر خشنود میشدند چون عملا باعث سقوط دستمزدها میشد و این به نفع کارآفرینان محترم بود. اما امروز که صدای توده گرسنه مردم در آمده است و در خیابان علیه فلاکت و رذالت سرمایه شعار میدهند ایشان هم دیگر از این حرفها نمی زنند. اگر در گذشته مثال چین را میزدند که دولت با دست خودش باعث سقوط پول ملی میشد تا صادرات رونق بگیرد و این را اوج هوشیاری کارشناسان دولت چین می دانستد حالا روسیه پوتین را مثال میزنند که فورا نرخ بهره بانکی را بالا برده تا ارز خارجی سقوط کند و این را نشانه درایت یک دولت بنیان بازار معرفی میکنند. تا دیروزمیگفتند نرخ بهره بانک های ایران بالا است و پول به سوی تولید نمی رود امروز به بانک مرکزی جمهوری اسلامی سرکوفت میزنند که چرا نرخ بهره بانکی راکاهش داده است که موجبات بالا رفتن نرخ ارز خارجی شده است! البته اشاره نمی کنند بالا رفتن نرخ دلار یک برنامه حساب شده از سوی دولت بود که نتوانست رسماگرانی بیشتری به مردم تحمیل کند و با اینکار جبران مافات کرد و عملا در عرض کمتر از یکماه بیست درصد دستمزدها سقوط کرد. بله این چنین است که اندیشه های برجسته اقتصادی هم که استاد اقتصاد فلان دانشگاههای برجسته بخصوص پاریس هستند ثابت میکنند در ریا کاری و عوام فریبی دست کمی از اندیشه های برجسته سیاسی سرمایه ندارند.

این اشفتگی در همه سطوح عالمان و فرزانه گان سرمایه دیده میشود. فلان تحلیل گر سیاسی بورژوازی که تا همین چند سال پیش در اردوی جمهوری اسلامی مشغول تفکر بود و ککش هم نمیگزید نفس تفکر را جمهوری اسلامی زیر سوال برده حالا در مسیر تغییر(!) در واشنگتن ساکن شده است و از “وضعیت رقت بار اپوزیسیون جمهوری اسلامی” میگوید. در حرفهایش معلوم میشود این اپوزیسیون همان اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی است که هیچ برنامه و چهره و گفتمان و تشکیلات منسجمی ندارد. البته با مهارتی که همه این اساتید محترم دارند ” بشارت‌های سوسیالیستی” را به اسلامگراها میچسباند و سیاستهای حکومت اسلامی  که منجر به فلاکت عمیق توده مردم شده است را به حساب چپ میگذارد.

این آشفتگی ها از رهبرفرزانه  تا تحلیل گر سیاسی و اقتصادی بی دلیل نیست. هنوز کارگران و توده مردم گرسنه ایران همه قدرت خود را به طور کامل به نمایش نگذاشتند که ایشان چنین پریشان بافی میکنند. ” دیگر تمومه ماجرا”، یک شعار ابداعی اما گویای روشن از وضعیت امروز ایران است که کارروزبروز برای سرمایه مشکل تر میشود. پریشانی را میتوان در رفرندام خواهی برخی از ایشان دید که هنوز هیچی نشده همدیگر را تهدید میکنند که اگر فلانی علم شود من هم چریک میشوم! و دیگر میگوید برای چریک بازی تنها موی رنگ کرده کافی نیست دل هم میخواهد! و از سوی دیگر اعترضات کارگران به شکل اعتصابات و تجمعات ادامه دارد و زنان جسورتر از همیشه حجاب خود را بر سر چوب میزنند و این به مانند تیری می ماند که به قلب حکومت اسلامی سرمایه می نشیند و همین بیشتر بر پریشان گویی ایشان می افزاید.

و از همه مهمتر اگر وضعیت اپوزیسیون راست رقت انگیز است در اپوزیسیون چپ وضعیت اینگونه نیست. در این سو حزبی وجود دارد که خودش را آماده کرده قدرت را به دست گیرد. سازمان دارد، تشکیلات منظمی دارد. شخصیتهایش، فعال شناخته شده هستند. در میان جنبش کارگری نفوذ دارد، در جنبش زنان نقش موثری دارد، در مبارزه علیه اعدام پیشتاز است، در مبارزه علیه قوانین جنایت بار  قضایی اسلام موفق شده است که سنگسار را متوقف کند و صدای کارگران ایران را در سراسر جهان منعکس کرده است. خواستار آزادی بی قید و شرط بیان است و خواستار کوتاه شدن دست مذهب از همه شئون زندگی اجتماعی است و رفاهی متناسب با زندگی انسانی در قرن بیست یکم را خواهان است؛ و اینها همه موجبات نگرانی و ترس بورژوازی را فراهم کرده است. سرشان را مانند کبک تو برف کردند که این شاخه معین از اپوزیسیون چپ را نبینند. اما به واقع حضورش بسیار قوی است،  پشتوانه ٤٠ سال مبارزه عملی و نظری علیه همه بنیانهای سرمایه داری، این حزب را به حزب نیرومند تبدیل ساخته است. انکارش میکنند اما حضورش را حس میکنند و این خواب بورژوازی را آشفته کرده است. ایران امروز، ایران ٤٠ سال پیش نیست ومهمترین تفاوتش همین حضور و وجود حزب کمونیست کارگری آماده به دست گرفتن قدرت است. آقا عذر به تقصیر نزد خدا ببرد و همه اندیشه های برجسته بورژوازی توده مردم را تحقیر کنند یک کار را نمی توانند بکنند و آن گرفتن حزب کمونیست کارگری از جامعه ایران است.

اینرا هم بخوانید

مبارزه طبقاتی عقیده نیست، تپش دائمی تاریخ است (2) یاشار سهندی

این یادداشت ادامه مطلبی است که با همین عنوان در شماره 847 نشریه کارگر کمونیست …