چند تحلیل جنبشی در جنگ روسیه بر علیه اوکراین

توضیح: این نوشته نظرات سلیمان سیگارچی است. و ربطی به حزبی که من عضو آن هستم ندارد. برای سیاست رسمی حزب به سایت حزب مراجعه کنید.
حداقل این را یاد بگیرید که از کنگره ۲ حزب کمونیست کارگری به بعد هر کس مسئول نوشته های خودش است. اگر نقدی دارید در رابطه با این نوشته نظراتتان را بیان کنید.
www.wpiran.org
مقدمه یک دنیای بهتر- برنامه کمونیسم کارگری
“تغيير جهان و ايجاد دنيايى بهتر يک اميد و آرمان هميشگى انسانها در طول تاريخ جامعه بشرى بوده است. عليرغم رواج ايده هاى قدرگرايانه و خرافى اعم از مذهبى و غير مذهبى حتى در دنياى باصطلاح مدرن امروز، ايده هايى که هريک به نحوى علاج ناپذيرى و مقدر بودن وضع موجود را تبليغ ميکنند، زندگى واقعى و عمل روزمره توده هاى وسيع مردم همواره حاکى از يک اميد و باور عميق به امکان پذيرى و حتى اجتناب ناپذيرى يک آينده بهتر است. اين اميد که دنياى فردا ميتواند از محروميت ها و مشقات و کمبودها و زشتى هاى امروز رها باشد، اين اعتقاد که عمل امروز انسان ها، چه جمعى و چه فردى، در تعيين چند و چون دنياى فردا موثر است، يک نگرش ريشه دار و قدرتمند در جامعه است که زندگى و حرکت توده هاى وسيع مردم را جهت ميدهد.
7
کمونيسم کارگرى قبل از هر چيز به اينجا تعلق دارد، به اميد و اعتقاد انسان هاى بيشمار و نسلهاى پى در پى به اينکه ساختن يک آينده بهتر، يک جهان بهتر، بدست خود انسان، ضرورى و ميسر است.”
پدیده جنگ:
-جنگ بر علیه طبیعت برای زنده ماندن، مبارزه برعلیهبلاهای طبیعی و ایمن کردن محیط زیست اشکالی از مبارزه هستند. اصل زندگی کردن است. اما کشور گشایی ها و اشغال جغرافیای های دیگر ار طرف زورمندان در این کاتاگورینمی گنجد. من این را می فهمم که انسانهای اولیه قبل از کشاورزی باید مساحت های دیگر را در می نوردیدند تا ارتزاق کنند تا از گشنگی نمیرند.

  • این جنگ اوکراین اولین جنگ در تاریخ بشری نبوده و آخری هم نخواهد بود.
    جنگهای زیادی در تاریخ صورت گرفته است که من در یک مقاله دیگر بدان ها اشاره کرده ام.
  • آیا شروع جنگها از سر بد ذاتی رهبران و سرداران و فطرت فرد است؟ آیا میتوان با علم روانشناسی به تحلیل این جنگها رفت؟جواب من منفی است. مسئله رهبری فردی و کاریزمایفاتحان را باید در نظر گرفت، اما این مسئله پاسخگوی سوال ما نخواهد بود. پاسخ را باید در سیاست، اقتصاد سیاسی و مبارزه طبقاتی جست.
    من شما را به پیشگفتار نشر اول کاپیتال رجوع می دهم.
    “مساله، در نفس خود، بر سر پایین بودن یا بالا بودن درجه ستیزهای اجتماعی ناشی از قوانین طبیعی تولید کاپیتالیستی (در آلمان یا انگلستان)نیست، بلکه بر سر خود این قوانین، بر سر خود این گرایشات است، که با ضرورتی پولادین راه خود را می گشاینده و سرانجام حکم خود را اعمال می کنند. آنچه کشور صنعتی پیشرفته به کشور عقب مانده تر از خود نشان می دهد چیزی جز تصویری از آتیه آن نیست.”
    جنگ ها ریشه در اقتصاد دارند. اگر جنگی فرهنگی باشد ریشه اش اقتصادی است.
    سرمایه داری خصیصه های گوناگونی دارد. یکی از آنها رقابت است. جنگ اوکراین را می توان در مقایسه یک سرمایه داری بسته، الیگارش، مافیایی و بشدت کنترل شده و سرمایه داری بازار آزاد توضیح داد. اولا در هر کدام از این دو نوع اگر شما سرمایه نداشته باشید حتی اگر در سطح یک مغازه دار یا کارخانه دار کوچک نباشید مجبورید مانند یک برده مدرن و انسانی از خود بیگانه در جامعه زندگی کنید . نگران که اگر یک روز یا یک ماه نتوانستی سرکار بروید باید جواب صاحبخانه و بقیه هزینه های زندگی را بدهید.
    در غرب بازار قیمتها را دیکته می کند و شما گزینه دیگری به جز تبعیت از قوانین بازار ندارید. و این جبر شما را به مسابقه دو میدانی زندگی و رقابت با همنوعان سوق می دهد.
    تفاوتی که در غرب با شرق است به یمن همین سرمایه داری الیگارش و منقبض شرقی که بعداز فروپاشی سرمایه داری دولتی با نام مصادره شده انقلاب سوسیالیستی ۱۹۱۷ و در ادامه آن سرکار آمد. غرب برای رقابت با آن به دادن رفاهیات و آزادی در اثر فشار از پایین تن داد. اما بعد از اعلام پایان کمونیسم و پایان مبارزه طبقاتی پس گرفتن حقوق اقتصادی با منجمد کردن دستمزدهای ۹۹ درصدیها و آزادیهای فردی و حقوقی از طرف سرمایه داری غربی از همان دهه ۸۰ میلادی شروع شد. با تز نسبیت فرهنگی و عروج اسلام سیاسی هم آزادیهای فردی و حتی تجاوز به حقوق بشر به جرم اهانت به مقدسات اسلامی ها دارد در کانادا تمرین میشود.
    موضع اول: آمریکا با دخالت در امور داخلی اوکراین وسوسه آن کشور به پیوستن به ناتو و حمایت نظامی سبب شده تا روسیه احساس ترس کند . همین باعث شده که روسیه اوکراین را مورد تجاوز قرار دهد و زندگی و جان هزاران نفر را به خطر اندازد. هنوز این سوال باز است اگر آمریکا و ناتو وارد حریم روسیه نمی شدند. پوتین نقشه داشت که اوکراین و کشورهای دیگر را که قبل از انقلاب ۱۹۱۷ جزو مالکیت روسیه بودند به انضمام خود درآورد؟ شاید. اما من وارد این بحث نمیشوم . در ثانی آمریکا و ناتو از قبل در کشورهای لهستان، رومانی، چک و مجارستان بود و این کشورها عضو ناتو بودند.
    چه طیفی از این موضع پشتیبانی می کنند. در جبهه راست، طبعا روسیه، سوریه، ایران و نیروهای نیابتیحشدالشعبی و پ ک ک .
    در جبهه چپ (راست) احزاب اکسپایر شده اقمار شوروی سابق و مشخصا حزب توده و اکثریت در ایران. نیروهایی که قبلا در کنار بشار اسد در جنگ سوریه و در کنار حزب الله( حسن نصر الله ) در لبنان ایستاده بودند. این طیف ضد امپریالیست نیستند. که خودشان می گویند ضد امپریالیست هستیم.اگر این حضرات ضد امپریالیست بودند می بایست ضد امپریالیستهای شرق نیز می بودند.اینها ضد آمریکا هستند. در ایران همان جنبش خمینی ضد شیطان بزرگ است. اگر مارکسیستهایی از جنبش کمونیسم کارگری دو گام به پس رفته اند چه بخواهند و چه نخواهند در کنار خامنه ای قرار گرفته اند . سیاست اینگونه است که از معادلات مخرج مشترک می گیرد و معادلات را ساده می کند تا به نتیجه برسد.
    موضع ممتنع چین و هند نیز در همین طیف است.
    موضع دوم: راست پرو غرب و چپ پرو غرب.
    منظور از غرب چیست؟ جوامع غرب به شهادت تاریخ هم از لحاظ خداحافظی با مذهب ( انقلاب فرانسه) ، آزادیهای فردی، لغو برده داری در آمریکا، حقوق زنان، پیشرفت در همه رشته های علمی و آخر سر انحلال فئودالیسم و ورود به دنیای سرمایه داری با اختراعماشین و انقلاب صنعتی از شرق پیشی گرفت.
    منظورازغرب جوامع غربی هستند نه مدیریت ( ادمنستریشن )دولتهای غربی. منظور مردمانی هستند که در آن جوامع زندگی می کنند.
    راستها وقتی ترم آمریکا یا آلمان را بکار می برند منظور شان کشور، خاک، وطن، پرچم آمریکا یا آلمان است. و مردم در ادبیات آنها جایی ندارند. قدرتمردان و رجال سیاسی هستند. اما از نظر کمونیسم کارگری وقتی از دست آورد های بشریت و تمدن غرب صحبت می کنیم ، منظور ما انسانهای زنده ای هستند که در این جوامع زندگی می کنند. پرچم ماده ای است که از پارچه ساخته شده است. خاک ماده ای است که به قول خیام ما از آن آمده ایم و روزی هم به آن برمیگردیم. این ترمهاهویتهایی غیر زنده ای هستند سرمایه داری برای کشورسازی و منافع خودش هر روز به مردم می خوراند.و به هویت تبدیل کرده اند. چنانکه تمامیت خواهان ایرانی حقوق بشر را به کوروش وصل می کنند تا هویت تمامیت خواه ایرانی را بازسازی کنند.
    موضع سوم : موضع لنینی
    این جنگ ما کارگران نیست و سربازان باید تفنگهایشان را به طرف بورژوازی خودی برگردانند.نچسبترین تحلیل کودکانه و کلیشه ای که مردم اوکراین و ۹۹ درصدیها را از مارکسیسم، کمونیسم و لنین می هراساند. تحلیلی که از امانیسم خبری ندارد و خود را مسخره همه مردم ۹۹ درصدی دنیا قرار می دهد.
    این تحلیل در این مورد کار نمی کند.
    ماهیت جنگها با هم تفاوت دارند. اگر یک حکومت خارجی بخواهد به مردم ایران برای سرنگونی کمک کند و رژیم اسلامی مردم را فریب دهد که از خاک ایران دفاع کنند. ( مثل جنگ ایران و عراق) مردم باید سر تفنگها را بطرف دولت برگردانند. آیا تفاوتی بین رژیم اسلامی و ناتو ، جی ۷ و ناتو وجود دارد. شما خودتان جواب این سوال را بدهید و بین دفاع از پوتین ، بشار اسد و خامنه ای و چین یکی را انتخاب کنید. سوال این است اگر رژیم اسلامی بهتر است شما در غرب چکار می کنید و چرا نمی روید ایران ویران را از آخوندها پس بگیرید. شما در لس آنجلس، آلبانی و همه کشورهای دیگر.
    موضع چهارم:
    موضع انسانی و کمونیستی. درست است که جنگ بد است. عقبگرد از مدنیت به وحشیگری است. من جنگوایسم را جزو مدنیت به حساب نمی آورم. اشغال الجزایر از طرف فرانسه، اشغال افغانستان از طرف شوروی و آمریکا، اشغال عراق از طرف آمریکا و حتی اشغال عفرین و اشغال۴۰ کیلو مترازجغرافیای شمال عراق همه محکوم است.
    این جنگ ، جنگ امپریالیستهاست. جنگ سر تقسیم جهان است. سر بازارهای نیروی کار ارزانوسرزمینهایی است که منابع طبیعی دارند و هر کدام از کشورها به نسبت کلفتی گردنشان از شرق و غرب میخواهند از این بازارها استفاده کنند.ازجمله اسلام سیاسی در خاورمیانه و شمال افریقا در خلا جنگ سرد و فروپاشی دیوار برلین.
    این جنگ ، جنگ کارگران، معلمان، زنان، بازنشسته ها و در کل ۹۹ درصدی ها نیست. جنگ قدرت بین روسیه و نوچههایش سوریه و رژیم اسلامی از یک طرف و ناتوو کشورهای غربی در طرف دیگر است. بخصوص این جنگ هسته ای که اگر رخ دهد دودش به چشم نه فقط مردم منطقه بلکه به چشم همه مردم جهان خواهد رفت.
    اما مردم و ۹۹ درصدی ها کجای این معادله قرار می گیرند. چرا من باید مجبور باشم یا چشمم را بر واقعیت ببندم و در کنار پوتینقرار بگیرم. یا باید در کنارناتو و دول غربی قرار بگیرم.
    وظیفه ما چیست؟
    دفاع بی کم و کاست از شهروندان جهان. شهروندان افغانستان، آمریکا، ایران، اوکراین و روسیه. محکوم کردن تجاوز روسیه به مردم اوکراین. بازگرداندنقدرت غصب شده مردم به خودشان. متحد کردن مخالفین جنگ و بلند کردن صدایشان. سازمان دادن اعتراضات خیابانی.بازگرداندن اختیار به انسان.
    دوبل استاندارد.
    دروغ گفتن به خاطر تعصب و پشتیبانی بی چون و چرا و چشم بسته با وجود دانستن واقعیت. موضع اول پشتیبانی خامنه ای و ضد امپریالیستهای دروغین.
    چشم بستن به کشتار جمعی و محکوم کردن متجاوز و پا گذاشتن بر تمام حقوق انسانی.
    پشتیبانی راست پرو غرب از سیاستهای ناتو و ترامپیسم. شانه بالا انداختن به مردمان اسیری که در روسیه کار می کنند، آزادی ندارند، به جرم اعتراض بازداشت می شوند.
    خلاصه:
    سوسیالیست های انقلابی باید خود را در اردوی کار و زحمت سازماندهی کنند و از مردم ایران، افغانستان، اوکراین و روسیه دفاع مطلق کنند. باید بدون اما و اگر این تجاوز و اشغال گری روسیه را محکوم کنند.
    جنگ روسیه و چین و آمریکا و ناتو ار طرفی و مذاکرات پشت پرده برجام ربطی به طبقه کارگر و ۹۹ درصد یهای ندارد.

اینرا هم بخوانید

ترامپ یا بایدن؟ماندن جمهوری اسلامی – ادامه بدبختی مردم یا نابودی اسلام سیاسی؟

نه سرمایه داری جهانی و نه دولت آمریکا به فکر کارگران و مردم ایران نیستند. …