وقتی به فضای اعتراضی کارگری در ایران کسی نگاه کند میتواند این تصویر را بگیرد که جنگی بر سر خصوصی سازی و دولتی شدن اقتصاد میان کارگران و کارفرمایان درجریان است. کارگران ظاهرا با حرارت با خصوصی سازی مقابله میکنند و حکومت و کارفرمایان در جهت خصوصی سازی اقتصاد تلاش و تقلا میکنند. اما این فقط و فقط ظاهر قضیه است. اساس مساله چیز دیگری است. نه مساله و مشغله کارگران مالکیت خصوصی و یا دولتی کارخانجات است و نه حکومت و کارفرمایان در تلاش پیاده کردن استراتژی اقتصاد خصوصی هستند.
مساله اینست که آنچه بنام خصوصی سازی در ایران در حال انجام است، در واقع خصوصی سازی نیست. یعنی اینگونه نیست که جمهوری اسلامی استراتژی اقتصاد خصوصی و بازار آزاد را میخواهد در پیش بگیرد و قرار است با این استراتژی تولید و تجارت و بازرگانی بروال شناخته شده خصوصی و آزاد پیش برود. نه مطلقا اوضاع به این سمت نمیرود. بلکه همه میدانند و می بینند که بحث بر سر چوب حراج زدن به ته مانده داراییهای این یا آن مرکز تولیدی و سپردن آن به دزدان حکومتی است. این در واقع فاز آخر چپاول زندگی مردم توسط حکومت و سرمایه داران و فروپاشی اقتصاد جمهوری اسلامی است. کارگران در روند خصوصی سازیهای کنونی دقیقا این را می بینند و زندگی و اشتغال و حق و حقوق خود را در خطر می بینند و به همین دلیل است که با حرارت و خشم و عصبانیت علیه خصوصی سازی ها ایستاده اند. در هفت تپه و آذرآب و آوانگان و فولاد اهواز و هپکو و دیگر مراکز کارگری کل دارایی این واحدها به ثمن بخس به یک یا چند مفتخور وابسته به حکومت واگذار شده است تا آخرین مرحله از تاراج ثروتهای عمومی و بیکارسازی کارگران را به انجام برسانند. وابستگان حکومتی بنام کارفرمای بخش خصوصی کارخانه و شرکت را در دست میگیرند، وامهای بسیار عظیم و کلانی تحت عنوان “بازسازی و نوسازی” شرکت مزبور از بانکها بنام شرکت مزبور میگیرند، داراییهای شرکت مزبور از زمین و ساختمان و ابزارها و ماشینها هرچه را قابل فروش و نقد کردن باشد به فروش میرسانند و به جیب میزنند، دستمزدها و طلبهای کارگران را بالا میکشند، و بعد اعلام ورشکستگی میکنند و کارخانه و شرکت را تعطیل میکنند و جا خالی میدهند. در این وسط این کارگران هستند که زندگی و اشتغال و حقوق و مزدهایشان قربانی شده است. این کل بحث خصوصی سازی در جمهوری اسلامی است. کارگران در مبارزه علیه خصوصی سازیها از زندگی خود دفاع میکنند نه چیزی دیگری.
بعضی ها به این جریان نام “خصولتی کردن” یعنی ترکیبی از دولتی و خصوصی کردن نام گذاشته اند. اما این تعبیر به هیچ وجه بیان دقیقی از حرکت نیست. این درست است که در اکثر موارد آقازاده ها و وابستگان حکومتی تحت عنوان خصوصی سازی چنگ میی اندازند اما ایراد و مشکل آنچه شاهدیم تداخل سیاست دولتی کردن و خصوصی سازی یا نا کامل بودن یکی از آنها نیست. یعنی مشکل آنطور که گفته میشود این نیست که اقتصاد دولتی یا واحد دولتی به طور کامل خصوصی نمیشود. و گویا اگر به درستی اقتصاد را خصوصی کنند مساله حل میشود. بحث بر سر تاراج آخرین ته مانده های اقتصاد ورشکسته توسط یک مشت دزد دولتی و غیر دولتی است. همانگونه که اشاره شد این یک فاز از جریان فروپاشی اقتصاد جمهوری اسلامی است. با وجود جمهوری اسلامی هیچ راه حل و راه نجاتی برای این اقتصاد وجود ندارد. نه خصوصی و نه دولتی پاسخ اقتصاد جمهوری اسلامی نیست. این را جداگانه باید مفصل تر بحث کرد. اینجا بحث ما بر سر زندگی و وضعیت کارگران است. سوال اینست که در این میان به سر کارگران چه می آید؟
خصوصی سازی جمهوری اسلامی در عین حال راهی برای بیکارسازیهای وسیع کارگران و ملغا کردن دستاوردها و حقوق ناچیزی است که کارگران طی سالها تحمیل کرده اند. کارگرانی که قرارداد رسمی بوده اند براحتی تحت عنوان خصوصی سازی اخراج میشوند و یا حتی قراردادهای دائمی آنها به موقت تبدیل میشود. دستمزدها و بیمه ها و دیگر پرداختهایی که تحت عنوان عیدی و پاداش و امثال اینها در واقع بخشی از دستمزد کارگران بوده است و با مبارزا ت کارگران تحمیل شده است، قطع میشود. حقوقی مثل حق ایاب و ذهاب و بیمه درمانی و بیکاری و امثال اینها به بهانه تغییر وضعیت و مالکیت کارخانه و موقتی بودن اوضاع پرداخت نمیشود. کلا وابستگان حکومت و کارفرمایانی که تحت عنوان مالکین خصوصی شرکت وارد کار میشوند به حقوق کارگران نیز بعنوان موضوعی برای تاراج و ثروت اندوزی نگاه میکنند و هرچه بتوانند از این حقوق کارگران را نیز بالا میکشند و زندگی کارگران را تاراج میکنند. این مالکین جدید نیامده اند که تولید را راه بیندازند. آمده اند که تاراج کنند و هیچ ابایی ندارند که هرچه میتوانند بالا بکشند. از جمله دستمزد و معاش و عیدی و پاداش کارگران را.
نه خصوصی نه دولتی
مبارزه کارگران علیه خصوصی سازیها به همین دلایلی که اشاره شد به هیچ وجه در دفاع از دولتی کردن در برابر خصوصی سازی نیست. هیچکدام از اینها گلی به سر کارگران نزده اند. در مراکز دولتی نیز ماهها و ماهها حقوق کارگران پرداخت نمیشود. مساله اینست که کارگران سالها جنگیده اند و حقوق ناچیزی را با جنگ و جدال به حکومت تحمیل کرده اند. اکنون همین حقوق ناچیز نیز به بهانه خصوصی سازی دارد پایمال میشود. این موضوع جنگ و جدال کارگران علیه خصوصی سازیهاست. در دل مبارزه علیه خصوصی سازیها کارگران خواهان امنیت شغلی، پرداخت طلبهای خود، افزایش دستمزدها، جلوگیری از اخراجها هستند. این چند قلم خواستهای اصلی کارگران در برابر سیاست خصوصی سازی کذایی جمهوری اسلامی است و در همه جا چه هپکو، چه هفت تپه و چه فولاد اهواز و آذرآب و آوانگان و جاهای دیگر مدام مورد تاکید قرار میگیرد.
جمهوری اسلامی نیز در کنار کارفرمایان بخش خصوصی بسیج و پاسداران و قوه قضائیه و استاندار و فرماندارانش را به جنگ کارگران گسیل میکند تا آقازاده های مفتخور و مالکین خصوصی شرکتها بتوانند نقشه خود برای تاراج کامل ته مانده های اقتصاد را تکمیل کنند.
در یک کلام نه کارگران بدنبال بخش دولتی در برابر خصوصی هستند و نه حکومت و کارفرمایان به دنبال استراتژی خصوصی سازی برای راه اندازی اقتصاد هستند.
نکته مهم اینست که کارگران در جریان جدال علیه خصوصی سازیها و کل تاراج اقتصادی ای که در جریان است، بر حقوق انسانی خود پافشاری میکنند. متشکل تر میشوند. صفوف خود را متحد تر میکنند، آگاهتر و شفاف تر علیه سرمایه داران و حکومت اسلامی شان با هم پیوند می یابند و عزم خود را برای خلاصی از کل سرمایه و حکومت سرمایه داری جزم تر میکنند. ادامه روند کنونی خصوصی سازیها فقط فروپاشی اقتصادی است. چیز دیگری از این روند عاید اقتصاد ایران تحت حکومت اسلامی نخواهد شد. و بنابرین نه حکومت و نه کارفرمایان و مالکین خصوصی چشم اندازی برای نگه داری مراکز تولیدی و راه اندازی تولید در این مراکز و به این مفهوم پیروزی دراز مدت درا ین جدال ندارند. اما کارگران میتوانند پیروزیها و دستاوردهای مهم و تاریخی ای در این مبارزه داشته باشند.
کارگران در جریان مبارزه علیه سرمایه داران خصوصی و حکومت اسلامی میتوانند نه فقط برخی از خواستهای فوری خود نظیر افزایش دستمزدها، پرداخت به موقع دستمزدها، امنیت شغلی و امثال اینها را به حکومت و کارفرمایان تحمیل کنند، بلکه در جریان این مبارزه گامهای بلندی به سوی اتحاد طبقاتی خویش و مبارزه سراسری علیه کل سرمایه داری بحران زده و به بن بست رسیده موجود به پیش بردارند . کارگران در خیلی موارد توانسته اند سیاست خصوصی سازی را متوقف کنند. حقوق خود را به کرسی بنشانند و مانع تاراج داراییهای مراکز اقتصادی شوند.
نکته مهم اینست که بدانیم که حتی توقف خصوصی سازیها راه حل نیست. این را برخی رهبران کارگران گفته اند. این اقتصاد به بن بست رسیده و در حال فروپاشی است. اما مبارزه علیه خصوصی سازیها یک مبارزه طبقاتی و سیاسی علیه تعرض سرمایه داران و حکومتشان به حقوق کارگران است و باید بدون هیچ تردید و تاملی گسترش یابد و به پیش رود. راه حل اساسی طبقه کارگر پایان دادن به کل سرمایه داری چه خصوصی و چه دولتی است. متحد شدن و قدرتمندتر شدن صفوف کل طبقه کارگر در مبارزه برای حقوق انسانی خویش نظیر حق تشکل، حق اعتصاب، رفاه و درمان رایگان و بیمه بیکاری و دیگر حقوق بدیهی و انسانی خویش قطعا راه را برای فراتر رفتن از کل فضای ناهنجار کنونی و پایان دادن به کل سیستم به بن بست رسیده و غیر منطقی و غیر انسانی سرمایه داری مهیا تر میکند.
28 اکتبر 2019