کشمکش طبقاتی از واقعیت تا ابتذال- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۸۷

اعتصابات در جامعه ­ای مانند ایران که با یک حکومت بی نهایت خشن روبرو است نه یک امر صنفی و محدود به یک بخشی از جامعه، بلکه امری همگانی تلقی میشود. امیدی را برمی انگیزد، شوری ایجاد میشود: ” این دفعه دیگه کار تمام است!” برای جامعه ای که در تلاش است و در بطن آن جنبش های گوناگونی شکل گرفته است هر “شلوغی” هر “اعتصاب” امیدی را نیرو می بخشد، امید به سرنگونی حکومت سفاک اسلامی سرمایه.

 برای همین است که اعتصاب یک کارخانه در یک شهر مانند نیشکر هفت تپه، یا فولاد اهواز یا کشاورزان در اصفهان  همانقدر امید بخش است، که اعتصاب کامیونداران؛ که سراسر کشور را عرصه اعتصاب بود و نمایشی از قدرت توده ای علیه تصمیم سازان مصیبت و بدبختی. در عین حال همانقدر که اعتصاب کارخانه نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و هپکو  اراک و …کشاورزان اصفهان نمایشگر کشمکش طبقاتی است که عیان و آشکار شده است، اعتصاب کامیونداران و رانندگان کامیون گوشه ای دیگر از این کشمکش است که “همه ملت” را درگیر خود کرد.

اگر این اعتصابات تا آنجا که ممکن است در رسانه های فارسی زبان که یکی هوای حکومت اسلامی را دارد و آن دیگری در تلاش عبث است ترامپ و شاهزاده را یکجا به جامعه قالب کند، سانسور میشود، صرفا امری دستوری از بالا نیست، از طینت بد کسی نشات نمی گیرد، بلکه انعکاسی از کشمکش طبقاتی است.

اعتصابی قوی و وسیع از سوی کامیونداران و رانندگان کامیون در ایران شکل گرفت. آنهم در فضایی که رسانه های بورژوازی همه چیز را به تصمیم، تصمیم سازان از نوع ترامپ و خامنه ای گره زده بودند. به این بهانه گویا هیچ راهی جز تماشای همهمه مفسران و کارشناسان امنیتی و غیر امنیتی؛ بین المللی و محلی نداریم که هر یک خبری از یک  “منبع آگاه” دارند. یکی از خود “واشنگتن” خبر دارد و آن دیگری از “دول عربی منطقه”، آن یکی با فلان نماینده کنگره امریکا لابی دارد و این یکی با فلان مامور امنیتی قوی ترین سرویسهای امنیتی جهان نشست و برخاست؛ و “ملت” باید امیدشان به “رئیس جمهور دلها” باشد که وعده بمبارانش برای “ملت” است و “پیشرفت و متمول” شدن برای حکومتیان است. این جدال رسانه ای گوشه ای دیگر از کشمکش طبقاتی است. اعتصابی که توانست بر این هیاهوی پلشت فایق آید.

اگر اعتصاب کامیونداران، اخبار یک رئیس جمهور خود شیفته لمپن میلیاردر را به گوشه ای راند و خود شد “خبر اول”؛ این تحمیل قدرت اعتصاب بر این رسانه­هاست و گر نه اصلا میل قلبی­شان نبوده و نیست. سعی و تلاش خود را کردند که تا آنجا ممکن است کمتر و کمتر با یک فعال جنبش کارگری در این مورد به گفتگو بنشینند و در عین حال کاملا آگاهانه همه همت خود را این قرار دادند که فلان شخصیت روزنامه نگار، یا جامعه شناس به عنوان نماینده چپ جامعه به خورد بیننده خود دهند. “بی طرفی” ادعایی  خود یک نوع طرفداری است!

“در هر دعوایی” در جامعه کشمکش طبقاتی را میتوان مشاهده کرد و در اعتصاباتی از نوع آنچه که در نیشکر هفت تپه تا اعتصاب کامیونداران آن دقایقی است که که این کشمکش به اوج خود رسیده است و درست در همینجاست که معلوم میشود که “مبارزه طبقاتی”، “جنگ طبقاتی”، “کشمکش طبقاتی”، “تضاد طبقاتی” در زمانه ای که کل جامعه مطابق نیاز تولید سرمایه دارانه سازمان یافته است، نبردی ایزوله شده یک عده ای خاص، علیه عده ای خاص دیگر نیست. اگر کشمکش طبقاتی را امر قدسی، سلحشوری، که جنگاورانش پاک و منزه به میدان نبرد وارد میشوند، ندانیم. بلکه مبارزه بین حاکم و محکوم است، بین یک درصدیها حاکم و نود نه درصدیهای محکوم؛ و بقول مانیفست”در یک کلام بین ستمگر و ستمکش”.

اعتصاب فوق بار دیگر ثابت کرد که جامعه ایران مصمم است که تکلیف خود را با حکومت اسلامی یکسره کند و آنهم با یکی از شکلهای اراده جمعی توده های مردم، با اعتصاب؛ اعتصاب در بطن یک انقلابی که هنوز به سرانجام خود نرسیده است. در بطن چنین شرایطی اعتصاب کامیونداران با استقبال وسیعی از سوی بخشهای مختلف جامعه روبرو شد. رژه ماشینهای سنگین با بوقهای ممتد، نشانی از شادی مردمی بود که همه چیز را در اراده خود میدیدند. و بقول محسن ابراهیمی “هراس طبقات حاکم از اعتصاب هم دقیقاً از همین حقیقت ناشی می‌شود که جدا از تحمیل عقب‌نشینی‌ها بر چپاولگران حاکم، کارگران و کل جامعه را برای جنگ نهایی آماده می‌کند. چون پشت هر اعتصاب در نهایت “اژدهای انقلاب” خوابیده است.”

و اگر برای ما کمونیستهای کارگری این اعتصابات امیدبخش است و سببی است که بار دیگر یادآور شویم: “اما برای رهایی از بردگی مزدی، برای به فرجام رساندن پیروزمند انقلاب علیه تبعیض و ستم طبقاتی، برای پیروز کردن“ اژدهای انقلاب” بر هیولای اسلامی چپاولگران سرمایه‌دار حاکم، قطعاً متحد و متشکل شدن در حزب سیاسی خواهان پایان‌دادن قطعی به بردگی مزدی، حزبی که صریحاً برای پایان‌دادن به بردگی مزدی، منبع و منشأ تمام تبعیضات و ستم‌های جاری در دنیای معاصر مبارزه می‌کند، حیاتی است.” (محسن ابراهیمی -اعتصاب رانندگان کامیون و دستاوردهای) برای برخی اما این اعتصابات موجب مخدوش شدن مرز طبقاتی میان اعتصاب کنندگان و “توهم به منافع طبقاتی” مشترک است و باید هوشیار بود!

یک عده که خود را مثلا دربست ضد سرمایه و سردمدار مبارزه طبقاتی خالص و بی غل و غش میدانند، تصویر بشدت مخدوش و مبتذل از “مبارزه طبقاتی” ارائه میدهند. یعنی اگر توصیه های ایشان را به گوش کامیونداران و رانندگان کامیون اعتصابی و حامیان اجتماعی وسیع این اعتصاب برسانید بی هیچ قصدی مبتنی بر توهین، فی­الجمله نگران میشوند که آسیبی از جهت ایشان به آنها برسد و از آنها دوری خواهند کرد، وقتی خطاب به آنها گفته میشود: “رانندگان کامیون و به‌طور کلی وسایل نقلیه باید در عین اتحاد با کامیونداران برای مبارزه مشترک با غارت و چپاول جمهوری اسلامی، به‌طور مجزا و مستقل نیز خود را در شوراهای ضدسرمایه‌داری سازمان دهند و دچار این توهم نشوند که گویا با کامیونداران منافع طبقاتیِ مشترکی دارند.” 

رژیم اسلامی سرمایه به هر ابزاری از تحمیق و تهدید و گاز اشک آور و زندان و وعده وعید متوسل شد که شاید اعتصاب را بشکند و علیه جامعه جلوه دهد. اپوزیسیون بورژوایی این حکومت تا آنجا که توانست سعی کرد به روی خود نیاورد اعتصابی قدرتمند شکل گرفته است، وقتی ناچارا بخاطر انعکاس وسیع آن در جامعه  و حمایت گسترده از دل زندانها تا آن کشاورزی که محصولش روی زمین از بین میرفت از این اعتصاب، مجبور شدند نصف و نیمه به آن اشاره کنند. نه حاکمان و نه اپوزیسیون راست حکومت اصلا این توهم را نداشتند که با بخشی از اعتصاب کنندگان “منافع طبقاتی مشترک دارند”، برای همین هر کدام به روش ویژه خود را یعنی سرکوب اعتصاب و کتمان آن را در دستور کار خود گذاشتند، چرا که این توهم را نیز نداشتند مبارزه طبقاتی، مبارزه محدود به چهارچوب یک کارخانه و یک طبقه ایزوله شده است؛ که در دنیای امروز نود و نه درصدیهای جامعه علیه یک درصدیهای حاکم در مبارزه هستند، در یک کلام مبارزه ستمکش علیه ستمگر.

در عین حال این اعتصاب جوابی است به آنهایی که معتقدند “تضاد طبقاتی” دیگر کهنه شده و به روایت ایشان تضاد طبقاتی از مُد افتاده، چون طبقه کارگر تعدادشان کم شده است(!) و سرمایه داری آن سرمایه داری قبلی نیست و ما با “تضادهای مرکب و گوناگونی” روبرو هستیم، که تضاد طبقاتی باید برود ته صف!

اعتصاب کامیونداران یک بار دیگر این نکته را برجسته کرد که کشمکش طبقاتی نیروی محرکه جوامع است و این کشمکش در همه عرصه های زندگی خود را بیان میکند که آن”تضادهای مرکب و گوناگون” انعکاسی از کشمکش اصلی جامعه است. “تضاد کار و سرمایه”، تضادی مختص به یک محیط خاص ویک طبقه ایزوله شده نیست که فردا روزی در شوراهایش متشکل شود و  شمشیر را علیه بخشهای دیگر جامعه بیرون کشد! تضاد کار و سرمایه یعنی اینکه شیوه تولید سرمایه داری بر کل جوامع بشری تسلط کامل یافته است و بنابراین هر دعوایی، هر مبارزه ای مبارزه ای است طبقاتی، علیه سرمایه داران حاکم است. و طبقه کارگر وقتی رها میشود که کل جامعه رها شده باشد.

اینرا هم بخوانید

از معدن تا بندر، دادخواهی قتل کارگر- یاشار سهندی

در پی انبار کردن، در واقع پنهان کردن مواد شیمیایی قابل انفجار از سوی جمهوری …