گوتنبرگ – گزارش از مراسم سی و دومین سالگرد تاسیس حزب کمونیست کارگری ایران

حزب در آئینه انقلاب زن زندگی آزادی

متن سخنرانی حمید تقوایی در مراسم سی و دومین سالگرد حزب، گوتنبرگ سوئد

١١ آذر ١٤٠٢، ٢ دسامبر ٢٠٢٣

اجازه بدهید من هم به سهم خودم به همه شما خوشامد بگویم. خیلی خوشحالم که امشب در جمع شما هستم و امیدوارم بتوانیم دیالوگ خوبی باهم داشته باشیم چون بعد از سخنرانی پرسش و پاسخ خواهیم داشت. در هر حال خیلی خوشحالم که اینجا هستم و امیدوارم گفتگوی خوبی داشته باشیم.

این گردهمایی است به مناسبت سی و دومین سالگرد تشکیل حزب کمونیست کارگری. ولی نمیشود حزب را جدا از تحولات و جدا از انقلابی که امروز در جریان است بررسی کرد. به همین خاطر هم عنوان این سخنرانی حزب کمونیست کارگری و انقلاب زن زندگی آزادی است. من امیدوارم بتوانم اینجا حزب را در آئینه انقلاب به شما نشان بدهم.

قبل از هر چیز لازم است یادی بکنیم از همه عزیزانی که در این انقلاب، در این یکسال و خرده ای اخیر، جان خودشان را از دست دادند. از مهسا و مهسا ها، سارینا ها، نیکا ها، خدا نور ها، کیان ها، و صدها نفر دیگری که به خاک و خون کشیده شدند در راه آزادی و رهایی. و یادی بکنیم از همه قربانیان این چهل و خرده ای ساله که به پاخاستند و به خاک افتادند، اعدام شدند، در دهه ۶۰، در انقلاب ٩٨، در آبان ۹۸، در ٩٦، و در تمام دوره ای که این حکومت جهنمی سر کار بوده است به آن تن ندادند، در برابرش ایستادند و مبارزه کردند. یاد همه این عزیزان همیشه با ماست. ما نه می بخشیم و نه فراموش میکنیم.

همین طور لازم است درود بفرستم به همه کوشندگان و دست اندرکاران این انقلاب عظیم که بی وقفه به خیابانها آمدند، سینه سپر کردند، مبارزه کردند و هنوز هم مشغول سازماندهی و پیشبرد این انقلاب با شکوه هستند. به همه دانشجویان و دانش آموزان، به همه جوانان، به همه دادخواهان و جنبش دادخواهی، به همه زنان که یک جنبش عظیم بی حجابی را دارند به پیش میبرند، جنبشی که تیشه میزند به ریشه این حکومت جانیان؛ به کارگرانی که الان با شوراهای اعتراضی شان در بخش های مختلف صنعت نفت اعتراضات گسترده ای را شروع کرده اند و ادامه میدهند، به معلمان و بازنشستگان که پرچم معیشت و منزلت را برای کل جامعه برافراشته اند، به همه هنرمندان، سینما گران، نویسندگان، ترانه سرایان و خوانندگانی که یک فرهنگ اعتراضی بی نظیری را – نه فقط در تاریخ انقلاب ایران بلکه در تاریخ جهانی- آفریده اند. فرهنگی که تضمین میکند پیشروی و مبارزه بیوقفه برای رهایی جامعه را؛ به همه مردم ایران که عزم جزم کرده اند تا تیشه به ریشه این حکومت بزنند. به همه این عزیزان درود می فرستم و برایشان آرزوی پیشروی و پیروزی و موفقیت دارم.

بحث این است که انقلابی که شروع شده، انقلاب زن زندگی آزادی با خودش یک ارزش ها، اهداف، و فرهنگ و هنر انقلابی را به جلو رانده و در سطح دنیا مطرح کرده که در تاریخ بی نظیرست. این انقلابی است – همانطور که شعار اصلی اش اعلام میکند- برای “زن زندگی آزادی”. هر یک از این کلمات اشاره دارد به نبرد ها و به مبارزاتی که در طی این ٤ دهه، در طی ٤٥ ساله اخیر در جامعه ادامه داشته است و بالاخره امروز نقطه اوجش انقلاب زن زندگی آزادی است. فشرده و عصاره آن مبارزات در این سه کلمه زن زندگی آزادی خودش را خلاصه میکند. این شعار جهانی می شود و توجه دنیا را به خودش جلب میکند بخاطر اینکه به ارزش های جهانشمول انسانی اشاره دارد. من میتوانم بگویم این اولین انقلابی است در تاریخ ایران، و به جرأت می توانم بگویم که در تاریخ جهانی، که مستقیما میرود به سراغ رهایی انسان از هر قید و بندی، از هر تبعیضی، از هر خرافه مذهبی و غیرمذهبی، از هر مقدساتی غیر از انسان انسانیت. نداشتیم این را. در ایران در انقلاب مشروطه بحث بر سر قانون اساسی و پارلمان و رهایی از آن جامعه عقب مانده فئودالی قرون وسطایی به قرن بیستم و عصر جدید بود. بسیار مترقی و پیشرو بود ولی در واقع دموکراسی پارلمانی میخواست، آزادی میخواست، عدالت می خواست، قوانین قضایی مدرن می خواست، قوانین اجتماعی مدرن برگرفته از غرب می خواست. انقلابی بود که به پیروزی نرسید و در نیمه راه متوقف شد ولی سر این نوع خواستها بود.

در دهه ۳۰ شمسی در ایران مبارزاتی شکل گرفت علیه قدرت استعماری که چنگ انداخته بود بر صنعت نفت و بر کل منابع ثروت ایران. جامعه میخواست از شر این سلطه رها بشود، میخواست صنعت نفت را ملی کند با ملی کردن صنعت نفت به نوعی رهایی جامعه و پیشروی را در نظر داشت.

انقلاب ۵۷ علیه سلطنت بود و برای رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر. تا حد زیادی مشابهت داشت با انقلاب امروز ولی انقلاب امروز فقط علیه جمهوری اسلامی نیست. فقط علیه مذهب نیست. چهل سال است مذهب زندگی آدم ها را در هم خرد کرده، له کرده، در هم فشرده و به همین خاطر یک خصیصه مهم انقلاب ضد مذهبی بودن است. ولی درست همان طور که وقتی فنری را زیاد فشار دهید برمی گردد و از آن موقعیت قبلی خودش مسافت زیادی به جلو می پرد و پرواز میکند، جامعه ایران را هم جمهوری اسلامی چنان در هم فشرده و به قعر جهنم برده که وقتی بلند میشود و این بندها را پاره میکند و بپا میخیزد صدها قدم از پیشرفته ترین جوامع متمدن دنیا جلوتر خواهد رفت.

شعار زن زندگی آزادی جاذبه جهانی دارد چون شعاری نیست فقط علیه یک دیکتاتوری جهان سومی، یک دیکتاتوری مذهبی، یک دیکتاتوری جوامع عقب مانده غیرصنعتی. بلکه شعاریست که در دل همین غرب به اصطلاح پیشرفته، در دل اروپا و آمریکای شمالی قلبها را به تپش واداشته است و انظار را متوجه خودش کرده است.این انقلاب است که نه فقط میخواهد جمهوری اسلامی را جارو کند، بلکه می خواهد اعدام را بر بیاندازد. نه تنها میخواهد زن در بند قوانین مذهبی نباشد، بلکه می خواهد زن در راس جامعه باشد، برابر با مرد و با تمام حیثیت و کرامت انسانی اش در جامعه برسمیت شناخته بشود. در قوانین نمایندگی شود و زندگی انسانی داشته باشد. رهایی زن نه فقط از قید اسلام، بلکه رهایی زن از قید هر نوع مردسالاری، هر نوع تفکر مقید کننده زن که در همه دنیا نمونه اش را می بینید. همچنانکه جنبش “می تو” را در غرب داشتیم و جنبش های زیادی که مدتها امرشان رهایی زن در سراسر دنیا بود. به همین دلیل است که شعار زن زندگی آزادی این چنین توجه همه را جلب میکند. آزادی زن را مستقیما پیوند میزند به آزادی کل جامعه، به رهایی کل جامعه، و به زندگی.

این شعاری است برای زندگی، نه فقط علیه جهنم فقر و فلاکتی که جمهوری اسلامی در ایران برپا کرده، بلکه علیه ریاضت کشی اقتصادی که همه دنیا را گرفته. برای دفاع از معیشت و منزلت همه انسانهائی که تحت سلطه ریاضت کشی اقتصادی و نسخه بانک جهانی و “کار کن و زحمت بکش و صدایت در نیاید” قرار دارند. زندگی یعنی رهایی از جبر اقتصادی، رهایی از بردگی مزدی، رهایی از گرو گرفتن زندگی و نان و معیشت برای کار کشیدن. زندگی بمعنای رهایی از این ها. زندگی به آن معنایی که فقط می تواند در یک جامعه بری از تبعیض، نه فقط تبعیضات قانونی و حقوقی و مدنی، بلکه بری از تبعیضات اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی، به دست بیاید. “زن زندگی آزادی” یک شعار است ولی برای هر یک از این ها بیش از ٤ دهه است که جامعه دارد مبارزه میکند.

ممکن است بگویید خب این انقلاب که به این عظمت و با این ابهت شروع شد الان فروکش کرده. الان دیگر از تظاهرات و راهپیمایی های باشکوه خیابانی خبری نیست. به نظر میرسد جمهوری اسلامی دارد کنترل میکند. ولی انقلاب فقط در تظاهرات و فقط در راهپیمایی خلاصه نمی شود. آنچه مهم است اینست که تا همین جا، جو سیاسی، شرایط سیاسی و اجتماعی در جامعه چنان زیر و رو شده که جمهوری اسلامی را به ضعیف ترین موقعیت خودش رانده است و جامعه را به راسخ ترین و تعرضی ترین موقعیت در مبارزه علیه جمهوری اسلامی و علیه تمام تبعیضاتی که جمهوری اسلامی پاسدار آنها است.

تصویری که قبلا جهان از ایران داشت یک “کشور اسلامی” بود، مدافع تروریستها، جامعه ای که خودش حجاب را انتخاب کرده، اسلام و حجاب فرهنگ خودشان است و غیره. در همین جوامع غربی داشتیم حتی زنان فمینیستی که حجاب را سمبل فرهنگ ایرانی میدانستند و وقتی می خواستند از زنان ایران دفاع کنند حجاب بر سر میکردند. من بیاد دارم در مونترال کانادا در روزی که روز جهانی حجاب اعلام کرده بودند فمینیستها حجاب سرشان می کردند. کسانی که در بقیه روزها بی حجاب بودند حجاب سرشان می کردند به علامت دفاع از فرهنگ اسلامی با تز “دیالوگ تمدن ها”. و حجاب سمبلی شده بود برای اینکه حتی نیروهای لیبرال، نیروهای مثلا چپ، بخشی از فمینیستهای جهان به این ترتیب همبستگی خودشان را با زنان ایران اعلام کنند.

انقلاب زن زندگی آزادی تمام این تصویر را واژگون کرد. و حجاب برداشتن و موها را قیچی کردن در پارلمان ها، در میان شخصیت ها، چهره ها، هنرپیشه ها، نویسنده ها، رواج پیدا کرد. با برداشتن حجاب و با قیچی کردن مو اعلام کردند که از انقلاب زن زندگی آزادی دفاع می کنند. و حجاب مطرود شد و تبدیل شد به یک امر منفی، به آن چیزی که واقعا هست، به قید و بندی بر دست و پای زنان در تمام کشورها. در دبیرستانها، در مدارسی که فرزندان مهاجرین فراری از کشورهای اسلام زده حضور داشتند، برایشان نماز خانه درست کرده بودند، با حجاب سر کلاسها حاضر میشدند و در غذاخوریهای مدارس حرام و حلال کرده بودند و غیره. همه اینها به هم ریخت. و حجاب مطرود شد. حجاب به عنوان پرچم اسلام سیاسی شناخته شد و مطرود شد. معلوم شد نه تنها این حکومت، آنطور که میگفتند، حکومت مردم ایران نیست (میگفتند جامعه ایران اسلامی است و سزوار همین حکومت است). بلکه جامعه ایران ۱۸۰ درجه در مقابل جمهوری اسلامی است. ضد مذهبی ترین، اته ئیست ترین، سکولار ترین، مدرن ترین و مترقی ترین جامعه، جامعه ایران است. توده مردم ایران مترقی ترین موقعیت و آرمانها را دارند و این را جهان دید. و کلاه از سر برداشت به احترام زنان ایران و مردم ایران. انقلاب ایران اولین انقلاب زنانه تاریخ نام گرفت.

این انقلاب بعنوان یک پارادایم سیاسی بعنوان فضای سیاسی، بعنوان یک گفتمان جهانی زنده است. و جمهوری اسلامی را در ضعیف ترین موقعیت خودش قرار داده. آنچه سیاستهای امروز جمهوری اسلامی را تعیین می کند نه یکسال گذشته، بلکه آینده ای است که میداند مرگش به زودی فرامیرسد. آینده ای است که میداند انقلاب برایش تدارک دیده. هراس از آینده است که موضع گیری های امروز جمهوری اسلامی را توضیح میدهد. اینها خودشان بهتر از ما میدانند که آفتاب لب بام اند، که باید بروند، که جامعه عزم جزم کرده این نظام را در هم بکوبد. این را میدانند. دیر یا زود جامعه منفجر خواهد شد. دوباره منفجر خواهد شد و این قابل کنترل نیست. این را اینها میدانند. انقلاب برمی گردد، به خیابان برمی گردد با این فرهنگ غنی ای که ساخته- بخشی از این سرودها را امروز اینجا شنیدیم و خواندیم- با چهره هایی که جایزه صلح جهانی گرفتند، جایزه حقوق بشر گرفتند، و با رژیم رسوائی که از بعضی از کانونها و نهادهای بین المللی اخراج شده. جمهوری اسلامی به عنوان جنایتکارترین رژیم شناخته شده و بطور عملی حتی دولت هایی که همیشه از جمهوری اسلامی دفاع میکردند و هنوز می خواهند روابط دیپلماتیکی با او داشته باشد اینجا و آنجا علیه اش می ایستند. وقتی آرمیتا ها کشته می شوند، وقتی فاجعه ای اتفاق می افتد اینها دوباره صدای اعتراضشان بلند میشود. حتی دولت آمریکا و دولتهائی که مناسبات حسنه ای با جمهوری اسلامی دارند در برابرش می ایستند.

اینها دستاوردهای یک انقلاب عظیم است که تبدیل میشود به پایه ها و ستون هایی برای ادامه انقلاب، و برای پیشروی های بیشتر.

خواهید پرسید خب در این میان نقش احزاب چیست؟ خواهید گفت “شما دارید این حرف ها را در مراسم سالگرد حزب میزنید و نه در مراسم سالگرد انقلاب”. احزاب کجای این تصویر قرار می گیرند؟ نه فقط حزب ما بلکه کلا حزب و حزبیت.

نکته اولی که در این رابطه باید بگویم اینست که انقلاب را احزاب نمیسازند. من همیشه گفته ام انقلاب یک پدیده عینی است، ابژکتیو است، از تناقضات، از تبعیضات، از مسائل واقعی مردم سربلند میکند. همه انقلابات اینطورند از جمله انقلاب زن زندگی آزادی. ولی این امر به این معنا نیست که مواضع و سیاست ها و اهداف احزاب به انقلاب بی ربط است.

ببینید، هر حزبی همانقدر منتقد وضع موجود است که هدفش ایجاب میکند. که می خواهد به هدف مشخص اش برسد. عمق نقد هر حزبی به وضع موجود به اندازه ارتفاع خواسته هایش است.هر چقدر خواستها بلند پروازانه تر، انسانی تر، رهایی بخش تر باشد، نقد به وضع موجود عمیق تر است. پایه ای تر است. کسی که فقط میخواهد تغییرات جزئی در سیستم بدهد، مثلا جای آخوند های خوب و بد را عوض کند، یا حداکثر سکولاریسم بیاورد و بقیه سیستم را سرجایش نگهدارد، فقط سرشاخه های رژیم را می زند. و کسی که بخواهد ریشه ظلم و ستم و تبعیض و نابرابری و اختناق رااز بین ببرد دست به ریشه میبرد، و ریشه برای انسان، به قول مارکس، خود انسان است. حزبی حزب این انقلاب است که با این انقلاب به میدان نیامده است بلکه از مدتها پیش با شعار هایش، با خواسته هایش، با اهدافش، و مهمتر از همه با پراتیک و مبارزات پیگیر اش به استقبال انقلاب رفته و زمینه اش را فراهم کرده است.

همین امروز این انقلاب علیه حجاب بلند شده و جنبش بی حجابی یکی از مهمترین عرصه های انقلاب حاضرست و پیروز موفق است. به گفته خود حکومتی ها بیش از ۷۰ درصد زنان الان بی حجابند، حجاب را کنار گذاشته اند. حتی زنان مذهبی، زنانی که هنوز خودشان را مسلمان میدانند و حتی به اختیار خودشان حجاب داشتند، الان در همبستگی با جنبش بی حجابی حجابها را کنار گذاشته اند. بیش از ۷۰ درصد زنان! چه کسی تصور میکرد که جمهوری اسلامی سرکار است و زنان این بلا را به سرش می آورند؟

حجاب فقط پوشش نیست. مبارزه علیه حجاب فقط مبارزه برای آزادی پوشش نیست. حجاب پرچم یک حکومت اسلامی عقب مانده قرون وسطایی است که کل جامعه را به بند کشیده. با به بند کشیدن زنان آزادی را به بند کشیده، زندگی را به بند کشیده و “زن زندگی آزادی” حلقه ارتباطش اینجاست. به هم پیوستگی اش اینجاست. جامعه میگوید “زن زندگی آزادی” چون جمهوری اسلامی بیحقوقی زن را تبدیل کرده به بند هایی بر دست و پای کل جامعه و کل مردم در زندگی اقتصادی شان، در زندگی مدنی شان، در زندگی اجتماعی شان. مبارزه علیه حجاب یعنی مبارزه برای گسستن همه بندها.

حزبی که مدتها قبل از این انقلاب، علیه حجاب بلند شد، حجاب را قفس متحرک زنان نامید، حجاب را دیوار آپارتاید جنسی نامید و مبارزه نه تنها برای آزادی زن، بلکه مبارزه برای رهایی جامعه را از مبارزه علیه حجاب تفکیک ناپذیر اعلام کرد، حزب ما بود. ما در تاریخ مان مبارزه علیه حجاب برجسته است، آتش زدن حجاب ها در همین کشور سوئد جزئی از کارنامه ما است، و مبارزه علیه حجاب نه فقط در ٨ مارسها بلکه تمام روزهای سال امر همیشگی ما بوده است. ما حزبی هستیم که روز جهانی مبارزه علیه حجاب را اعلام کردیم. فریده آرمان، یادش بخیر، در همین سوئد روز جهانی علیه حجاب را اعلام کرد. ما حزبی هستیم که با تمام توان از دختران خیابان انقلاب حمایت کردیم. و مبارزه آنها را مبارزه ای دانستیم برای آزادی جامعه. و امروز همه جامعه دارد همین را فریاد میزند. من ادعا نمیکنم ما جنبش بیجابی را ساختیم ولی میگو یم ما چنان دینامیسم انقلاب در جامعه ایران و مسائل مهم مردم و جنبش های بالقوه ای که می توانند بالفعل شوند را میشناختیم که به استقبال این شرایط رفتیم.

نکته دیگر زنانه بودن انقلاب است. امروز همه دنیا میگوید این انقلاب زنانه است. این منصور حکمت بود – اینجا لازمست یاد ش را یکبار دیگر گرامی بداریم- که ۲۲ سال قبل اعلام کرد انقلاب آتی ایران زنانه خواهد بود. و بعد از آن ما نهاد و ارگان “انقلاب زنانه” را سازمان دادیم و این پرچم را برافراشته نگه داشتیم. الان همه دنیا میگوید این انقلاب زنانه است، اولین انقلاب زنانه تاریخ!

این انقلاب علیه اعدام بلند شد. گفتمان و ترند همه با هم هستیم علیه اعدام همه جامعه را فرا گرفت. همین چند ماه قبل. جامعه اعلام کرد که اعدام برای هر جرمی، و نه فقط پرونده های اعدام و احکام اعدام، باید لغو شود. نفس مجازات اعدام برای هر جرمی باید لغو شود، ممنوع بشود. این را جامعه در دل انقلاب زن زندگی آزادی اعلام کرد و این حزب ما بود که سال ها قبل اعلام کرد “اعدام قتل عمد دولتی” است، حزب ما بود که پیام آخرین کنگره اش به مردم این بود که “همه با هم هستیم”. جامعه الان می گوید همه با هم هستیم علیه اعدام! و به این شکل دو خواست مهم و دو پرچم مهمی که حزب ما برافراشته بود به هم متصل میشود.

امروز “منزلت معیشت” پرچم.بازنشستگان، معلمان، و کارگران معترض است. شوراهای اعتراضی در بخش های مختلف نفت، کارگران پیمانی و غیر پیمانی، شوراهای اعتراضی تشکیل دادند و اعتراضات وسیعی را در شنبه های اعتراضی، یکشنبه های اعتراضی به پیش میبرند. روزهای هفته را تقسیم کرده اند و هر روز به خیابان می آیند با پرچم معیشت و منزلت. “معیشت منزلت حق مسلم ماست” شعار همه گیر این انقلاب و یک شعار پایه ای حزب ما است.

در این انقلاب ما بودیم که علیه تبعیض ملی ایستادیم و گفتیم همه مردم مستقل از قومیت و ملیت و زبان با هم برابرند، حقوق برابر دارند، باید متحدانه کنار هم بایستیم برای برابری حقوق همه شهروندان ایران مستقل از نسبتهای کرد، آذری غیره و غیره و امروز جامعه دارد شعار میدهد “کرد بلوچ آذری آزادی و برابری”، دارد شعار میدهد “یاشاسین کردستان، بژی آذربایجان”. مردم ایران دارند میگویند کرد و عرب و آذری و فارس و غیره نداریم، همه آدم هستیم آزادی میخواهیم، برابری می خواهیم.

این حزبی است که پرچم شوراها را بلند کرده و ما شوراها را داشتیم در تجربه و روندی که به این انقلاب منجر شده، از جمله در مبارزه کارگران هفت تپه وقتی اداره شورایی را مطرح کردند. و امروز شوراها به صورت ارگان های مبارزه، شورای فرهنگیان، شورای پرستاران، شورای کارگران پیمانی نفت، شورای کارگران ارکان ثالث، تشکیل شده و همه جا فعال است. جامعه ای که در خاطره نه چندان دورش شوراها به عنوان نماد و سمبل آزادی و دموکراسی و برابری زنده است ، امروز دوباره به عنوان ارگان ها اعتراضی دارد به شوراها روی می آورد.

و بالاخره ما حزبی هستیم که همیشه انقلاب را تنها راه رهایی جامعه اعلام کرده ایم. برخلاف خیلی از نیروهای اپوزیسیون که فکر میکردند باید استحاله کرد، باید گام به گام پیشرفت، باید به کشورهای غربی متکی شد، باید سناریوهای رژیم چنجی مختلفی چید. انقلاب را خیلی ها هرج و مرج می دانستند. انقلاب را خشونت می دانستند. می گفتند باید از آن احتراز شود. حتی اسم سرنگونی را نمی بردند. از تغییر گام به گام حکومت یا حداکثر براندازی و غیره صحبت می کردند. اما امروز می بینید که انقلاب ارج و قرب خودش را پیدا کرده است. حتی در میان کسانی که تا دیروز آنرا خشونت می دانستند. ناگزیرند!

انقلاب زن زندگی آزادی با نفس وجود خودش، رخ دادن خودش، نشان داد که این حزب بر حق است، حزبی است که راه واقعی را نشان میداده است، حزبی است که خیالات نمیبافته وقتی گفته انقلابی در راه است. توهم نداشته وقتی میگفته انقلاب آینده زنانه خواهد بود. وقتی میگفته اعدام ، نه تنها احکام اعدام بلکه نفس مجازات اعدام، باید متوقف بشود. جامعه امروز همین ها را میخواهد.

و این حزبی است که امروز با تلویزیون کانال جدید، با تریبون و صدای انقلاب، پرچم این سیاست ها را در چند ده سال اخیر و امروز در دل این انقلاب برافرشته و به صدای مردم تبدیل شده. دیالوگ متقابلی بین کانال جدید و مردم انقلابی و مبارز در جریان است. کانال جدید در واقع سنگری است، پایگاه محکم و استواری است که میتواند انقلاب در آن چهره خودش را ببیند، سیاست ها و اهداف و راه و روش خودش را ببیند. با آن دیالوگ کند، گزارش بدهد، رهنمودها را بشنود. این نقشی است که الان تلویزیون کنال جدید، تلویزیون حزب ما، دارد ایفا میکند.

میدانم وقت کم است و شاید وقت من تمام شده. نکات خیلی بیشتری هست که میتوان به آن اشاره کرد ولی همین جا صحبتم را خلاصه میکنم در اینکه شما حزب ما را میتوانید در آیینه انقلاب زن زندگی آزادی مشاهده کنید و ببینید این حزب چه گفته و چه کرده و الان جامعه چه میگوید و چه میکند. این ارتباط پیوند عمیقی را نشان میدهد بین یک حزب انقلابی و جامعه ای که تشخیص داده انقلاب تنها راه است.

ببینید این اولین تحولی در ایران است که مردم اعلام میکنند اسمش انقلاب است. “بهش نگید اعتراض، بهش بگید انقلاب”. موقعی که ما این حرف را می زدیم خیلی ها ما را به عنوان انقلاب سوار مسخره میکردند، اعلام کرده بودند در دنیا دوره انقلابات گذشته است! انقلابی در کار نخواهد بود.امروز جامعه بلند شده و میگوید بهش بگید انقلاب، این انقلاب است! میگوید تحولات تدریجی نمیخواهم، قدم به قدم نمیخواهم، اصلاح طلبی و غیره را نمیخواهم. جامعه از اینها عبور کرده. به همین خاطر گفتم نفس این انقلاب نشان میدهد که آن حزبی که همیشه پرچم انقلاب را بلند کرده دست گذاشته بوده است بر ضرورت زمان. بر چیزی که باید اتفاق می افتاد و الان اتفاق افتاده.

ما به سهم خودمان، با همه قدرت و توانمان، برای به پیروزی رساندن انقلاب تلاش میکنیم و به همه مردمی که این برنامه را میبینند تعهد می سپاریم که برای تقویت هر چه بیشتر انقلاب و گسترش آن و سر بلند کردن هر چه بیشتر جامعه علیه این دژخیمان حاکم از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم. ما حزب انقلاب هستیم و تعهد می کنیم که در کنار مردم، در کنار کارگران، دانشجویان، زنان، دادخواهان، بازنشستگان، معلمان، و همه بخش های معترض جامعه ایستاده ایم. ایستاده ایم تا پایان! مبارزه میکنیم تا جمهوری اسلامی را به زیر بکشیم و یک دنیای آزاد، برابر، انسانی، مرفه را پایه گذاری کنیم.

متشکرم.

١٥ آذر ١٤٠٢، ٦ دسامبر ٢٠٢٣

اینرا هم بخوانید

رویدادها: اعتراضات در لس‌آنجلس و کالیفرنیا و اقدامات ترامپ