ازدواج کودکان و کودکان مادر، جنایتی که درایران و جامعه آذربایجان اتفاق می افتد

پورعلیشاهی عضو مجلس شورای اسلامی از شبستر در مجلس شورای اسلامی، با انتقاد از وجود ۲۴ هزار بیوه زیر ۱۸ سال در کشور نسبت به افزایش این پدیده در آذربایجان شرقی هشدار داد و افزود: متاسفانه آذربایجان شرقی رتبه دوم کودک همسری در ازدواج کودکان ۱۰ تا  ۱۵ ساله را بعد از خراسان رضوی دارد.

پورعلیشاهی میگیوید: متاسفانه دختران روستایی به دلیل نبود مدرسه راهنمایی و دبیرستان  مجبور به ترک تحصیل می شوند و والدین بعد از اتمام مقطع ابتدایی آنها را مجبور به ازدواج می کنند.

او افزود: فقر اقتصادی نیز تاثیر زیادی در ازدواج کودکان دارد و در این رابطه دیده شده که برخی خانواده تنها برای مقداری پول و تامین هزینه زندگی دختران ۹ تا ۱۰ ساله را به ازدواج افرادی با سن بسیار بالا درمی آورند.

برخی افراد متمول اقدام به خرید کودکان برای بوالهوسی و استفاده از آنان در مسیرهای غیراخلاقی مانند قاچاق مواد مخدر می کنند و در واقع در این مناطق دختران به عنوان ازدواج فروخته شده و مورد معامله قرار می گیرند.

معاون فرهنگی و امور جوانان اداره کل ورزش و جوانان آذربایجان‌شرقی: آذربایجان‌شرقی در ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۵ سال رتبه دوم کشور را دارد/ ازدواج سه هزار و ۹۴۴ دختر ۱۰ تا ۱۴ سال در آذربایجان‌شرقی/ آذربایجان‌شرقی ۹۲۰ هزار جوان دارد.

تقاطع: معاون امور جوانان اداره کل ورزش و جوانان استان آذربایجان شرقی، می‌گوید که در سال ۱۳۹۲، ۴۴۸۸ دختر زیر ۱۵ سال در این استان ازدواج کرده‌اند.

به گزارش خبرگزاری ایسنا، لیلا جاویدان در یک نشست خبری به مناسبت “هفته ازدواج” گفت که در سال گذشته، سه مورد ازدواج دختر زیر ۱۰ سال و شش مورد ازدواج پسران زیر ۱۵ سال نیز در استان آذربایجان شرقی ثبت شده است.

خانم جاویدان در خصوص آمار مربوط به ازدواج در این استان در سال جاری نیز اظهار داشت: «در پنج ماهه نخست امسال، شاهد کاهش ۸/۲ درصدی ازدواج و افزایش ۷/۵ درصدی آمار طلاق نسبت به همین دوره در سال ۹۲ بودیم و آذربایجان شرقی، رتبه دوازدهم را در نرخ ازدواج دارد.»

پیش از این در روز ۱۳ تیرماه امسال، سازمان حقوق بشری “عدالت برای ایران”، با استناد به جدید‌ترین آمارهای “سازمان ثبت احوال” در ایران گزارش داده بود که در ۹ ماه نخست سال گذشته ازدواج نزدیک به ۳۱ هزار دختر زیر ۱۵ سال در ایران به ثبت رسیده است.

گزارش این سازمان، شمار ازدواج دختران زیر ۱۵ سال در سال ۱۳۹۱ را نیز نزدیک به ۴۱ هزار مورد اعلام کرده و افزوده بود که در این سال، دست کم ۲۳۵ دختر زیر ۱۵ سال، با مردان بالای ۳۵ سال، و نزدیک به ۱۰۰ دختر زیر ۱۵ سال نیز با مردان بالا‌تر از ۴۰ سال ازدواج کرده‌اند.

 بر اساس این گزارش، ازدواج دختربچه‌ها در ایران، تنها محدود به مناطق خاصی از ایران نیست به گونه‌ای که در سال ۱۳۹۱ در هفت استان تهران، خراسان شمالی و جنوبی، آذربایجان شرقی، گیلان، مازندران و کرمانشاه، ازدواج دختربچه‌ها به ثبت رسیده است.

گفتنی است بر پایه قوانین ایران، سن ازدواج برای دختران ۱۳ سال و برای پسران ۱۵ سال است، اما پدر و یا جد پدری می‌توانند دختران کمتر از این سن را نیز با اجازه دادگاه بر سر سفره عقد بنشانند.

روستایی پر از عروس خردسال در آذربایجان شرقی

مطابق آمار رسمی و اعلام‌شده، استان آذربایجان‌شرقی رتبه دوم ازدواج کودکان را در سطح کشور دارد. سال گذشته معاون فرهنگی و امور جوانان اداره کل ورزش‌وجوانان آذربایجان‌شرقی اعلام کرده بود: آذربایجان‌شرقی بعد از خراسان‌رضوی در موضوع ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۵ سال، رتبه دوم در کشور را دارد.

به گزارش ایسنا، «شرق» در ادامه نوشت: در سال ۹۴، سه‌ هزار و ۹۴۴ دختر ۱۰ تا ۱۴ ساله ازدواج کرده‌اند. در سال ۹۵، ازدواج کودکان ۱۰ تا ۱۴ ساله به چهار هزار و ۱۶۵ نفر رسید.

آماری تکان‌دهنده از روستای زیناب با ٥٠٠ خانوار در ٥٠کیلومتری تبریز: در این روستا، آمار ازدواج کودکان به‌شدت افزایش و سن ازدواج روز به‌روز کاهش یافته است. جایی که اکنون سن ازدواج دختران این روستا زیر ۱۰ سال است و علت آن نیز کم‌تولدی دختران در این روستا و جمعیت آماری قلیل نسبت به پسران است. همین پیغام تکراری، اولین مسیر هدف ما را به طرف زیناب می‌برد، روستایی که اولین مقصد ما بود، اما آخرین نبود.

اکرم خیرخواه که راهنمای ما در این سفر است، می‌گوید: فاصله عددی ما در ازدواج با استان خراسان‌رضوی، به‌عنوان اولین استان در ازدواج کودکان، زیاد نیست. اینجا ازدواج زیر ۱۰ سال هم داریم. با وجود گذاشتن کارگاه‌های آموزشی، راه به جایی نبرده‌اند و انگار خانواده‌ها در آخر هم می‌گویند دختر خودمان است و هرطور خودمان صلاح بدانیم برای آینده‌اش تصمیم می‌گیریم.

خیرخواه می‌گوید: فردا شما را جایی می‌بریم که چسبیده به تبریز است و ۱۱ هزار نفر جمعیت دارد، دهیارشان دکترا دارد و ازدواج زیر ۱۰ سال نیز در روستایشان اتفاق می‌افتد. در خود شهر تبریز نیز اگر بگردید، احتمالا پیدا می‌کنید.

به گفته خیرخواه، خودکشی نیز بین زنان روستایی کم نیست و آنها از قرص‌ها، سموم کشاورزی و خودسوزی به‌عنوان وسایل و ابزار خودکشی استفاده می‌کنند.

گوشه‌ای از میدان پیرمردهای ده گعده کرده‌اند، روبه‌روی جایی که ما ایستاده‌ایم هم مغازه کوچکی است که مایحتاج روزانه را می‌فروشد. فروشنده مغازه، زن جوانی است با چادری رنگی و پر از گل‌های درشت و دختر چهار، پنج‌ساله‌ای را در آغوش دارد. جلو می‌رویم و از او سؤال می‌کنم: دخترته؟‌ با سر جواب مثبت می‌دهد. می‌پرسم چندسالگی شوهرش می‌دهی؟ سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید:  ‌۱۳-۱۴ سالگی. می‌پرسیم چرا و او می‌گوید: خب دیگه باید شوهر کنه. هرچی زودتر بهتر، نباید طوری بشه که بعدا آبرومون بره و بگن عیب و ایرادی داشته که شوهرش ندادیم.

شرع و قانون اسلام می‌گوید دختر و پسر ۱۲ تا ۱۵‌ ساله باید ازدواج کنند. شما با قانون شرع مشکلی دارید؟ این را یکی از پیرمردهایی می‌گوید که دور میدان نشسته.  دوباره دستش را تکان می‌دهد و می‌گوید:  ولی الان می‌بینیم دختر ۱۱ ساله ازدواج می‌کند، دختر ۱۵ ساله و ۲۰ ساله هم ازدواج می‌کند و دختری هم هست که کلا ازدواج نمی‌کند، اما خب اگر ازدواج نکند شما چه می‌کنید؟ جواب مردم و خدا را چه باید داد؟

از پیرمرد سؤال می‌کنیم اینجا دختران و پسران در چه سنی ازدواج می‌کنند و او می‌گوید: اینجا دختران ۱۲ ساله به خانه بخت می‌روند و پسر نهایتا ۱۸ ساله ازدواج می‌کند.

ما از پیرمردها سؤال می‌کنیم که آیا راضی هستید که این‌قدر بچه‌ها زود ازوداج کنند و او می‌گوید: ما موافق هستیم، دخترها و پسرها موافقت نمی‌کنند ولی بالاخره قبول می‌کنند.

آقای جاویدنیا، دهیار زیناب است. او می‌گوید: اینجا دختران، رسمی ازدواج می‌کنند. دختر را مثلا ۱۰ سالگی نامزد می‌کنند و یک صیغه می‌نویسند، وقتی به سن تکلیف و قانونی می‌رسند، همان وقت آن را در محضر ثبت می‌کنند. یک عده از دختران سه سال نامزد می‌مانند و عده‌ای هم همان دوره نامزدی به خانه بخت می‌روند.

وقتی ما دلیل این ازدواج‌ها در سنین پایین را می‌پرسیم، آقای جاویدنیا این‌طور جواب می‌دهد: پیغمبر می‌فرماید دختران در ۹ سالگی برای ازدواج آماده هستند و پسرها هم ۱۶ سالگی در سن تکلیف هستند. همین مسئله و تقید به مسائل شرعی باعث می‌شود که مردم تصمیم بگیرند دختران خود را در روستا زود شوهر بدهند.

سن ازدواج دختران در یک روستای بجنورد از ۱۱ سالگی به ۸ تا ۹ سالگی رسید

گزارش‌ روزنامه ایران حاکی است که سن ازدواج دختران در روستای بیدک که در ۵کیلومتری بجنورد قرار دارد، به تازگی از ۱۱ سالگی به ۸ تا ۹ سالگی رسیده است.

روزنامه ایران روز چهارشنبه ۱۶ مرداد، در گزارشی به نقل از تنها دختر روستا که درس خوانده و مشغول به‌کار است، نوشت که «تازگی‌ها در روستا این رسم بیشتر هم شده،  قبلاً ۱۱ سالگی ازدواج می‌کردند، اما حالا ۸ یا ۹ ساله شوهر می‌کنند. یکی از دختران فامیل ما ۱۳ ساله است و دو پسر کوچک دارد.»

همچنین یک منبع آگاه نیز اعلام کرد که بارداری‌های زیر ۱۸ سال خراسان شمالی در سال ۹۷ چهار درصد از مجموع بارداری‌های استان است. او افزود که در سال ۹۷ شاخص نسبت زایمان در سنین پایین در کل کشور ۵ و ۲ دهم است که در استان خراسان شمالی این آمار ۱۳ و ۸ دهم ثبت شده است.

بنابر این گزارش یکی از اعضای مرکز بهداشت گفت که «الان بیشترین ازدواج اینجا ۹ تا ۱۲ سال است. ۹ سالگی صیغه می‌شوند و ۱۲ سالگی به خانه شوهر می‌روند. دختر‌های ۱۵ ساله هم که به نظر مردم اینجا ترشیده شده‌اند یا باید زن دوم بشوند یا زن مردی که همسرش فوت کرده و ۵۰ سال سن دارد.»

آمار کودک همسری و کودکان زیر ۱۵ سال که مادر شده‌اند تنها مربوط به این روستا نیست بلکه پیشتر نیز گزارش‌هایی از شهرهای مختلف از جمله همدان و زنجان درباره آمار کودک همسری و مادران زیر ۱۵سال منتشر شده بود.

براساس گزارش‌های رسمی در سال گذاشته ۴۴ کودک زیر ۱۵ سال در همدان مادر شدند.

البته اینها آمارهای رسمی هستند که خود دولت اعلام کرده آمارهای غیر رسمی زیادی هم هستند که اعلام نشدند.اردبیل بالاترین آمار ازدواج زیر ۱۰ سال را در سال ۱۳۹۰ داشته است.

این آمارها شامل ازدواجهایی است که در محضرهای  رسمی ثبت شده اند، وگرنه در خیلی جاها کودک شناسنامه ندارد و ازدواجشان ثبت نمی شود. در بین عشایر و در سیستان و بلوچستان خیلی از کودکان شناسنامه ندارند. و کودکانی هم که والدین افغانستانی دارد کودکان بدون شناسنامه هستند. به ھمين دليل تعداد کودکان ازدواج کرده خيلی بيشتر از اين رقم است

سنتهای عقب مانده و مردسالار و قوانین اسلامی دست در دست هم زندگی و آینده کودکان را به جهنمی هولناک تبدیل کردند. جنایتی بزرگ علیه کودکان، جنایتی که مسول اصلی آن جمهوری اسلامی با قوانیین اسلامی اش است. این یعنی ضدیت با کودکان، یعنی دشمنی با کودکان.

معنی واقعی ازدواج کودکان چیست؟

ازدواج کودک يعنی تجاوز به کودک، چیزی که به نام ازدواج کودکان به اسم مذهب یا سنت به کودکان تحمیل می شود جرم است بنابر اين مسببين و عاملين آن مجرمند. ازدواج کودکان ريشه اش در جامعه نابرابر است که مسئول آن دولت و جامعه است که با قوانینش به اسم ازدواج تجاوز به کودکان را رسمیت می دهد.

ازدواج کودکان جنايت حکومت اسلامی عليه کودکان ايران است، اينها کودکانی هستند که گاھا مورد آزار و اذّيت دائمی قرار گرفته اند، کودکيشان از آنھا ربوده شده، آينده شان ويران شده، ٔحق آموزش از آنھا گرفته شده، و يا از ھمه فاجعه آميز تر کودکانی که در حين به دنيا آوردن کودکی ديگر جان باخته اند. ھنوز آماری از تلفات اين ازدواجھا در ايران وجود ندارد.

ازدواج زود ھنگام باعث ميشود که اين کودکان از تحصيلات حتی در حد ابتدايی دست بردارند ، از والدين خود جدا شوند و نقش يک فرد بزرگسال را با مسئوليتھای مختلف به عھده بگيرند. اين کودکان از کلاس درس و مدرسه جدا ميشوند و به زندگی که خودشان ھيچ نقشی در انتخاب آن نداشته اند وارد شده و مسئوليتھای ازدواج به آنھا تحميل ميشود. اين کودکان ھمچنين امکان تصميمگيری در مورد رابطه جنسی، بارداری، پيشگيری از بارداری و کنترل سلامت خود را ندارند. سوء استفاده جنسی، ترس از ارتباط جنسی، کار اجباری برده وار، بھره کشی جنسی و خشونت، به نام ازدواج از ديگر عواقبی است که زناشوئی در کودکی به ھمراه دارد. برای کودکانی که مجبور به ازدواج در سنين پايين ميشوند، در جوامعی نظير ايران که کودک هیچ حق و حقوقی ندارد و بی پناه است، حتی در سنين بعدی ھم، امکان چندانی برای رھايی از شرايط سخت زندگی برايشان فراھم نيست. کودکی که به جای تحصيل و فراگرفتن مھارتھای کاری و اجتماعی لازم مسوليت خانوادگی بر عھده اش گذاشته شده، در صورت ترک ھمسر و چنين خانواده ای، امکان زيادی برای زندگی نخواھد داشت چرا که نه حرفه ای فرا گرفته است و نه آموزشی ديده که بتواند برای گذران امور زندگی اش از آن استفاده کند. در جامعه ھم محلی برای مراجعه و مشاوره و کمک رسانی به قربانيان ازدواج کودکان در نظر گرفته نشده و قانون شريعت هم که حاکم بر کشورھای اسلامی است، ھرگونه عدم تبعيت از ھمسر را نمی پذیرد.

وقتی ما در سنین کودکی مسولیتی را به عهده کودکان بگذاریم که خارج از توان جسمی و روحی او باشد این یک جنایت است. ازدواج به اسم مذهب یا سنت یا به هر اسم دیگری که به کودکان تحمیل میشه یک جرم سنگینی است که در کسور ما اتفاق می افته.

قوانین حاکم بر ایران قوانین اسلامی است که دست حکومت وعوامل اجرایی را برای به رسمیت شناختن این فاجعه باز گذاشته. وقتی که ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی میگوید «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط مصلحت با تشخیص دادگاه صالح» این یعنی اینکه در جامعه ایران هیچ حق و حقوقی برای کودکان به رسمیت شناخته نمی شود. طبق این قانون پدر و قیم کودک اجازه داره در مورد  زندگی وآینده  فرزندش به جای او تصمیم بگیره. این ریشه در قوانین مذهبی دارد. وقتی که آیت الله های عقب مانده و مرتجع جامعه را تشویق می کنند که اگر دختران شما قبل از رسیدن به سن بلوغ به خانه شوهر بروند این سعادتی است برای شما.

بنابراین ما از یک طرف این بحث را داریم یعنی شستشوی مغزی خانواده ها و عدم اگاهی آنان و از طرفی فقر اقتصادی.

روز بروز فشار افتصادی و فقری که در جامعه بیشتر گسترش پیدا میکنه. خانواده ها را زیر فشارهای شدیدی قرار داده ، پدری که قادر به تامین زندگی خانواده نیست برای اینکه یک نانخور کمتر بشود مجبور می شود که با ازدواج دختر خردسالش موافقت کند. یا در مقابل بدهی اش به شخصی دخترکوچکش را به عقد مردی سالها بزرگتر از خودش در اورد و در واقع دخترش را بفروشد. این يک معامله است بر سر زندگی و آینده کودکان انجام می شود. به این طریق خريدار کودک را ميخرد و بعنوان ملک خود تصاحب ميکند. اکثر دختر بچه ھايی که به ازدواج مردان بزرگسال در آمده اند، در قبال بدھکاری سرپرست خانواده قيمت گذاری و معامله شده اند. دختران بيش از پسران در اين معامله قربانی ميشوند و آسيب پذيرترند . کودک نميتواند بر سر ازدواجش توافق کند، اختيار ندارد. اما بايد قوانينی باشند و با قاطعيت عمل کنند.

 این را بگویم که تصور خیلی از ما این است که ازدواج کودکان یا کودکان بیوه در روستاها و شهرستانهای دور افتاده اتفاق می افتد در حالی که طبق آمار خود دولت بیشترین آمار ازدواج کودکان عمدتا در شهر تهران و نواحی حاشیه نشین تهران و شهرهای بزرگ می باشد و این بخاطر فقری است که در جامعه حاکم است. بنابر این فقر و فشار اقتصادی و باورهای مذهبی و سنتهای عقب مانده و قوانین اسلامی که دولت به این ازدواجها رسمیت میدهد علت این ازدواجها میباشد.

دختران خردسالی که به اسم ازدواج به آنھا تجاوز ميشود و حامله ميشوند، چون در سن کم بدنشان سیستم دفاعی پایینی دارد، از نظر ایمنی در شرایط مناسبی نیستند و دچار بیماریهای  عفونی و مقاربتی شدید می شوند که در سالهای بالاتر منجر به بیماریهای جدی می شود و جانشان را به خطر می اندازد. طبق تحقيقات جھانی اکثريت دخترانی که در خردسالی حامله ميشوند در موقع زايمان ميميرند چون بدنشان ضعیف است و تحمل فشار زايمان را ندارد. اغلب نوزادان اين کودکان ھم می ميرند.

پارگی مثانه و بیماریهای دستگاه ادراری و عفونت مزمن دستگاه تناسلی از عوارضی است که در بين اين کودکان رايج است . دخترانی که جثه درشت تری دارند، و زنده ميمانند، آسيبھای واژنی جدی ميبينند که تا آخرعمر همراه انان است. خطراتی که طی بارداری متوجه مادر و جنین است: شامل زایمان زودرس، مسمومیت بارداری، کم خونی، مرگ مادر، رشد ناکافی جنین در دوره بار داری و مرگ جنین است. هنوز لگن این کودکان تکامل کافی نکرده و زایمان خطرناک است. از طرفی پارگی های کانال زایمان در این کودکان مادر شدت بیشتری دارد و این مادران بعد از زایمان به دلیل کم خونی و عدم مراقبتهای کافی، با میزان بالاتری ازعفونت و همچنین خونریزی و افسردگی بعد از زایمان مواجه هستند.

بارداری در این سنین برای کودک فاجعه بار است، چرا که سیستم جسمی رشد نکرده است. استخوان بندی تکمیل نشده است و سیستم تناسلی کودک در حال رشد است. حتی سقط جنین در این سنین کم آمار خیلی بالاتری دارد، چون تخمک ها به بلوغ کامل نرسیده اند. اثرات دهشتناک ناشی از ازدواج دختران خردسال بصورت بیماری های درمان ناپذیر جسمی و روانی تا آخر عمر دامنگیر این کودکان خواهد بود.

باید به این مسله توجه کرد که بلوغ به یکباره اتفاق نمی افتد بلکه از ۹ سالگی شروع می شود و چند سال طول می کشد تا کامل شود. حتی زمانی که یک فرد به بلوغ کامل می رسد باید از نظرفکری و روحی و روانی هم رشد کرده باشد، نه اینکه فقط به لحاظ جسمی رشد کرده باشد.

کودک با ازدواج در سن کم با مسائلی برخورد می‌کند که برای سن او مناسب نیست، روند طبیعی سن در این کودک طی نمی‌شود، او با مسائلی مواجه می‌شود که بلوغ زودرس را برای او به همرا خواهد داشت، تجربیات جنسی این کودک تاثیرات عمیق روحی و روانی را در سنین بالاتر برای او به همراه خواهد داشت. این کودک رابطه جنسی را در زمان مناسب تجربه نخواهد کرد و مورد سوء استفاده جنسی قرار می‌گیرد که بر رفتارهای اجتماعی او تاثیرات عمیقی خواهد داشت.

دو سوم از اين کودکان که ازدواج ميکنند از طرف ھمسرانشان که غالبا سنشان خيلی بالاتر است، مورد ضرب و شتم دائمی قرار ميگيرند. امکان تحصيل برای ھميشه از آنھا سلب ميشود، آينده آنھا به کلی از اراده شان خارج ميشود. تعدادی از اين دختران وقتی خطر ازدواج را حس ميکنند از ترس فرار ميکنند و چون پناهگاھی ندارند معمولا به دام گروهھای فاسد قاچاق انسان ميفتند. با دهھا جور خطر روبرو ميشوند. عده ای به قتل ميرسند. يا از طرف عضوی از خانواده که “ناموسش” لکه دار شده، و يا به دست سوء استفاده گران ديگر .

از نظر عقلی و فکری در نوجوانی بلوغ كامل فكری اتفاق نمي‌افتد، در نتيجه اين افراد آمادگی لازم را برای تشكيل خانواده ندارند. حال اگر ازدواج كرده و پرورش يك كودك به مسووليت‌های آنان افزوده شود، مشكل چند برابر خواهد شد. اين افراد در نوجوانی هنوز نياز به حمايت‌های خانواده دارند. تغييرات خلقی كه در نتيجه بلوغ رخ می‌دهد، نظير حساس شدن و زودرنجی نشان‌دهنده آماده نبودن اين زنان برای پرورش بچه است.

اگر از نظر روانشناسی به این مسله نگاه کنیم. می بینیم که خود زایمانهای زودرس و زایمانهای سخت و فشاری که هم به روی بچه و هم بر روی مادر می آید عوارض روانی جبران ناپذیری را در آینده به جا می گذارد.شاید این کودک مادر به زندگی خودش ادامه بدهد و جدایی اتفاق نیافتد ولی آسیبهایی که از لحاظ روانی به خاطر محبتهایی که در ان سن کودکی و نوجوانی نیاز داشته داشته و این نیازهای جنسی که حتی مقتضای سنش بوده را نداشته باعث می شه که به فشارهای روانی و آسیبهای روحی دچار بشه. خیلی از این کودکان که بعد از زایمان مورد بررسی قرار گرفتند به اختلالات پانیک و افسرده گیهای حاد دچار هستند. بنابر این مشخص است که این کودک مادر نمیتونه کودکی را تربیت کند. حتی از لحاظ فیزیکی و رشد اولیه  هم آیا توانایی نگهداری نوزاد خودش را دارد؟ که حالا بخواهد به مسایل تربیتی و پرورشی آن بپردازد؟. مطمئنا نه. کودکانی که در سنین پایین مادر می شوند،  شاید  تا ۱۸ یا ۲۰ سالگی به زندگی خودشان با همسرانشان ادامه بدهند ولی وقتی که به آن استقلال شخصیتی و در واقع بلوغ فکری نزدیک می شوند و تازه آن هویت واقعی خودشان را پیدا می کنند، بیشتر متوجه می شوند که چه جنایتی و چه فاجعه ای برایشان اتفاق افتاده. همین زمینه ساز بروز انواع اختلالات افسردگی، اضطرابی و حتی وسواس و بخصوص پانیک در آنان می شود.

 بررسیها و پژوهشهایی که انجام شده گویای این واقعیت است. وقتی نوجوانی از دست رفته، کودکی از دست رفته خودش را می بیند و از سمت دیگر کودکی را می بیند که مسولیت نگهداری و رشدش به عهده اوست تازه متوجه می شود که اون علایق و خواسته هایی را که داشته در همسرش نمیتونه پیدا کنه. شخصیت خودش به نوع دیگری شکل گرفته و همه اینها زمینه ساز بروز طلاقها و جدایی هایی می شود که خودش عوامل و پدیده های دیگری را به دنبال دارد. بنابراین فوج عظیمی از کودکان و نوجوانانی که با انواع اختلالات شخصیتی که دارند وارد جامعه می شوند.

خیلی از دخترانی که زیر ۱۸ سال ازدواج کرده اند و از لحاظ روانی اختلالات افسردگی داشتند اقدام به فراراز خانه کردند که پیامدش کارتن خوابی و در گیر شدن در مسایل اعتیاد است. و همه اینها به دلیل عدم اگاهی و رشدنیافتگی فکری و ذهنی  هست که تحلیل درستی از این فاجعه نمی تونند داشته باشند و دست به این عکس العملهای غیر منطقی می زنند.

برای پیشگیری از این فاجعه در جامعه قبل از هر چیز ممنوع کردن فوری و قاطع ازدواج کودکان  است. و همراه با آن از بین بردن کامل فقر می باشد. . وقتی مردم در رفاه باشند، به آموزش علمی و به دور از خرافات دسترسی داشته باشند. حقوق کودکان و انسانھا را بدانند، زير بار اين جنايات عليه کودک نميروند.

لغو هر چه قوانين مذھبی هم یک عامل مهم در جلوگیری از آسیب رسیدن به کودکان است. اين قوانين دشمن آزادی و خلاقيت کودکان است و به طور کلی با شادی کودکان در تضاد آشکار است

دولتھا موظف ھستند که قانون برابر، جھانشمول و يکسانی را به نفع کودکان تغير دھند و دست قوانين مذھبی را ھم در زندگی کودکان بايد کوتاه کرد . اگر “فقر” ھم يکی از عوامل چنين بی حقوقی به کودکان باشد باز ھم جامعه و دولتھا ھستند که امکانات رفاھی برای کودکان را باید به رسميت بشناسند. مدرسه و بيمه ھای اجتماعی تامين و تضمين شود که ھمه کودکان بتوانند ادامه تحصيل بدھند.

ازدواج کودکان نشان ميدھد که جمھوری اسلامی مقصر اصلی در بازگذاشتن دست خرافات، کھنه پرستی، کودک آزاری و تجاوز در رابطه با ازدواج کودکان است. بنا بر آمارھای “يونيسف” در کمتر از يک ثانيه يک ازدواج کودک (دختر و پسر) در جھان اتفاق ميافتد! در جمھوری اسلامی ايران، حکومت خودش ضامن اجرايی اين جنايت است.

ترويج خرافات و اشاعه ارزشھای قرون وسطايی و تبليغات در اين زمينه، متاسفانه تاثير مخرب خود را به روی مردم داشته است. به اين دليل افشای اين خرافات  و آگاھی دادن به مردم از طريق فعالين و دوست داران حقوق کودک امری ضروری است.

مھمتر از ھر چيزی بايد دست مذھب را در آموزش و پرورش و زندگی انسانھا قطع کرد و مذھب بايد امر خصوصی افراد باشد .

مساله ازدواج، پذيرش روابط جنسی و يا حتی آشنا شدن با رفتارھای جنسی احتياج به بلوغ واقعی جسمی و روانی دارد. در بسياری از کشورھا کودکان و نوجوانان راجع به روابط جنسی و عوارض آن تعليم داده ميشوند. اين تعليم و تربيت ذھن نوجوانان را برای فھميدن اين موضوع حساس آماده میسازد.

 ازدواج کودکان چه دختر و چه پسر بايد ممنوع شود. از ھر شکلی، اجباری، داوطلبانه، با اجازه والدين، با حکم دادگاه و قاضی و ھر چيز  دیگری.

اگر جامعه برای کودکان ارزش قائل است و برای رفاه و سلامتی آنھا ھدفی در بر دارد اولين قدم به رسميت شناختن سن ١٨ سالگی برای کودکان است. بايد به دولتھا و سياست مداران فشار آورد تا قانون اجازه ازدواج زير سن ١٨ سالگی را لغو کنند . ازدواج در سنين پايين سالانه ميليونھا کودک را محکوم به زندگی در فقر، نادانی، بيماری و حتی مرگ می کند.

ازدواج کودکان زاييده سنن عشيرتی و قوانين مذھبی است. فقر تعيين کننده است از ھر سنتی ھم مخرب تر است، اما اين دولت و اجرای قوانين است که حرف آخر را ميزند. ممنوع کردن ازدواج کودکان

خواستهای فوری جنبش دفاع از حقوق کودکان

نهاد کودکان مقدمند به منظور تسهیل پیشروی و متشکل شدن هر چه بیشتر جنبش دفاع از حقوق کودکان و احقاق حقوق کودک مفاد زیر را به عنوان خواستهای فوری و حداقل جنبش حقوق کودکان در ایران اعلام میدارد:

حق هر کودک به یک زندگی شاد، ایمن و خلاق.

١- تضمين و تامين امکانات رفاھی، آموزشی، بھداشتی و درمانی کودکان برابر آخرين استانداردھای جھانی بوسيله دولت. دولت موظف است استاندارد واحدی از رفاه و امکانات رشد مادی و معنوی کودکان و نوجوانان را، در بالاترين سطح ممکن، تضمين کند و کمک ھزينه ھای لازم و خدمات رايگان پزشکی و آموزشی و فرھنگی را مستقل از وضعيت خانوادگی کودکان و نوجوانان تامين کند.

٢- ايجاد مھد کودک ھای مجھز و مدرن به منظور برخورداری ھمه کودکان از يک محيط زنده و خلاق تربيتی و اجتماعی، مستقل از شرايط خانوداگی.

٣ــ تضمين حقوق برابر برای ھمه کودکان صرفنظر از محل تولد، انتساب به مليت يا مذاھب مختلف. ممنوعيت ھرنوع تبعيض عليه کودکان دختر و پسر، مھاجر و غير مھاجر و کودکانی که داخل يا خارج ازدواج بدنيا آمده باشند.

٤ــ ممنوعيت کار حرفه ای برای کودکان و نوجوانان.

ــ٥ لغو کليه قوانين قصاص و اعدام درمورد کودکان، ممنوعيت نگھداری کودکان در زندان. ايجاد مراکز بازآموزی با امکانات رفاھی، آموزشی و پرورشی مدرن ھمراه با کمک ھای مؤثر پزشکی و روانپزشکی برای نوجوانان بزھکاربا ھدف بازگرداندن زندگی شايسته به آنان.

۶ــ ممنوعيت حجاب کودکان

٧- کودک مذھب ندارد. کودکان بايد از ھر نوع دست اندازی مادی و معنوی مذاھب و نھادھای مذھبی مصون باشند. جلب افراد زير شانزده سال به فرقه ھای مذھبی و مراسم و اماکن مذھبی ممنوع است.

٨ – ممنوعيت دخالت مذھب در آموزش و پرورش و لغو فوری تبعيض و تمايز در ھمه عرصه ھا و سطوح آموزشی ميان دختر و پسر. مختلط شدن مدارس در ھمه سطوح تحصيلی.

 ٩ــ مقابله قاطع قانونی با استفاده جنسی از کودکان، حتی تحت نام ازدواج، جرم سنگين جنايی محسوب ميشود. رابطه جنسی افراد بزرگسال با افراد زير ١٨ سال، ولو با رضايت آنھا، ممنوع است و جرم محسوب ميشود.

١٠ــ ممنوعيت ھر نوع آزار کودکان در خانواده، مدارس و موسسات آموزشی و در سطح جامعه بطور کلی. ممنوعيت اکيد تنبيه بدنی. ممنوعيت فشار و آزار روانی و ارعاب کودکان.

١١ــ ممنوعيت بخدمت گرفتن کودکان در نھادھای نظامی، انتظامی و امنيتی

این مطالبات فوری جنبش انسانی دفاع از حقوق کودکان در ایران و خواستهای حدلقل وعاجل برای رهانیدن کودکان از محرومیت و بیحقوقی و دست درازی مذهب ومقابله با کودک آزاری سیستماتیک توسط جمهوری اسلامی است. «نهاد کودکان» مقدمند همه انسانهایی که قلبشان برای حقوق کودک می تپد و کلیه  تشکلها و نهادهای حقوق کودک را به مبارزه برای تحقق این خواستها فرا می خواند.

آگوست 2019

اینرا هم بخوانید

۴۰ سال جنبش زنان و هشت مارس

حمله به زنان قبل از ۸ مارس در اواخر سال ۱۳۵۷ آغاز شده بود. هنوز …