از لنین بیاموزیم!

لنین: “اگر قرار باشد که سوسیالیسم فقط زمانی بوقوع بپیوندد که شعور و توسعه فکری همه مردم چنین اجازه ای دهد، پس ما باید سوسیالیسم را حداقل تا پانصد سال دیگر نبینیم”

منظورش این است که حزب کمونیستی باید قدرت سیاسی را در راس یک جنبش توده ای سرنگون کند و منتظر هژمونی اجتماعی و سیاسی جنبش کمونیستی طبقه کارگر بر یک جنبش عمومی سرنگونی طلبانه نماند. جنبشی که با تشدید و تزاید رادیکالیسم تحرکات عمومی غلیه یک حاکمیت مستقر وارد فاز انقلابی میشود همین جنبش سرنگونی طلب توده ای است. یک حزب کمونیستی بدون مقید نمودن توده های مردم انقلابی به برقراری سوسیالیسم و تنها با تکیه بر مطالبات آزادیخواهانه و برابری طلبانۀ این جنبش و دامن زدن به رادیکالیسم جنبش و ترغیب آن به مقابله قهر آمیز و مسلحانه با حاکمیت مستقر میتواند با کسب رهبری بخش موثر و بسنده ای از رادیکالترین و تشکل پذیرترین عناصر جنبش انقلابی سرنگونی طلب، قدرت سیاسی را در قبال سرنگونی حاکمیت مستقر از آن خود کند.

یک حزب کمونیست در صورت تصرف قدرت سیاسی بدین طریق میتواند نظام سوسیالیستی یعنی یک نظام شورائی مبتنی بر خلع ید سرمایه از جریان تولید و خدمات عمومی را فراخوان بدهد. فراخوان کمونیستها برای برقراری یک نظام سوسیالیستی از طرف مردمی که قدرت سیاسی را برای نفی حاکمیت مستقر و تأمین مطالبات آزادیخواهانه و برابری طلبانه اشان به یک حزب کمونیستی سپرده اند بدون اینکه قبل از انقلاب بدانند که سوسیالیسم خوردنی است یا پوشیدنی با درصد بسیار بالائی به فراخوان کمونیستها مبتنی به برقراری یک نظام شورائی سوسیالیستی رای خواهند داد. این متد لنین برای تصرف قدرت سیاسی در یک انقلاب توده ای و برقراری سوسیالیسم است. این معنی و نتیجۀ سیاسی همان حرف لنین است که در بالا قید شده.

کمونیستها لازم نیست به مردمی که نمیدانند یک نظام سوسیالیستی چیست و چه میتواند باشد قبل از اینکه حکومت بالای سرشان را براندازند وعدۀ برقراری نظام سوسیالیستی بدهند. درهرانقلابی، آلترناتیو حکومت سرنگون شده را آن نیروی سیاسی ای تعیین میکند که توانسته است در راس مطالبات جاری جنبش توده ای سرنگونی طلب، قدرت سیاسی را از آن خود کند. این تز لنین برای تصرف قدرت سیاسی توسط یک حزب کمونیستی است. کمونیستها منتظر هژمونی جنبش کمونیستی کارگری بر جنبش سرنگونی طلب مردم نمیمانند تا بتوانند به وقوع یک انقلاب سوسیالیستی واقعیت ببخشند. این اتفاق حالا لنین گفت پانصد سال، من میگویم ممکن است تا یک میلیون سال هم نیافتد.
قطعاً این سوال پیش میاید که حزب کمونیستی اگر در صورت کسب قدرت سیاسی در راس بخش موثر و تمام کننده ای از جنبش سرنگونی در فاز انقلابی با نمایندگی انواع مطالبات جاری موجود در جامعه، بتواند قدرت سیاسی را در صورت سرنگونی حاکمیت مستقر از آن خود کند، آیا تنها رای و یا توافق عمومی برای برقراری و تداوم قوانین دیکتاتوری پرولتاریا برای اجرا و تداوم اجرای آن کافی است؟

اینجا به عینه قدرت هژمونیک طبقه کارگر لازم است و حزب کمونیستی تنها با تکیه بر توده مردم میتواند درافت و خیزها و تحولات آتی دست را به نمایندگان سرمایه داری در اپوزیسیون خود ببازد و یا حداکثر چند سال بعد ناگزیر قدرت را به بورژوازی غدّار که از هیچ نوع توطئه و تحریک و تبلیغات منفی و نشان دادن چهره “دهشتناک” حکومت کمونیستی فروگزار نمیکند، واگذار کند.
این سوالی کاملا بجاست و به نکته مهمی نیز اشاره میکند که بدون تامین آن یعنی بدون تامین هژمونی اجتماعی و سیاسی جنبش مستقل سوسیالیستی طبقه کارگر بر جنبش توده ای سرنگونی طلب نمیتوان به اجرا و تداوم برنامه های سوسیالیستی مطمئن بود و شانس باختن قدرت سیاسی به بورژوازی در اپوزیسیونش بسیار بالا خواهد بود. منتها کمونیستها این را خوب میدانند که جنبش سوسیالیستی مستقل طبقه کارگر زمانی از محاق تاکنونیش سر بر میاورد که جنبش سرنگونی طلب توده ای هر زمان و هر دوره از خیزشش، رادیکالیسمش برای نفی حاکمیت مستقر افزایش هرچه بیشتری میابد. جنبش سوسیالیستی مستقل طبقه کارگر معمولاً در اماکن تولیدی و خدماتی ای خود را نمایان میکند که تحرکات اعتراضیشان علیه کارفرما و حاکمیت کارفرما دارای سوابق طولانی تر و تجربه شده تری در مقابل سیاستهای حاکمیت سرمایه است. به عبارت دیگر رشد و تداوم جنبش سوسیالیستی و مستقل طبقه کارکر مستلزم تامین دو فاکتور مهم است. تشدید و تداوم رادیکالیسم جنبش توده ای سرنگونی طلب در هر خیزش جدیدی علیه حاکمیت مستقر و دیگر تجربه و سابقه کارگران در بخشهائی از تولید و یا حدمات که سابقه اعتراضات طولانی و آموخته تری در تقابل با حاکمیت سرمایه را دارا هستند. نمونه آن در ایران تحرکات اخیر شورائی کارگران در کارخانه نیشکر هفت تپه است. تحرکات شورائی کارگران در کارخانه ها همان تحرکات سوسیالیستی و مستقل طبقه کارگر است که کمونیستها با تمام وجودشان منتظر درآمدنش از محاق سندیکالیسم موجود بودند. ذهنیتی که تاکنون تحرکات طبقه کارگر را تحت شعاع اتوریته اجتماعی و سیاسی اش گرفته بود.

آنجائی که کارگر گرایش به تصرف کارخانه و کم کردن اختیارات کارفرما از جریان تولید را از خود بروز میدهد دقیقاً آنجا محل ظهور پدیده نوپا و نوید بخش جنبش سوسیالیستی و مستقل طبقه کارگر است و به همین دلیل است که به آن جنبش مستقل طبقه کارگر اتلاق میشود. قدرت کارگر در کارخانه است. زمانی که ذهنیت کارگر بطرف اِعمال قدرت جمعیش بر ابزار و جریان تولید متمایل میشود زمانی است که بخشی از طبقه کارگر تلاش میکند خود را از زیر سلطه سیاسی گرایش تاکنون مسلط سندیکالیستی خارج نماید. سندیکالیسم یک گرایش بورژوائی در داخل طبقه کارگر است که بر سر مالکیت و اختیارات سرمایه بر ابزار تولید با صاحب سرمایه و حکومتش کنار آمده است. همیشه در ابتدای پاگیری گرایش شورائی در میان کارگران مبتنی بر تقلیل هرچه بیشتر اختیارات کارفرما در امر تولید و ارائه خدمات اجتماعی در بخشهائی از طبقه کارگر با مقاومت چه بسا شدید گرایش سندیکالیستی داخل شورا بویژه در مواقع حساس و تداوم اعتصابات نتیجه بخش تر روبرو خواهد شد. این اتفاق دقیقاً در هفت تپه افتاد. آنچه که اعتصابات شورای کارگری کارخانه هفت تپه را عقیم گذاشت دقیقاً همان ذهنیت قدیمی که کارگر تقریبا به آن خو گرفته بود در میانشان دست بالا را گرفت. همان سندیکالیسم و همان عادت گذشته. نه اینکه فلان رهبر کارگری فلان نامه را نوشت و اعتصاب بدین سبب در هم شکست. این نهایت سطحی نگری در جریان مبارزات بی امان طبقه کارگر است. برای کمونیستها الان دوره دورۀ نقد و تضعیف هرچه بیشتر گرایشات سندیکالیستی در داخل طبقه کارگر است. منظور به هیچ وجه این نیست که از تحرکات سندیکاهای موجود جلوگیری کنیم. منظور دقیقاً این است که گرایش شورائی و ماهیتاً سوسیالیستی کارگران را در داخل تحرکات سندیکاها تبلیغ و ترویج کنیم. همانطور که نمیرویم علیه نحله های مختلف اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی در خیابان شعار بدهیم منتها هرگز از نقد بی امان نیروهای سیاسی راست از هر قماشی که باشند لحظه ای فرگذار نمیکنیم.

سیاست ما برای پیشی جستن از کلیه نیروهای سیاسی راست در اپوزیسیون، دامن زدن به رادیکالیسم و تامین حداکثر ممکن تعرض آن به حاکمیت مستقر تا سرنگونی مسلحانه آن با رایکالترین و تشکل پذیرترین بخشهای جنبش سرنگونی طلب در فاز انقلابی آن است. نکته مهم اینکه با قرار داشتن جنبش شورائی و مستقل طبقه کارگر در مراحل آغازین و نوپائی خود چگونه میتواند تا آندرجه رشد کند و قدرتمند بشود تا بتواند نیاز شدید حزب کمونیستی که قدرت سیاسی را از بقیه رقبایش در اپوزیسون با سرنگونی حاکمیت مستقر ربوده است، تامین کند و پاسخگوی تداوم اِعمال قوانین دیکتاتوری پرولتاریا باشد؟

علاوه بر تجربۀ کارخانۀ نیشکر هفت تپه که نشان میدهد گرایش شورائی طبقه کارگر ارتباط مستقیم با تشدید و تزاید رایکالیسم جنبش توده ای سرنگونی طلب در هر دوره خیزشش نسبت به دوره قبل دارد، انقلاب 57 نیز نمونه بارز و انکار ناپذیر عمومیت یافتن گرایش شورائی در نزد طبقه کارگر در آستانه پیروزی جنبش سرنگونی طلب است.
تشکیل شوراهای کارگری در آستانه سرنگونی حاکمیت مستقر در ایران یک فرض مسلم و داه شده است. کمبود بزرگ انقلاب 57 یک حزب کمونیستی شناخته شده و قدرتمند بود تا شوراهای کارگری انقلاب 57 را نمایندگی کند. با این وجود جمهوری اسلامی برای درهمشکستن و اسلامی کردن شوراهای کارگری جنگ ایران و عراق را راه انداخت. همزمان با شروع جنگ بعد از سخنرانی بنی صدر با ” شورا پورا مالیده ” لمپنهای کمیته ها به کارخانه ها ریختند. فعالین کارگری و کارگران را بشدت مورد ضرب و شتم قرار داده، برخی را دستگیر کردند و برخی دیگر نیزاز معرکه گریختند. من شرح مفصلتری قبلا راجع به چگونگی درهمشکستن شوراهای کارگری و اسلامی کردنشان را در اوایل جنگ توسط جمهوری اسلامی نوشته ام. مختصر اینکه با یک انقلاب توده ای و سرنگونی حاکمیت مستقر، یک حزب کمونیستی با کسب قدرت سیاسی بواسطۀ نمایندگی مطالبات جنبش اعتراضات عمومی، همزمان قدرت غول آسا و هژمونیک شوراهای سوسیالیستی و ستادهای منطقه ای و سراسری طبقه کارگر را نیز با خود خواهد داشت.

Top of Form

 

اینرا هم بخوانید

خرافه و مذهب!

فرق مذهب با خرافه در این است که خرافه محصول نادانی بشر از علت بروز …