بن بست سرمایه در پله آخر

هر دوخشتی که کارگران و نیروی کارمزدی برای بهبود اوضاع شان بر هم میگذارند، بخشی از جدال قطعی کار و سرمایه است. عنقریب کارگران و اردوی کارمزدی  دیگر نه با لکنت زبان، که با «کُفرگوئی» علیه بنیان های سرمایه به میدان خواهند آمد. علیه نظم نفرت انگیزی که از خونین ترین موجودیت یافتن اش، از اعدام کارگران در کشتار دهه شصت و خاتون آباد، تا دفن شان در آذرشهر و پلاسکو، از شلاق  قوانین کار تا نهادهای اعمال زور و ظلم سرمایه و سرتاپای چهره اش، افتخار بربریت وبالاترین تعرض به حقوق و  عرصه های مرتبط با زیست انسانی را بخود اختصاص داده است .”کار مزدی” این مقوله «شرافت » انسان آزاد به دنبال نان، و همه «افتخار» نظام سرمایه داری را از میلیونها انسان و خانوار این سرزمین سلب کرده اید و کولبری وسوخت بری ، دست فروشی و تن فروشی را به مقام کارمزدی ارتقاء و رسمیت بخشیده اید. اندک مزدی چون حقارت بردگی را با رساله کپک زده ای بنام قانون کار، با خصوصی سازی های شیادانه «تقسیم غنائم» و زیر تازیانه «امنیت کشور»بر دسترنج و کار کارگر و معلم و هر کارمزدی تحمیل کرده اید. و همان چندرغاز مزد کارگران چون هفت تپه و فولاد و هپکو و آذراب و….، را در «اتحاد مقدس» کارفرما و وزیر و وکیل، تا والی و امام جمعه و رئیس قشون، به گروکشی غارت گرفته اید.  مادران و همسران کولبران و سوخت بران هر روز عزادارند و نان سفره شان به خون همسرانشان رنگین است.  کودکان کار که به دنبال  روٌیاهای کودکی میخوابند را به بردگان کوچک و ارزان کار رسمیت قانونی داده اید.

همین مزد حقارت تعیین شده کارگران و معلمان و بازنشستگان و…، قبل از اینکه بر سفره نان و معیشت خانوارهاشان پاسخی بر حفره های زندگی شان باشد، هم فریبکارانه و هم با قُلدری نهادها و موسسات مرتبط با دولت، با افزایش مالیات ها و عوارض و انواع گران کردن ها ،دائما” دارد ربوده میشود.

هزینه های تحصیل و آموزش فرزندان در مدارس و دانشگاه ها، این بنگاه های تربیت مهارت و دانش آماده سازی نیروی کار در فرایندهای اقتصاد سرمایه داری، این هزینه های بهداشت و درمان نه در مراقبت از انسانیت شان، که هزینه بازتولید و در حدٌ سلامت کارگرآماده کار و استثمار و سود را بر سر کارگران و فرودستان مزدی آوار کرده اید و از دهان خانوار کارگری بیرون میکشید.

همه هزینه های حفظ نظم موجود سرمایه و همه نهادها و متولیان در قدرت و مدافعشان را،  کارگران و همه نیروی کارمزدی با فقر و فلاکت و این سهم از زندگی پرداخت میکنند. بازنشستگی و مستمری بگیری را به انسان های مستعمل و پرت شده از چرخه سود آوری ترجمه کرده اید و با تحمیل حقوق های مزد مرگ، نیمه عمر زندگی شان را ربوده اید. میلیون ها خانوار بازنشسته کارمزدی اگر با بردگی کار مجدد یا درآمد ثالثی فاصله بگیرند از گرسنگی خواهند مُرد.و…….،

این بخشی از تصویر وضعیتی ست که جنبش های اعتراضی کارگران، معلمان ،بازنشستگان و دیگر بخشهای زحمتکش جامعه در نپذیرفتن و برای تغییر آن به میدان آمده اند. وصف آرائی «اتحادمقدس سرمایه» و همه قشون کشی حاکمیت، برای ممانعت از این تغییر و حفظ وضعیت موجود است. اما جنبش های اعتراضی- اعتصابی کارگران و نیروی کارمزدی بیش از هر دوره ای در قامت یک نیروی اجتماعی طبقاتی دارد قد عَلَم میکند و در هر مبارزه اش علیه وضعیت موجودش خود را در جدال با همه بنیان سرمایه و قدرت حاکم میبیند. کارگران هفت تپه، فولاد، هپکو، آذراب، پتروشیمی ها و حمل و نقل و….، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و….، با هر فریاد اعتراضی و مطالبه خواهی به دقت و درستی مسیر مزد و مطالبات ربوده شده شان را، از بنگاه های سرمایه ای، در دهان مجالس قانون گذاری و نهادهای سرکوب تا کوچکترین نهادهای سرمایه و مدافعان نظم موجود را دنبال کرده، رسوا میکنند و در برابرش میایستند.

این جنبش ها بیش از هر دوره ای ماهیت غارتگری بانک ها، صنعت تبلیغات حکومتی، نهادهای قضائی و سرکوب و رابطه تنگاتنگشان در قدرت و حفظ مناسبات سرمایه و وضعیت موجود و میزان سهم بری شان از استثمار و غارت مزدشان را  در برابر خود و منافع شان میبینند. چهار دهه جدال کار و سرمایه، ماهیت ناسیونالیسم و قوم پرستی، ایدئولوژی های رسمی و حکومتی، نابرابری های جنسیتی و همه ابزار تفرقه وسرکوب و رابطه شان با حاکمیت سرمایه و حفظ وضعیت موجود ،بیش از هر دوره ای برای کارگران وفرودستان مزدی آشکار است و آنها را در تقابل و ضدیت با منافع خود میدانند وهر روز دارند تاوانش را میدهند.

کارگران دیگر آن آدمهای «کم سواد» و بی اطلاع از جهان پیرامونشان نیستند که قرار بود روزی شریف ترین انسانهای خیرخواه، جنبش «کارگریستی خودبخودی»  شان را با عنصر آگاهی»پیوند زنند و بگویند رفاه خوب است و باید اول تمرین دموکراسی با سرمایه خودی کرد.

کارگر و معلم و بازنشسته و..دارند میبینند آنطرف جهان چه خبر است و کارگر سوئدی و آلمانی چطوری و با چند ساعت کار زندگی میکنند. میدانند مدارس و دانشگاه چه به بچه هایشان میدهد و چگونه و با کدام هزینه ای درمان شان میکنند. کارگر در ایران بلحاظ آرزوها و افق مطالباتی و سطح آزادی میخواهد خودش را و زندگی شان را با پیشروترین بخش از جهان متمدن مقایسه کند و….!.

جنبش وال استریت و کارگر فرانسوی هم یادشان داده که سرمایه قابل اعتماد نیست  و حتی اگر در غرب باشد بهشت آرزوها نیست و چطور پارلمان ها را به وقتش میبندند و به کارگرِ علیه سرمایه گلوله هم می‌زنند و برای موقعیت شان باید بجنگند و….!

کارگران در این سرزمین و زیر شدیدترین سرکوب پلیسی و تعرض به معاش و کار و گروکشی ، اساسی ترین،گسترده ترین وقدرتمندترین جنبش اعتراضی/اعتصابی را علیه وضعیت موجود سازمان داده و بجلو آورده اند. حضور خانوار کارگری و همراهی شان با نان آور اعتصابی دیگر بخش غیرقابل کتمانی از مبارزات کارگران است. نقش مبارزات قدرتمند و برابری طلبانه زنان همراه با مردان کارگر، جلو آمدن مجامع عمومی و شوراها و بالا رفتن از سکوی سخنوری یکی پس از دیگری و اراده دخالتگرانه جمعی در تصمیمات و انتقال اعتراضات به کف جامعه، نه تنها نشان از درک طبقاتی و منفعت کل طبقه کارگر است، که  فراخوان جنبش کارگری به توده مردمان  حول پایه ای ترین مطالبات و آموختنِ راهکارهای قد علم کردن علیه وضع موجود است. کارگر هفت تپه بیش از دوسال است زیر ضربات باطوم و شکنجه و بگیروببند حکومت است. اما پا پس نمیکشند ومیگویند کارخانه مال ماست. پدران مان هم اینجا بودند، برایش زحمت کشیدیم و این کارفرما کارخانه را غارت و ویران کرده است و باید برود. کارگر فولاد در اوج جدالش موی دماغ بانک و وزیر مرتبط شده و دارد برای وسائل و تولیدات کارخانه مراقب میگذارد. میگوید کارفرما و حراستش دزداند.

اینها جنبش سوسیالیستی کارگر است!

کارگرهپکو و آذراب هر روز دست و پایشان خونی ست، مرتب دارند جاده میبندند و میدان اِشغال میکنند ومیگویند کارخانه مال ماست، دارید منبع نان وزندگی مان را غارت میکنید و سیاست های شما   ضدکارگری و علیه ماست و شما ویرانه اش کردید. کارخانه مال ماست،اگر سروسامانش نمیدهید خودمان اداره اش میکنیم.اینها عین سوسیالیسم است. حتما” که نباید مُهرَش روی پیشانی تک تک کارگران باشد !

ابراز وجود در چنین قامتی و این تداوم و قدرت گیری کارگران و بازتابش بر جنبش اعتراضی توده ها آن «شبحی»ست که نیروی امنیت سرمایه با وحشت از آن بعنوان «شبح کمونیسم» هشدار میدهد. از خود حکومت دارد میگوید این سوسیالیسم آن فرقه سابق روشنفکری در خود و حاشبه ای نیست. این یک نیروی اجتماعی کارگری ست که جنبش مطالباتی اش بنیان های سرمایه را نشانه رفته است. برای سود سرمایه و تداوم این وضعیت و حاکمیت سرمایه خطرناک است. جنبش کارگری هم اکنون و علیرغم هر تعابیری جنبشی علیه  بنیان های  حاکمیت سرمایه ای ست که همه امکاناتش را پای بربریت موجود هزینه کرده است.

حکومت سرمایه در بن بستی ست که برای بقاء خود تنها فقر مطلق کارگران و سرکوب را راهکار نجات خود قرار داده است. و برای جنبش کارگری که با گسترده شدن و اتحاد و درهمتنیده شدن سرکوب را بی خاصیت میکند این جدال پله آخر است.  ادامه چنین روندی بر بستر جنبش اعتراضی/اعتصابی گارگران در صنایع، کارخانه ها، حمل و نقل  و دیگر مراکز تولیدی، ارتباط منظم و سازمان یافته و حمایت های بیدریغ از همدیگر و تنیده شدن در قامت جنبش طبقه کارگر حول اساسی ترین و پایه ای ترین مطالبات انسانی در کف جامعه، بدون تردید عنقریب کارگران و فرودستان مزدی با پرچم خونین و قهر آمیز و «کفر آلود»، تعرضی گسترده و سراسری را علیه بنیان ها و حاکمیت بربریت موجود سرمایه به جلو خواهند آورد. پرچمی که بر آن حک شده است:           زنده باد شوراها! یا سوسیالیسم، یا بربریت !

اینرا هم بخوانید

با ساز و کاری اجتماعی سرکوبگری ها را خنثی کنیم

 بردگی مزدی در ابعاد بیرحمانه ای در این سرزمین جاریست .  مزد و معاش بعنوان …