به بهانه مرگ شجریان

در میدان ابراز وجود “کمونیسم انزوا”، و در جریان خیزش میلیونی مردم در سال ۱۳۸۸، تخم لقی به عنوان “موضع کمونیستی” در رابطه با: “جنبش سبز” شکسته شد. دایره انزواها ظاهرا در پوشش افشاء “پرچم” جنبش سبز، که گویا “آلترناتیو” سیاسی را در برابر جمهوری اسلامی نمایندگی میکرد، میدانی برای ابراز وجود یافتند. در حالی که کل صورت مساله از بنیان عوضی و دروغین بود. “آلترناتیو” را احزاب و شخصیتهای یک گرایش در اپوزیسیون علیه وضع موجود نمایندگی میکنند. موسوی و کروبی در جریان اعتراض مردم در سال ۸۸، پرچم هیچ “الترناتیو” رژیم اسلامی را بلند نکرده بودند. انزواهای سیاسی برای پشت کردن به اعتراض و خشم مردم، موسوی و کروبی را تا سطح یک آلترناتیو ناموجود بالا بردند و سپس در “افشاء” آن یک پرچم دروغین ساختند و به آن تاختند.

کمونیسم سیاسی و انقلابی در ماجرای اعتراض سال ۷۸ کاملا برعکس وارد میدان شد. اعتراضات آن سال به “بهانه” بستن روزنامه سلام و در جریان اردوی تابستانی دفتر تحکیم وحدت صورت گرفت. نه روزنامه سلام و نه دفتر تحکیم وحدت، پرچم آلترناتیو سیاسی رژیم اسلامی را بلند نکرده بودند، و کمونیسم موجود به درست، سیاسی و مسئول به روند واقعی رویدادها و مبارزه علیه جمهوری اسلامی توجه کرد. انزواهای سیاسی در آن شرایط مجال نیافتند که به جای توجه به تقابل مردم با جمهوری اسلامی، به افشاگریهای مطنطن و بی محتوا و غیر سیاسی در باره ماهیت یک پدیده ناموجود به نام الترناتیو روزنامه سلام و یا دفتر تحکیم وحدت روی آورند.

در جریان مرگ شجریان، تخم لقی که انزواهای سیاسی در جریان خیزش مردم در سال ۸۸ شکسته بودند، دوباره و این بار بسیار ضد اجتماعی تر و غیر سیاسی تر و نامسئولانه تر، خودنمائی کرد. به کالبد شکافی سابقه شجریان پرداختند، و در اعتراض مردم به دنبال ریشه های انحراف و سازشکاری در شخصیت شجریان روی آوردند. این رفتار ضد اجتماعی، علاوه بر اینکه افشاگریها در آن فضای عاطفی علیه شجریان و درست در دقایق پس از مرگ او، نا انسانی بود، اما در همان حال جنبه تماما غیر سیاسی جریانات انزواهای سیاسی را بار دیگر به نمایش گذاشت. شجریان، آلترناتیو رژیم اسلامی نبود، کسی بود که مثل خیلی های دیگر حساب خود را از جمهوری اسلامی جدا کرده بود. مردم به بهانه رابطه عاطفی با شجریان، خشم و نفرت خود را علیه رژیم اسلامی به نمایش گذاشتند. انزواهای سیاسی، که نوع “کمونیستی” آن، نمایندگی تصویر سازی از کمونیسم و کمونیستها را، به عنوان جریاناتی پرت و هپروت و ضد اجتماعی و نا مسئول و عاری از عاظفه انسانی، در عبارت پردازیهای پوچ و “افشاگریهای” پوچ تر، بر عهده گرفتند، سنگ تمام گذاشتند.
افشاء و طرد و منزوی کردن این “هسته”های “سازش ناپذیر” با حرکات واقعی جامعه، و نشان دادن جوهر ضد عواطف انسانی این دوایر حاشیه ای و آماتور، یک شرط بازسازی کمونیسم کارگری و اجتماعی و سوسیالیسم علمی و انقلابی است.

ایرج فرزاد
۱۰ اکتبر ۲۰۲۰

بر گرفته از سایت ایرج فرزاد