تورم از دیدگاه مارکس; تحلیلی بر مبنای اقتصاد تحقیقی مارکسیستی “The Marxist Scholar”

قسمت اول:
تورم یعنی پایین آمدن قدرت خرید, و بالا رفتن قیمت کالا, سرویس , و هزینه ها دراقتصاد سرمایه داری. بگذارید این تحقیق را با دو سؤال اساسی شروع کنم . آیا تورم در دوران مارکس در اروپا رخ داده بود ؟ آیا مارکس در مورد تورم تحقیق کرده بود ؟ جواب هر دو سؤال بله است. اروپا در دوران مارکس , یعنی در سده ۱۸۰۰ وقرن ها قبل از آن و بعد از آن درگیر تورم شدید شده بود , و مارکس در مورد تورم تحقیقات مفصل کرده بود. مارکس دریافته بود که تورم یک عنصر کلیدی دراقتصاد سرمایه داریست. بحران تورم در اقتصاد سرمایه داری نه تنها در سده ۱۸۰۰ — دوران مارکس –, بکله از سده ۱۵۰۰ , زمانی که پرتقالی ها و اسپانیایی ها در صدد “کشف دنیا”!!! برآمدند آغاز گردید. سرمایه داری اروپا اولین بحران تورم را زمانی تجربه کرد که شروع به غارت و چپاول سرزمین های دور برای به دست آوردن طلا و ذخایر آن سرزمین ها کردند.

مارکس درعین حالی که اقتصاد دنیا را به دقت مطالعه میکرد , به طور خاص علاقه عمیقی به مطالعه اقتصاد جاری و گذشته اروپا داشت. از اولین نوشته های مارکس در رابطه با تورم در نظام سرمایه داری میتوان “تورم بزرگ قیمت در اروپا” و همچنین یکی از مهمترین تحقیقات علمی مارکس به نام “بحران در اقتصاد سرمایه داری” نام برد.

همانطور که گفته شد, کشورهای اروپائی در آن زمان و خیلی قبل تر از آن زمان درگیر پیدا کردن طلا در نقاط مختلف دنیا بودند, و مثلا اسم این کار را گذاشته بودند “کشف دنیا”!!!. اروپایی ها طلا های را که از سرزمین های مختلف دنیا به دست میاوردند — چپاول میکردند — به اروپا میبردند و وارد بازار اروپا میکردند , بنابراین همه چیز را میتوانستند با طلا در تمام اروپا بخرند. این کار موجب شد که قیمت طلا از زمین, کالا , تولید , ابزار , انسان, قدرت , سیاست , و هر چیزی بالاتر باشد. این مساله نه تنها باعث به هم خوردن بازار و مارکت در اروپا شد, بلکه موجب به هم زدن محاسبات انواع متفاوت تولید کنندگان هم گردید.

به طور نمونه , کشاورز ناامید و نگران شد و محاسباتش به هم خورد. او میدید هرچیزی که تولید می کند قیمت امروزش با دیروز به طرز فاحشی نه تنها متفاوت است, بلکه چندین برابر بالاتر است. به همین خاطر کشاورز به فکر این افتاد که ماهیت تولیدش را عوض کند, بطور نمونه به جای تولید گندم , انگور تولید کند که با انگور شراب تولید کند , که نوسان قیمت شراب فوق العاده بالاتر از گندم بود. کشاورزان و تولید کنندگان با دنیای جدید تری مواجه شدند, متوجه این موضوع شدند که الان دیگر تنها تخصص , کارگر, و ابزار تولید نیستنند که باید در موردشان نگران باشند, بلکه نرخ مواد لازم برای تولید خارج از کنترل بود. بهای خرید مواد لازم برای تولید در امروز بالاتر از بهای دیروز بود, به همین ترتیب تولید امروزش گرانتر از تولید دیروزش بود. بنابر این تولید کننده یک محاسبه جدید را باید به تمام محاسبات سابقش اضافه میکرد , و آن این بود ,چیزی که الان باید بخرم چند است و چه تاثیری در قیمت تمام شده تولید من خواهد داشت و قیمت فروش محصولی که میخواهم تولید کنم در مارکت باید چند باشد. همچنین الان دیگر کیفیت محصول هم به اندازه سابق اهمیت نداشت, و رقابت اصلی در تولید در حال حاضر کنترل قیمت در مارکت بود نه کیفیت کالای تولیدی , چون همانطور که در ابتدا گفتم ,بخش دوم تعریف تورم یعنی عادی سازی بالا رفتن قیمت کالا و سرویس در مارکت.

مارکس توضیح میدهد که بر خلاف بحران های دیگر سرمایه داری , که امکان ارزیابی محاسبات منطقی (rational expectations theory) در آنها امکان پذیر میباشد, در بحران تورم در نظام سرمایه داری این امکان وجود ندارد. فاکتورهای تصمیم گیری منطقی (rational expectations theory) عبارت هستند از: منطق انسانی ,اطلاعات موجود , و اتفاقات و اطلاعات ثبت شده گذشته , که همگی به اتفاق امکان قدرت تصمیم گیری وقایع آینده را میسر میکنند. نکته مهم تورم این است که راهی برای محاسبه منطقی اقتصاد متورم وجود ندارد, به این معنا که فاکتورهای تصمیم گیری منطقی در مورد اقتصاد متورم کارگر نیستند.

سؤال بسیار مهم این است که وقتی برای یک بحران مشخص راهی برای تصمیم گیری منطقی حل بحران موجود نباشد چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ از دیدگاه علمی, مخمصه (dilemma) , تنگنا , و یا به عبارتی معضل عمومی و اجتمائی زمانی اتفاق می افتد که با تصمیم گیری منطقی نمیتوان راه حلی برای بحران پیدا کرد. مهمتر از همه این است که بحران تورم در اقتصاد سرمایه داری فقط محدود به یک مخمصه نمیباشد, بلکه مخمصه پشت مخمصه رخ خواهد داد , و به همین ترتیب جامعه انسانی درگیر مخمصه های پی در پی و سخت تر از قبل خواهد شد. به طور مثال , تولید کننده به این فکر میافتد که در جایی دیگر و در کشوری دیگر با نیروی کار ارزانترکالایش را تولید کند , و در جای دیگر و کشوری دیگر با قیمت بسیار بالاتر بفروشد. بنابر این مخمصه بعدی شکل گرفته است.
این پدیده “مخمصه پشت مخمصه” یا “dilemma after dilemma” نام دارد.

از سوی دیگر, ماموریت بخش تبلیغاتی سیستم سرمایه داری با دروغ پردازی , شایعه سازی , و شارلاتان بازی برای سود بیشتر و سرسام آور آغاز میشود, وبه این ترتیب مخمصه بعدی پشت آن یکی شکل خواهد گرفت.

ادامه دارد …