جنگ روسیه در اوکرائین و فرمول‌های بی خاصیت

یورش ارتش روسیه و پوتین به اوکرائین بار دیگر مربوط بودن آنچه که به خود چپ می گوید را به بوته آزمایش گذاشت. اینجا این را اضافه کنم که منظور از “چپ” افراد به اصطلاح مستقلی نیست که در دوره کرونا جملگی متخصص امراض عفونی بودند و در دوره جنگ هم متخصص جنگ؛ بلکه منظورم چپ متشکل و متحزبی است که حداقل به ارزش تحزب، چه برای کارگر و سوسیالیسم و چه برای پوتین و جمهوری اسلامی، پی برده است. این چپ در این دوره باز هم دست به انبان تئوری‌های حاضر و فرمول‌های ساخته و پرداخته شده برای همه دوره‌ها برد و یکسری احکامی که لزوما به عنوان احکام غلط هم نیستند، اما اگر در جای خود آنها را به کار نگیریم، اعمال آنها می‌توانند به فاجعه بیانجامند، جا و بیجا تکرار کردند.
در برخورد به جنگ در اوکرائین دو سطح از بحث قابل انتظار بود. اول اینکه احزاب و تشکل‌ها موضع بگیرند و اعلام کنند در قبال این جنگ چه فعالیت‌های عملی را توصیه می‌کنند، و دوم هم تحلیل از چرائی وقوع این جنگ که اولی از این دومی در می‌آمد. در سطح عملی و سیاسی گفتیم که ۱) باید از مقاومت مردم اوکرائین در برابر ارتش اشغالگر روسیه قاطعانه حمایت کرد. ۲) این جنگ باید فورا خاتمه بیابد. ۳) نیروهای ارتش روسیه باید بدون قید و شرط از خاک اوکرائین و از جمله کریمه خارج شوند. ۴) پوتین بعنوان جنایتکار جنگی محاکمه شود. ۵) در برابر میلیتاریسم رو به اوج و سیاست‌ها و بلوکبندی‌های میلیتاریسیتی باید مقابله کرد. ۶) همه دولت‌ها را باید از سلاح‌های اتمی خلع کرد. و ۶) ناتو باید منحل شود.
می‌دانیم که بلوکبندی‌ها و شاخ بشاخ شدن دولت‌ها و قطب‌های سرمایه‌داری دائم باعث جنگ و خونریزهایی می‌شوند که قربانیان اول و اصلی آنها کارگران و مردم بی‌دفاع و زحمتکشی هستند که هیچگونه منفعتی در شروع و ادامه این جنگها ندارند؛ اما هر موقعیتی تحلیل مشخص خودش را لازم دارد که بدون توجه به آن می‌تواند جریان مربوطه را حاشیه‌ای کند. اگر در یورش ناتو به عراق یادمان می‌رفت که داریم درباره یک موضوع مشخص پیش رو حرف می‌زنیم، باید به چین و روسیه و سوئد هم بد و بیراه می‌گفتیم. کاری که در جریان حمله ارتش روسیه به اوکرائین بخش زیادی از جریانات به اصطلاح چپ دچارش شدند و به جای محکوم کردن کشت و کشتار مردم اوکرائین و مستقر کردن بیش از دویست هزار سرباز و چند کلاهک اتمی در مرزهای اوکرائین، یاد کشت و کشتار در یمن و افغانستان و خواب و خیال‌های چین در مورد تایوان افتادند و یقه پوتین را رها کرده و یاد حمله به ویتنام و جزیره فالکلند و نیروهای راسیست افتادند!
تبدیل جنگ خارجی به جنگ داخلی!
یکی از فرمول‌هایی که توسط تعدادی از نیروهای چپ تکرار می‌شد، موضع لنین در قبال جنگ جهانی اول بود که از کارگران و سربازان همه کشورهای درگیر خواست لوله تفنگهایشان را به طرف سینه دولتمردان خودی برگردانند. یکی در متن پیاده شده مصاحبه‌ای نوشته بود: “از نظر ما کارگران و مردم روسیه و اوکراین نباید به گوشت دم توپ جنگ حاکمان بورژوایی مرتجعی چون پوتین و زلنیسکی تبدیل شوند. وقت آنست سربازان، فرزندان مردم کارگر و زحمتکش اسلحه‌هایشان را نه به روی همدیگر، بلکه بر روی هیئت حاکمه‌های مسبب جنگ برگردانند. این همان سیاستی که حزب بلشویک تحت رهبری داهیانه لنین مظهر آزادیخواهی و انسانیت در جنگ جهانی اول برخلاف سوسیال شوونیستهای انترناسیونال دوم در پیش گرفت و حاصلش انقلاب کارگری اکتبر بود.” این فرمول ظاهری خیلی بلشویکی و کمونیستی دارد، اما در عالم واقع یک موضعگیری پروپوتین است که اگر به جای مقابله با پوتین در اوکرائین به دولت زلنیسکی حمله کنیم. اگر مردم متحدانه به مقابله با پوتین برنخیزند، پوتین دو روزه کل اوکرائین را همانند سوریه تخریب و ویران می‌کند. اما جدا از آن موضع درست لنین در مقابل دولتهای درگیر جنگ جهانی اول، که بحث درباره آن از حوصله همه خوانندگان این نوشته بیرون است، خود لنین در روسیه، در مقابله حمله کورنیلویف به دولت کرنسکی، از کسی نخواست لوله تفنگهایشان را به سمت کرنسکی و کابینه او نشانه بروند! در جنگ جهانی دوم، هیچ نیروی کمونیست مربوطی نگفت که در بحبوحه حمله هیتلر به لهستان و بلژیک و نروژ و غیره، لوله تفنگهایشان را به سوی سینه دولمتردان خودشان نشانه بروند! بحث مقابله با و شکست هیتلر حرف اول و آخر را در میان کمونیستها می‌زد.
پوتین به نئونازیستها حمله کرده است!
بحث عجیب دیگری که در توجیه برای دفاع از پوتین مطرح می‌شود، کشتار روس‌های اوکرائین توسط نئونازیستهاست که گویا پوتین گفته است آنها از ارتش روسیه کمک خواسته‌اند به دادشان بیاید. پوتین البته قبلا هم گفته بود که مردم سوریه از آنها خواسته‌اند که به کمکشان بیایند تا انقلاب و اعتراضشان را به نفع بشار اسد در هم بکوبد. حقیقتا این دوستان در استمداد کمک از پوتین برای حمله به نئونازیستها کمی دیر کرده بودند. نئونازیستها در بسیاری از کشورهای اروپایی بسیار قدرتمندتر از اوکرائین هستند؛ از جمله در هلند، ‌آلمان و اتریش. این دوستان باید بسیار زودتر به پوتین نامه و طومار امضا شده می‌فرستادند که بیاید این ‌نئونازیستها و نئوفاشیستها را سرکوب کند.
از این جوک تلخ و بیمزه این دوستان که بگذریم، نازیسم و فاشیسم و بخصوص مقابله با آن معنا دارد. معنا ندارد که از یک دولت جنایتکار و سرکوبگری مثل دولت اولیگارشی پوتین خواست که برای از بین بردن کوکلس کلانها به آمریکا حمله کند. مسخره است واقعا! راه مقابله با فاشیسم و نازیسم غیر دولتی، بسیج مردم در خود آن کشورهاست. یا فشار به دولت مربوطه برای جلوگیری از فعالیت آنهاست. اکنون چه کسی بیشتر از پوتین و کابینه و دولتش خصوصیات یک نیروی فاشیست را دارد؟!


چپ حاشیه ای که امروز عملا به دفاع از پوتین تئوری تولید می‌کند و فرمول‌های بی‌خاصیت ارائه می‌دهد، عادت دارد که خودش را با مقابله با “امپریالیسم آمریکا” تعریف کند. هر کسی که محبوس در الفاظ ضد آمریکائی به جای ضد سرمایه داری نباشد، نمی‌تواند به دفاع از پوتین برخیزد. هر کس که دفاع از زندگی در اوکرائین و مقابله با فاشیسم پوتین را به دفاع از زلنیسکی تعبیر نکند، لازم نیست که به تئوری‌های بی‌مورد و بی‌جا پناه ببرد.
۸ مارس ۲۰۲۲

اینرا هم بخوانید

نقطه ضعف راست- ناصر اصغری

چپ و راست در انقلاب جاری در حال سازماندهی هستند و قبل از اینکه انقلاب …