برای دختر«نجمه» گل فروش
در خیابان جلفا اصفهان!!
شهری که همچون زلفان پریشان او«نجمه»
اما بدوراز مهربانی ها، پراز فاجعه،
با بی رحمی تمام که در آن «شعور انسان بودن گم شده» دیدنیتر است…..»
این سرزمین شوم ما!!
[خالق واژههای تلخ
ریشه تمام رنج ها
با واژههای رانت و اختلاص
قتلگاه کودکان کار و- خیابانی
همراه با قتلهای ناموسی
با جسدهای سلاخی شده
رها گشت در مکانهای خلوت شهر،
خون است و اشک،
با سرهای که هرروزه بردار است…..»
سوال ساده است!!
آیا آتش زدن سینما رکس آبادان « ۲۸ مرداد ماه ۵۷» کافی نبود
تا ما به خود آئیم و بیش از چهار ده حاکمیت جهل وجنایت مذهبیها را تجربه نکنیم
آیا فتوای آیتالله خمینی «۲۸ مرداد ۱۳۵۸» برای قتلعام مردم کردستان کافی نبود تا ما به خود آئیم و بیش از چهار ده حاکمیت جهل و جنایت مذهبیها را تجربه نکنیم
آيا قتل عام و سرکوب ترکمن صحرا «۲۹ بهمن ۱۳۵۸»کافی نبود تا ما بخود آئیم و بیش از چهار ده حاکمیت جهل و جنایت را تجربه نکنیم
آیا جنگ هشت ساله ایران و عراق با مرگ هزاران انسان، تا ما بخود آئیم و بیش از چهار ده حاکمیت جهل و جنایت مذهبیها را تجربه نکنیم.
آیا کشتار و اعدام هزاران زندانی سیاسی کافی نبود«۶۷» تا بخود آئیم و بیش از چهار ده حاکمیت جهل و جنایت مذهبیها را تجربه نکنیم
آیا کشتار «۸۸» کافی نبود تا ما بخود آئیم و به نکبتی حکومت اسلامی در ایران پایان دهیم
آیا کشتار «آبان ۹۸» کافی نبود تا به جنایت هر روزه این حکومت جنایکار مذهبیها پایان دهیم
[ تا زمانی که مردگان شفا بخشندشیخ و سوفی با بساط تکیه و خانقاه، ما را از شعور دور می کنند
تا زمانی که ما بادر مساجد وپای منبر آیتالله ها حضور پر رنگ داریم نه تنها با منطق زندگی بیگانهایم بلکه از انسان بودن دور شدهايم.
[ تا زمانیکه این معلمین اخلاق، این مدرسین جهل و جنایت را ترک نکنیم
ما در بیگانگی با علم و شعور، انسان بودن، زیر بار سیلاب جهل وجنایت در حال خفه شدن هستیم و آسمان شهرمان سیاهتر از سیاهی ست.
«معلمین اخلاق، قاضیان، مردان خدا
همه اینها میکروبها خطرناک، آفات جان ما هستند»
با فروش کالاهای از توهم وجهل، خرافه با قیمت بس ارزن به ما می فروشند…
شمی صلواتی