«رویاهای ناممکن؟»- شمی صلواتی

  • کاش کوه‌های قندیل را مثل قدیم
    سراسر برف سنگین می گرفت
    تا غریبه‌ها پاهایش را
    بر خونهای ریخته شده
    سواران گمنام نگذارند.

«فتح قندیل ناممكن است
هرچند[ این جهان یک بام و- با دو هواست،
و کسی هم تجاوز به قندیل را محکوم نمی کند
اما قندیل با ریشه عمیق در قلب تاریخ،
استوار و بلند قامت است»

*کاش زلزله‌ی شهر را بلرزند
تا قفل زندانها شکسته شود
وانسانیت دفن شد دوباره خود را پیدا کند

*کاش آسمان را مه غلیظی ‌می گرفت
جنگنده ها با بمب‌هایشان گم می شدند
ویرانی‌ها شانس آباد شدن دوباره را می یافتند

*کاش مردگان دوباره
از خاک سر بر می‌آوردند
تا حقیقت در ذهن‌های گم شده
دوباره جوانه بزند مثل رویاهای زيبا
بدور از جنگ.

*اما من می دانم که
حقیقت زیر شکنجه‌ی دروغ
تاب نمی آورد و جان میبازد
[برای جلوگیری
از اعتراضات عدالت‌خواهی
گر چه خبر به جای درز نکرد…»

روزنامه هابرای زنده ماندن
ستایشگران سلطان دروغ اند
در مسلخ زنده ماندن
اطاعت هم زندگی ست.
«هر چندنباید از قلم انداخت سوءتفاهمات،
قاتلان بی رحم دنیای منطق و شعورند»
«وطنم وطنم»

وطنی در کار نیست رفیق
تعلقات ملی و نژادی چرندیاتی ست
که ما را با آن به کشتار گاه می برند
واژه تلخ دروغی ئست«وطن»
که در آن انسان بودند بی معناست.

۱۹آوریل ۲۰۲۲میلادی
شمی صلواتی

اینرا هم بخوانید

«از آسمان دل بلوچ خون می‌چکد…» شمه صلواتی

«کشتار بلوچها توسط ایران و پاکستانرا محکم می کنمو نباید این جنایت بی پاسخ بماندباید …