متن کتبی سخنرانی نسرین رمضانعلی در مراسم گرامیداشت محمد جراحی در کلن(آلمان)

یاد عزیز محمد جراحی گرامی باد. بدرود رفیقم

اجازه بدین اینجوری شروع کنم برای من صحبت کردن در چنین شرایطی بسیار سخت است. چرا که افتخار آشنایی و تماس با  محمد جراحی را از سالها قبل یعنی قبل از زندان و دستگیری او، داشته ام.

آن روزها بیشتر یاهو مسینجر روش متدارل ارتباطگیری و تماسهای ما بود.  در اون مقطع تاریخی تا انجا که من مطلع بودم تلاش میکرد با تمامی جریانات تماس داشته باشد. تمامی احزاب و جریانات چپ و کمونیست را دنبال میکرد. گاها نقد داشت و گاها سیاستهای را قبول داشت. اما آنچه برای وی مهم بود و فکر میکنم تمامی این جستجوها و سوالها و بحثهایش به یک دلیل بود با کدام یک از این احزاب میتواند خود را تعریف کند. او فکر زنده و فعالی داشت. از تماس و نقد و بیان اشتباه و نادرستی بعضی سیاستها باز و راحت بود.

محمد جراحی بارها  توسط نهادهای امنیتی و پلیس حکومت اسلامی احضار  و بشکل کوتاه مدت دستگیر شده بود، اما اولین دستگیری های او سال های ٨٦ و سپس٨٧ بود.  در  سال ٩٠ روانه زندان شد و احکام ناعادلانه زندان را به او تحمیل کردند. در طول مدت طولانی که او در زندان بود تحت فشار روحی قرار داشت و با رفتن او به مرخصی هم مخالفت میکردند.  در سال ١٣٩٠ برای مدتی کوتاه همراه با شاهرخ زمانی هر دو در یک زندان و هم بند  بودند.

محمد جراحی اعتقاد عمیق به کار آگاهگرانه در میان هم طبقه هایش داشت، مسلح شدن کارگران به آگاهی طبقاتی برای او مهم بود.

نقطه قدرت محمد جراحی تشخیص شرایط اُبژکتیو و  رویی کارگران با رژیم اسلامی بود. او میدانست با علنی کردن دستگیریش فعالین کارگری از او دفاع خواهند کرد، به همین دلیل زمان دستگیری تقاضا کرده بود که دستگیرش مخفی نماند و دستگیریش علنی شد، و برای اولین بار محمد جراحی در جریان دستگیریش تصویرش هم علنی شد. این اقدام جسورانه او به سنت معرفی علنی فعالین کارگری در جامعه شتاب بیشتری بخشید!

محمد جراحی یکی از پایه گذاران سندیکای نقاشان تبریز بود. البته هیچگاه خودش را و فعالیتش را به این سندیکا محدود نکرد. بعدها وی عضو کمیته پیگیری شد و فعالیت خود را در کمیته پیگیری ادامه داد. عضویت او در تشکلهای(سندیکای نقاشان تبریز و کمیته پیگیری)  برای او گامهای مهمی بود در راستای اتحاد و تشکل کارگران، اما هیچ کدام از این تشکلها پاسخ اصلی برای او نبود. وی بدنبال حزب طبقه کارگر بود حزبی که سازماندهی طبقه کارگر را امر خود بداند. او یکی از فعالین کارگری بود که هر کجا حضور داشت خیلی سریع وارد بحث و جدل میشد. وقتی محمد جراحی از زندان آزاد شد بدونه ترس و واهمه هر آنچه بر وی گذشته بود در زندان و درگیری با بازجوها و به چالش کشیدنهای آنها را تعریف میکرد. او گفت؛ «یکبار چنان بحثهایشان تند میشود بازجو وی را از اطاق بازجوی بیرون میکند».

محمد جراحی کمونیستی خستگی ناپذیر که زندان و زندانبان و بازجو را هم با صحبتهایش بخود معطوف  میکرد.

محمد جراحی میگوید(اشاره به مصاحبه او با شهلا دانشفر) من کودک کار بودم، وقتی این صحبتها را گوش میکردم به یاد صحبت منصور حکمت افتادم که گفت اگر زیب پوست هر کارگری را باز بکنی کمونیستی درونش است.

مبارزه و بیان نظرات برای فعالین کارگری امری همیشگی است، در روزهاییکه شاهرخ زمانی و محمد جراحی در زندان بودند، آنها ساکت نبودند، میله های زندان هم دلیلی نمیشود که آنها با هم در تماس نباشند، و با خارج از زندان تماس نداشته باشند. بله حتی از درون زندان به مناسبتهای مختلف پیام میداند. آنها حتی ساعتها با زندانبانها خود نیز صحبت میکردند. همین هم دلیلی شده بود که زندانبانها هم با احترام عمیقی با این زندانیان رفتار کنند.

محمد جراحی نمونه و الگوییی از رفتار انساندوستی و سرشار از شوق و علاقه به روابط پیرامونی خود بود. نقطه قدرت دیگر محمد جراحی اطلاع رسانی از وضعیت خودش در زندان بود. او بشکل روتین و مرتبی  گزارشاتی از برخوردهای بازجوها و شرایط زندان را  به خارج از زندان منتقل میکرد. محمد جراحی نگهبانان خود را نیز هم نظر خودش کرده بود. وجود او و کارهای خوب و تلاشهای خستگی ناپذیرش در غیابش بشدت دلم بدرد میایید، میگویم؛ او  امروز نیستند که  این پیشرویها و این پیروزهای هم طبقه ای هایش را ببینند، برای من سخت است و فکر میکنم برای بازماندگانش سخت است که ما محمد جراحی را از دست دادیم! او نمیتواند دنیای آرمانها و آرزوهایی که برایش مبارزه کرده ببیند، در شادی و پیروز کارگران در روز سرنگونی با مردم در ایران شریک شود. مرگ او در این روزها قلبم را بدرد میاورد.

محمد جراحی با وجود بیماری سختش در گروه های تلگرامی حضور داشت و سعی میکرد تاثیر گذار باشد، پیشنهادات او در مورد  شعارها و ارزیابی هایش نظراتش در ارتباط با  اعتراضات و بحثها ملموس بود. او فعال سیاسی و فعال جنبش کارگری  به تمام معنی برای طبقه کارگر، بود!

در روز ١٣ مهر ماه امسال در حالی که هزاران نفر در سراسر ایران از کارگران، معلمان و بازنشسته ها در خیابانها بودند  و حکومت  اسلامی را به مصاف میطلبیند خبر درگذشت محمد جراحی در مدیای اجتماعی منتشر شد.

روز ١٤ مهر در کمترین زمان ممکن فعالین کارگری، تشکلهای مستقل کارگری، صدها نفر از همرزمان و هم طبقه هایش خود را به تبریز رساندند و در مراسم وداع با او حضور پیدا کردند. سرود انترناسیونال خواندند، سخنرانی کردند و با صدای بلند و استوار گفتند؛  محمد جراحی این رهبر کارگری این کارگر سوسیالیست برای دنیای عاری از ستم و استثمار مبارزه کرد و قلبش از تپش باز ایستاد. آنها گفتند محمد جراحی اولین رهبر نیست از دست دادیم و اخرین هم نخواهد بود.

اما برای من او نمونه ای از جنبش قوی طبقه کارگر است که امروز در فابریک و خیابان ها صدای اعتراض به نا عدالتی و حکومت اسلامی سرمایه داری را بلند کرده است.

مرگ محمد جراحی ضایعه بزرگی است برای جنبش کارگری و جنبش کمونیسم کارگری!.

اما،  با اطمینان خاطر میگوییم؛ همین امروز هزاران رهبر عملی و هزارها  کمونیست رادیکال سوسیالیست و محمد جراحیها در ایران را داریم.

محمد جراحی پرچمدار سنت هایی بود که امروز دستاورد و بخشی از آگاهی سیاسی، کارگران در ایران است. او تعلق حزبیش، کمونیست و سوسیالیست بودنش را مخفی نکرد،  به همین دلیل اعلام کرد که بعد از مرگش بگویند که عضو و کادر حزب کمونیست کارگری   است.

محمد جراحی با مرگش و اعلام هویت سیاسی و حزبیش طبقه کارگر، رهبران عملی فعالین رادیکال سوسیالیست و کمونیست را فراخواند تا به حزب خودشان حزب کمونیست کارگری ایران بپیوندند.

اعلام عضویت او در حزب کمونیستی  نقطه عطفی است در جنبش کارگری و جنبش سرنگونی طلبی در ایران.

اجازه میخواهم اینجا به تمام کسانی که با شنیدن خبر مرگ محمد جراحی دلشان بدرد آمد، تسلیت بگویم در این مراسم میگوییم که راه محمد جراحی کمونیست و مبارز خستگی ناپذیر ادامه دارد.

دوست دارم به دختر و پسرش بگوییم اطمنان داشته باشید امروز اینجا پیمان تازه میکنیم تا سرنگونی انقلابی حکومت هار اسلامی و برپایی یک جامعه آزاد و برابر که خواست محمد جراحی بود مبارزه مشترک ما ادامه دارد.یاد عزیز محمد جراحی گرامی باد. بدرود رفیقم.

کارگر کمونیست 495

اینرا هم بخوانید

این طرح شما شکست خورد! حجاب سمبل بی حقوقی زن است!

(گزارشی درباره شکست نمایشگاه نقاب) خانم زلینا پفرونر (Selina Pfrüner) مستند ساز و عکاس  ساکن …