مجمع عمومی و شورا

کارگر کمونیست ۷۱۰
طی سالیان اخیر دستاوردهای مبارزاتی طبقه کارگر ایران پیام روشنی برای فعالین اجتماعی و رادیکال داشته است. تکرار مجدد پیام کارگرِ مبارز جو هیل، که پیش از اعدام خطاب به کارگران و همرزمانش گفته بود؛ وقتتان را برای سوگواری هدر ندهید، سازماندهی کنید.
گرایش وسیع بخش رزمنده‌ی طبقه کارگر به شورا و مجمع‌عمومی نوید‌بخش پایان دورانِ توهمات اصلاح‌طلبانه، برخورد نوستالژیک با مبارزه، قرارگیری در مقام مغلوبان همیشگی و اقلیتی که جامعه قادر به درک آنها نیست را می‌دهد. موضوع سازماندهی و فراروی از خواسته‌های فوری یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های مبارزات اخیر کارگران بوده است. طرح مطالبات عمومی همچون، آموزش رایگان، لغو خصوصی‌سازی، قطع حقوق‌های نجومی و… باعث شده که امروز طبقه کارگر بیان‌کننده خواسته‌ها و مطالبات عمومی جامعه باشد. کارگران با اعلام آمادگی برای مبارزه‌ای همه‌جانبه بر علیه نظام سیاسی حاکم و نشان دادن درک خود از ریشه‌های ستم و نیز خلاقیت عملی در سازماندهی اعتراضات، خود را در قامت اداره کنندگان آینده جامعه معرفی می‌کنند. البته به مانند هر جنبشی در صفوفکارگران هم گرایش‌ها، تمایلات و رویکردهای متنوعی وجود دارد که نهایتاً متناسب با میزان رادیکالیسم مبارزه طبقاتی و پیوند ارگانیک هر کدام از این جریانات، نهایتاً یک رویکرد سیاسی_ اجتماعی دست بالا را خواهد داشت،که این به معنای حذف سایرین نیست بلکه نتیجه اقبال بیشتر به آن نیرویی‌ست که پاسخی همه‌جانبه، قاطع و انضمامی به نارضایتی‌ها و مطالباتداده است.
شورا یا سندیکا؟
یکی از موضوعاتی که تبدیل به مسئله روز و جاری جنبش کارگری شده، موضوع شورا، مجمع عمومی و اساساً اشکال مختلف تشکل کارگری است. البته به دلیل اینکه در سالیان اخیر تقریباً تمامی اعتراضات و اعتصابات کارگری نهایتاً با اتکاء به شوراها و مجامع عمومی مبارزه خود را پیگیری کرده‌اند، توجه بیشتری به این دو شکل از سازماندهی کارگری معطوف شده،بر این اساس جناح‌ها و گرایش‌های مختلف با توجه به برداشت سیاسیطبقاتی خود مواضع متفاوتی را اتخاذ کرده‌اند، برخی شورا و مجمع عمومی را در مقابل دیگر تشکل‌های کارگری قرار داده و از یک نوع تشکل خاص در برابر شورا و مجمع عمومی حمایت می‌کنند وبرخی دیگر با ترسیم یک دوگانه، شورا و مجمع عمومی را در یک نظام ارزش‌گذاری که هرکدام دارای بارِ ارزشی خاصی است قرار می‌دهند. اما به نظر می‌رسد در مبارزات جاری کارگران به شکل دیگری با این مسئله برخورد می‌شود. در اینجا سعی می‌کنم به طورمختصر به شیوه برخورد با سازمان کارگری بپردازم. در ابتدا لازم است یادآوری کنم که بنا ندارم به شکلی تکنیکی چارچوب شورا و مجمع عمومی را ترسیم نمایم، نه به این دلیل که فرصت و مجال این کار نیست بلکه اساساً به این خاطر که این نوع برخورد ازابتدا مکانیکی، غیر‌تاریخی و خارج از سنت انتقادی است. قرار نیست با سازمان کارگری همچون نهادهای متعارف بورژوایی برخورد شود که به طور پیشینی دارای ساختاری مشخص و تغییر ناپذیر هستند که بیرون از اراده اعضاء و صرفاً با مراجعه به کتاب و دستورالعمل بتوان آن را ایجاد کرد. زمانی که از سازمان کارگری صحبت می‌کنیم، همچون سایر موضوعات اجتماعی بهپدیده‌ای تاریخی و پویا اشاره می‌کنیم که متناسب با سطح رادیکالیسم مبارزه کارگران، فرم و محتوای مشخصی به خود می‌گیرد. یک تعریف صلب و دگم از شورا وجود ندارد که اگر هر شورایی ایجاد شد، آن را به روی شابلون از قبل آماده قرار دهیم و با ابزار اندازه‌گیری، میزان تطابق آن با مدل اصلی را بسنجیم و بعد در مورد آن اظهار نظر نماییم. تجربیات مبارزاتی جنبش کارگری در طول تاریخ چه در ایران و چه در سراسر جهان که در تلاش برای ایجاد سازمان طبقاتی بوده‌اند هم بیانگر همین موضوع است.احتمالاً شوراها و کمیته‌های فعال در انقلاب اکتبر از مدلی حاضر و آماده پیروی نکرده‌اند و یا شوراهای فعال در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب 57 نیز تابع نعل به نعل شوراهای پیش از خود نبوده‌اند.به‌عبارتی هر سازمان کارگری علاوه بر زمینه‌ اجتماعی شکل‌گیری آن، محصول ضرورت، خلاقیت و اراده جمعی کارگران آن بخش است. هرچند که می‌توان یک هسته سخت یا خصلت خاص در هر سازمان را ترسیم کرد که از این طریق موضع خود را نسبت به سازمان‌های مختلف روشن نمود. با این وصف درادامه به ویژگی خاص مورد نظر خود در رابطه با سازمان کارگری خواهیم پرداخت. شورا ابزار اعمال اراده توده کارگر در اینجا فقط سازمان کارگری که محصول مبارزات کارگران باشد مورد نظر است. به این اعتبار این سازمان محصول عملِ انقلابیِ سوژه تاریخ است. کارگرانی که بر علیه کارفرما (سرمایه تجسد‌یافته) یا به‌عبارتی کل طبقه بورژوازی اقدامی می‌کنند، در صورت بالفعل کردن امکان‌های موجود در مبارزه قادر به ایجاد سازمان طبقاتی هستند ( البته عوامل دیگری از جمله توازن قوای طبقاتی موجود در جامعه و اقتصاد سیاسی حاکم قطعا در این فرایند موثر است).ویژگی اصلی این سازمان باید دموکراسی حداکثریِ مبتی بر اراده جمعیباشد. این همان پایه تئوریک و عملی است که می‌توان بر اساس آن نسبت خود را با هر سازمان کارگری مشخص کرد. سندیکا، اتحادیه، شورا، مجمع عمومی،کمیته و.. یا باید واجد این ویژگی باشند و یا در مسیر تحقق این امر قدم بردارند. به‌این ترتیب نه با معیارهای مکانیکی یا اخلاقی بلکه با رویکردی تاریخی می‌توان اقدام به ارزیابی سازمان‌های مختلف کارگری کرد. از این زاویه است که موضوعاتی چون علنی یا مخفی، تشکیلات پایدار یا ناپایدار، متمرکز یا غیر متمرکز و اساساً هر شکلی از دوگانه‌ سازی‌هایی از این دست بلاموضوع و از دستور کار خارج می‌شود. دیگر لازم نیست با ذره‌بین به دنبال اسامی مشخصی بگردیم تا از آنان به عنوان اعضاء یک تشکل کارگری نام ببریم. همچنین هیچ نیازی به افتادن به گرداب مقایسه یک سازمان کارگری با نمونه داخلی یا خارجی آن نیست. یا اینکه به عنوان قیم یا متولی مبارزه کارگران اقدام به تجویز نسخه حاضر و آماده‌ای کنیم و نهایتاً این تصور را داشته باشیم که حقیقتی ابدی و ازلی در شکل خاصی از تشکل کارگری وجود دارد که از قضاء خود ما در جریان فعالیت آن را تجربه و ایجاد کرده‌ایم. با این رویکرد می‌توانیم به موضوع شورا و مجمع عمومی بازگردیم. تجربه مبارزاتی کارگران نیشکر هفت‌تپه، فولاد اهواز، کارگران پروژه‌ای نفت و شورای هماهنگی معلمان به وضوح بیان‌کننده‌ی شکل ویژه‌ای از سازماندهی و تدارک کارگری، برای پیشبرد خواسته‌ها و مطالبات است.از محافظت از اموال کارخانه در برابر غارت کارفرمادر فولاد اهواز و شورای چند هزار نفره کارگران هفت تپه تا برگزاری مجامع عمومی متعدد و بیانیه‌های مترقی شورای سازماندهی کارگران پروژه‌ای و همین اواخر اعتصاب و تجمعات متحدانه و سراسری معلمان همگی نشان‌دهنده این هستند که طبقه کارگر از طریق رهایی از قید و بند‌های متعارف سازمان‌یابی، توانسته اقدامات موثری برای تحقق خواسته‌های خود انجام دهد. علاوه بر آن توانسته بخش‌های دیگر طبقه و به‌عبارتی کل جامعه را با اتکاء بر مطالبات عمومی با خود همراه کند. شکل‌گیری مجامع عمومی در راستای پیشبرد اهداف کارگران است. این شکل از سازمان طبقاتی (که الزاماً قرار نیست در این چارچوب باقی بماند) توانسته به نحوی دموکراتیک و بر مبنای اراده جمعی کارگران چندین دستاورد را به طور همزمان رقم زند. اولاً حفاظ امنیتی مناسبی را برای کارگران در برابر دستگاه سرکوب قرار داده که با دستگیری تعدادی از کارگران قادر به توقف فعالیت سایر کارگران نباشد. ثانیاً از طریق مشارکت هرچه بیشتر کارگران توانسته توازن قوا درمقابل کارفرما یا دولت را به نفع کارگران تغییر دهد.ثالثاً الگوی مترقی و رادیکالی را پیش پای جامعه قرار داده که به جای آن شکل از دموکراسی نیابتی و نمایندگی، اشکال بدیل دیگری برای اداره جامعه ممکن است. با توجه به ایندستاوردها، که به این موارد هم محدود نمی‌شود، آیا بیان این گزاره که “مجمع عمومی تشکیلات نیست” محلی از اعراب دارد؟ زمانی که از دایره تنگ مقایسه فنی یک سازمان با سازمان دیگر خلاص شویم و هر سازمان را بیان خاصی از محتوای مبارزاتی کارگران در نظر بگیرم، در جملاتی مثل اینکه “مجمع عمومی یک ابزار تصمیم‌گیری است که در شرکت‌های بازرگانی و سازمان‌های اداری هم موجود هست و کارگران باید تشکیلات پایدار ایجاد کنند”، چیزی جز بلاهت قابل مشاهده نخواهد بود. در حالی که کارگران با تصمیم جمعی، خواسته‌های خود را رو به جامعه و در برابر کارفرما مطرح می‌کنند و هیچ اعتباری برای چانه‌زنی پشت درهای بسته و طومار نویسی قائل نمی‌شوند. آیا برگزاری جلسه در فضای مجازی برای بر‌شمردن مزایای سندیکا، نوعی اعوجاج فکریِ نیست؟ در رابطه با شوراها یک ایراد گیری معمول دیگر اینست که شورا متعلق به دوران انقلابی و قدرت دوگانه است. با اینکه این ایراد اساساً بیرون از چارچوب تحلیل طبقاتی قرار دارد اما باید یادآوری کرد که از حدود دو قرن پیش به این سو، تفکر بشری این شکل از اندیشیدن را که برای پدیده‌ها، موضوعات و وقایع جنبه‌ای ناب و ایستا قائل می‌شد، کنار گذاشته است. با شورا نمی‌توان همچون یک شرکت سهامی یا وزارتخانه برخورد کرد که دارای چارت سازمانی و ساختاری متعارف است که در هر دوره‌ای باید آن را بر اساس قوانین و قواعد مرسوم بنا کرد. اگر شورا را ظرف اعمال اراده و دخالت حداکثری کارگری بدانیم، می‌توانیم کماکان بر سر اداره شورایی اصرار بورزیم و در عین حال ویژگی‌های تاریخی، اجتماعی و سیاسی خاص آن را نیز در نظر بگیریم. بهاین اعتبار اگر معلمان، کارگران هفت‌تپه و کارگران پروژه‌ای از اداره شورایی سخن می‌گویند یا اقدام به سازماندهی خود در درون شوراها می‌کنند به این معنی‌ست که حداکثر رادیکالیسم موجود درون این بخش از طبقه کارگر قابل رویت شده و تعهد انقلابی ایجاب می‌کند به تکثیر و بسط این رادیکالیسم در جامعه و تقویت اتحاد در میان سایر بخش‌های طبقه کارگر اقدام کرد. تنهااز این طریق است که می‌توان میز بازی وضع موجود را منهدم و میدان جدیدی برای نقش‌آفرینی و اداره جامعه ترسیم نمود. در نهایت لازم استمختصراً به نکته‌ای اشاره کنم، تاکید بر جنبش شورایی و ایجاد شورا‌های کارگری را نباید به عنوان یک سلیقه سیاسی یا احیاناً انتخابی فردی تلقی کرد که افراد، احزاب و تشکل‌ها مخیر هستند یکی از گزینه‌های روی میز را انتخاب کنند. تبیین و دفاع از شکل خاصی از اداره جامعه و سازمان طبقاتی نتیجه منطقی یک رویکرد و جهتگیری خاص سیاسی است که ریشه در برداشت و درکی مشخص از واقعیت اجتماعی دارد. به این ترتیب ما‌به‌ازای عملی این تحلیل کلی در فعالیت عملی انتخاب صرف نیست، لذا نباید با ساده‌انگاری این حجم از مخالفت با اداره شورایی و مجامع عمومی را بدفهمی و ایراد تئوریک فرض کرد. دقیقاً باید نشان داد که این جریانات مخالف( در صورتی که واقعاً بخشی از جنبش کارگری باشند، نه صرفاً یک تشکل مجازی یا یک کانال تلگرامی که بیشتر از سرِ هویت‌طلبی اقدام به مداخله در جنبش کارگری می‌کنند) در کدام جناح از جنبش کارگری ایستاده‌اند و آماج نقد را به جایگاه سیاسیطبقاتی آنان معطوف کرد.*