دونالد ترامپ سیاستمدار نسبتاً تازه به سیاست رسیدهای است که مدام میخواهد فیل هوا کند. بزرگترین فیلی که میتواند در این دوره از زندگیاش هوا کند از نظر او دستدادن با خامنهای و صلح با جمهوری اسلامی از موضعی پیروزمند است. این را قبل از پیروزی در انتخابات و بعد از آن بارها به زبانهای مختلف ابراز کرده است. جمهوری اسلامی و خامنهای نیز نیاز حیاتیای به آشتی با دولت امریکا و ترامپ دارند. آشتی با امریکا برای جمهوری اسلامی دروازه واردشدن به دنیای غرب و کلاً در سطح بینالمللی و خلاصشدن از فلج اقتصادی و تحریمها و انزوای جهانی است. سؤال این است که اگر اینگونه است، پس چرا این “وصلت” صورت نمیگیرد. اگر آمریکا و جمهوری اسلامی هر دو علاقهمند به رابطه متقابل و سازش و مصالحه هستند، چرا این سازش صورت نمیگیرد؟ دلیلش این است که هر دو طرف برای رسیدن به این آرزو مشکلات و موانع اساسی دارند و به همین دلیل این وصال کلاً دستنیافتنی است. بهعبارتدیگر بحران رابطه جمهوری اسلامی با آمریکا علیرغم مذاکرات پشت پرده و تلاشهای دو طرف، هیچگاه حل نخواهد شد و تا سرنگونی جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت.
اصلیترین مشکل دراینرابطه جایگاه اسرائیل در قاموس دو طرف این بحران است. اسرائیل قلب آمریکا در خاورمیانه است و نه فقط ترامپ بلکه کلاً هیچ سیاستمداری در این کشور نمیتواند بدون ریسک کلهپا شدن، بر سر اسرائیل به معامله و سازشی دست بزند. لابیهای قدرتمند اسرائیل در درون احزاب جمهوریخواه و دموکرات امریکا، میتوانند زیر پا گذاشتن یکذره از مصالح اسرائیل را با بلوا و بحرانسازی در کشور جواب بدهند و معضلات جدی علیه سیاستمداران مربوطه ایجاد کنند. مهمتر اینکه اسرائیل برای آمریکا یک پایگاه حیاتی و استراتژیک در منطقه است و برای همه سیاستمداران بستر اصلی این کشور، این مهم است که اسرائیل قوی بماند و دست بالا در منطقه داشته باشد.
دقیقاً مشکل و معضل هویتی جمهوری اسلامی نیز از همینجا یعنی موضع این حکومت در مورد اسرائیل سرچشمه میگیرد. شعارهای هویتی جمهوری اسلامی همیشه مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بوده است. این شعارها همیشه چماق سرکوب جامعه توسط حکومت و ابزار به صف کردن نیروهای اسلامی بوده است. اما خامنهای و دستاندرکاران این حکومت میتوانند بهراحتی از اولی کوتاه بیایند به شرطی که دومی سر جای خودش باقی بماند. حکومت اسلامی با مصادره انقلاب ۵۷ به قدرت رسید. ابزار این مصادره مرگ بر آمریکا و اسرائیل بود. با این دو شعار جامعه را کوبید و انقلاب را به شکست کشانید. اما به دلایلی که اینجا جای بحثش نیست حکومت اسلامی و در رأس آن خمینی، در مورد اسرائیل موضع سازشناپذیرتری گرفتند و نابودی و به دریا ریختن اسرائیل را بهعنوان هویت و استراتژی مقدس خود تعریف کردند و صفوف خود را حول آن شکل دادند. کنار کشیدن از سیاست نابودی اسرائیل برای هیچکدام از حاکمین اسلامی ممکن نیست. از ضدآمریکاییگری میتوانند به نحوی دست بشویند. گرچه آنهم ساده نیست. اما از سیاست ضد اسرائیلی نمیتوانند کوتاه بیایند. یکذره عقب کشیدن از این موضع کل صفوف حکومت را به هم خواهد ریخت. اینکه این حکومت در مقابل اسرائیل و آمریکا توان مقابله نظامی جدیای ندارد و شعارهای مرگ بر آمریکا و اسرائیل رجزخوانیهای کاملاً توخالی است، امروز بهویژه بعد از جنگ دوازدهروزه بر همه مردم دنیا و ایران مثل روز روشن است. اما بحث من این است که بنبست رابطه جمهوری اسلامی با آمریکا و با دولت ترامپ از اینجا ناشی میشود که هیچکدام نمیتوانند از مواضع خود در قبال اسرائیل یکذره کوتاه بیایند.
به همین دلیل هیچ تردیدی نباید داشت که بحران جهانی جمهوری اسلامی علیرغم افتوخیزهای مختلف و مذاکرات و چراغسبزهای طرفین و غیره، همچنان ادامه خواهد یافت. فیالحال سیاست به کار افتادن “مکانیسم ماشه” فشارهای اقتصادی کمرشکن بر مردم را شدت داده است. ترامپ میگوید ایران خواهان مذاکره است و بدون تردید مذاکراتی در پشت پرده جریان دارد. اما این بحران ادامه دارد و میتواند در ادامه خود به جنگهای گستردهتری منجر شود. درعینحال باید توجه داشت که بر بستر این بحران احزاب و سیاستهایی در میان اپوزیسیون راست شکلگرفتهاند که هویت و استراتژیشان را دامنزدن به این توهم تعریف کردهاند که گویا آمریکا یا غرب، جمهوری اسلامی را سرنگون خواهند کرد و مردم را از شر این حکومت خلاص میکنند. این خط و سیاست را جریانات مختلف راست بهویژه سلطنتطلبان باد میزنند. این نوع تبلیغات کاملاً به نفع جمهوری اسلامی است چرا که تا آنجا که تأثیری در میان مردم داشته باشد، بخشهایی از مردم را چشمانتظار اقدامات دولتهای غربی نگه میدارد. درحالیکه علیرغم سیاست ضد اسرائیلی و ضدآمریکایی جمهوری اسلامی، آمریکا و کلاً غرب در پی سرنگونی این حکومت نیستند. و این جای خوشبختی است. چرا که اگر این دولتها احیاناً سیاست سرنگونی حکومت و سرکار آوردن یک نیروی دستساز از بالای سر مردم را داشته باشند میتواند برای مردم جای نگرانی جدی باشد. اما آمریکا و دولتهای غربی میخواهند جمهوری اسلامی را در چارچوب سیاستهای خود نگه دارند و رام کنند. آنها بیش از آنکه از جمهوری اسلامی وحشت داشته باشند، از مردم متشکل در شوراهایشان میترسند.
نتیجه اینکه بحران بینالمللی جمهوری اسلامی تا زمانی که این حکومت سرکار است همچنان ادامه خواهد یافت و میتواند به اپیزودهای خطرناکی بینجامد که از مردم نیز قربانی بگیرد. این بحران را مردم با سرنگونی جمهوری اسلامی، برای همیشه تمام خواهند کرد. راه دیگری برای پایان آن در چشمانداز نیست.*
به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۵۴
روزنه rowzane خبری – تحلیلی