نگاه هفته

تهیه کننده؛ پروین معاذی

سنندج نارنجی شد/ کرونا بیداد میکند

تا کنون  فقط ۲۵۰ هزار نفر در ایران دوز نخست واکسن کرونا را دریافت کرده‌اند.

طی اطلاعیه ای علوم‌پزشکی سنندج  اعلام کرده است به دلیل پر شدن بخش زیادی از تختهای بیمارستان های سنندج با بیماران کرونایی، سنندج مجددا در وضعیت نارنجی قرار گرفت .

این اولین بار نیست شهر و روستاهای کردستان بویژه سنندج نارنجی یا قرمز میشوند. بیش از یکسال است کرونا جان ده ها هزار نفر را گرفته است. حکومت اسلامی از روز اول شیوع کرونا به سرنوشت مردم و راه مبارزه با پاندمی کرونا بی اعتنا بوده است. الان که استفاده از واکسن کرونا در سطح جهان شروع شده در ایران کماکان از وارد شدن واکسن و در دسترس قرار  دادن آن خبری نیست. فتوای احمقانه خامنه ای مانع جدی شده در ارتباط با استفاده از واکسن هایی که در کشورهای غربی و آمریکا این روزها مردم در سطح میلیونی از آنها استفاده میکنند. مبارزه با پاندمی کرونا استفاده از واکسن در سطح میلیونی است. مردم در ایران خواهان واکسن رایگان شده اند. حکومت اسلامی هنوز به تعداد کمتر از یک میلیون برای جمعیت بیش از هشتاد و پنچ میلیونی در ایران واکسن را تهیه کرده است. برای مقابله با نارنجی شدن و قرمز شدن شهرها باید محدودیتهای اجتماعی را رعایت کرد. مردم به لحاظ مالی و معیشتی سفره هایشان تامین شود و حقوق پایه را دریافت کنند و دولت موظف است واکسن رایگان در اختیار  تمامی شهروندان ساکن ایران  قرار دهد.

 بر اساس داده‌های بلومبرگ در مورد میزان واکسیناسیون کووید۱۹ در کشورهای مختلف، کشورهایی مانند ایران، بنگلادش و پاکستان با سرعت کنونی تا واکسیناسیون کامل جمعیت خود نزدیک به ۱۰ سال فاصله دارند.

بر اساس آمار رسمی اعلام شده تا کنون  فقط ۲۵۰ هزار نفر در ایران دوز نخست واکسن کرونا را دریافت کرده‌اند. شمار کسانی که هر دو دوز واکسن کرونا را دریافت کرده‌اند، کمتر از ۶۰ هزار نفر اعلام شده است. محسن هاشمی، رئیس شورای اسلامی شهر تهران از جمله کسانی است که نسبت به تعلل در خرید و واردات واکسن کرونا لب به اعتراض گشوده است.

هاشمی گفته است: «تاخیر و عقب ماندن فرآیند واکسیناسیون در کشور که تاکنون به یک درصد هم نرسیده است نسبت به بسیاری از کشورهای توسعه یافته و حتی درحال توسعه برای افکار عمومی قابل پذیرش نیست و این تاخیر، خسارات بسیار بیشتری از هزینه واکسیناسیون به نظام سلامت، اقتصاد، آموزش و فضای عمومی جامعه وارد می‌کند.»

بی اعتنایی حکومت اسلامی در ارتباط با واکسیناسیون و جانباختن هزاران نفر در اثر ابتلا به کرونا جنایت آشکار علیه مردم در ایران است!

مادران پارک لاله: به ساختار سرکوب، ستم، جنایت و تبعیض حاکم بر ایران پایان دهیم!

ما مادران پارک لاله ایران به عنوان صدایی از جنبش دادخواهی مردم ایران، این چرخه ی آزادی کشی، سرکوب، قساوت،‌بازداشت، شکنجه، شلاق، اعترافات اجباری، تبعیض، بی‌عدالتی و اعدام را به دشت محکوم می‌کنیم و همراه و هم پای شما دادخواه ایستاده‌ایم تا به این بی‌عدالتی‌ها پایان دهیم. برای دستیابی به این مطالبات با ما همراه شوید: ۱) لغو مجازات شلاق و اعدام از جمله؛ اعدام، ترور، کشتار خیابانی، شلاق، شکنجه، سنگسار و قصاص، ۲) آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی، ۳) محاکمه و مجازات آمران و عاملان تمامی جنایت‌های صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تا به امروز در دادگاه هایی علنی و عادلانه و مردمی هستیم. ما هم چنین اعتقاد عمیق داریم که این خواسته ها با اتحاد و همبستگی و مبارزات پیگیر ما دادخواهان به دست خواهد آمد و تردیدی نیست که برای رسیدن به این خواسته ها باید برای؛ ۴) آزادی بیان و اندیشه، ۵) حق داشتن تجمع و اعتصاب و تشکل و احزاب مستقل، ۶) رفع هرگونه تبعیض و ۷) جدایی دین از حکومت نیز تلاش کنیم، زیرا علت اصلی این بی عدالتی ها را در ساختار و قوانین آزادی ستیز و تبعیض آمیز حکومت جنایتکار اسلامی ایران می دانیم.(بخشهایی از دادنامه مادران  پارک لاله)

رپرتاژ از مراسم های شادی مردم در کردستان  به مناسبت سال نو و سیزده بدر

مراسمهای چهارشنبه سوری، نوروزی و سیزده بدر امسال در فضایی شاد و شکل گسترده برگزار شد.  بعد از مراسم های باشکوه  ٨ مارس سال جاری که با شرکت زنان و مردم آزادیخواه و برابری طلب برگزار شد، مراسمهای نوروزی هم در ادامه فضای شاد روز جهانی زن برگزار شد.

حکومت اسلامی برای ممانعت از مراسمهای روز جهانی زن فضای امنیتی و نظامی را بر قرار کرد اما زنان انقلابی  و مردم آزادیخواه فضای امنیتی را نادیده گرفتند و در چند شهر در کردستان دست به برگزاری مراسمهای روز زن زدند و مراسمها را با شادی و سخنرانی های پُر شور سازماندهی کردند. چند روز مانده به آغاز سال جدید فضای نظامی و امنیتی در کردستان و اینبار برای جلوگیری از شادی مردم به مناسبت سال نو توسط نیروهای امنیتی برقرار شد. اما مردم  در کردستان، در ایلام و کرمانشاه و بوکان و مهاباد و پیرانشهر و سردشت با برپایی جشن های شاد، رقص و پایکوبی به استقبال روز های نوروزی رفتند.

در شهر سنندج مردم به ابتکار ساکنین محلات در نزدیک به ده محله پُر جمعیت این شهر چند مراسم  رقص و آواز خوانی برپا کردند و عملا محلات شهر سنندج را در اختیار گرفتند و شادی و رقص را بدور از فضای امنیتی نیروهای سرکوبگر حکومت اسلامی، به میان مردم بردند. برگزاری مراسمهای شاد و رقص های دسته جمعی زنان و مردان و هلهله های شاد و اواز خوانی فضای همبستگی و تبریک های سال نو را به همراه داشت. در مسیر کامیاران به سنندج چند هزار نفر در روز سیزدهم فروردین با صدها ماشین جشن شادی سیزده بدر را برپا کردند. ازدحام جمعیت و ماشینها و صدای ترانه و آواز و شادی در این مسیر قابل توجه بود. در روستاهای ژاورود چند مراسم شادی و نوروزی  با شرکت هزاران نفر برگزار شد.

در تفریخ گاه سر سبز در کنار روستای ننه  چند صد نفر از زنان و مردان به مناسبت سیزده بدر جمع شدند و با  کنار زدن حجاب و با لباسهای رنگی محلی  دست در دست هم به رقص و پایکوبی پرداختند.

در مریوان، سقز، بوکان مراسم روز سیزده در چندی محل مختلف برگزار شد.

شادی حق بی چون و چرای مردم است.  

اسماعیل گرامی، فعال بازنشستگی را فورا آزاد کنید!

طبق اخبار رسمی منتشره ، نیروهای امنیتی عصر روز ۱۴ فروردین ماه جاری  با ورود به منزل اسماعیل گرامی  او را بازداشت کرده، و وسایل ارتباطی شخصی او را نیز با خود به زندان اوین برده اند. این  دومین بار در یک ماه گذشته است که ایشان به خاطر فعالیت های صنفی و دفاع از حقوق کارگران بازنشسته تامین اجتماعی بازداشت می شود.

بازداشت اسماعیل گرامی درمنزل، نشانه عزم حاکمیت برای ممانعت از  اعتراضات بازنشستگان و فعالان بازنشستگی است. چرا باید فعالان بازنشستگی تحت فشار و بازداشت قرار گیرند؟ بازنشستگان زیر خط فقر، بیش از سایر طبقات جامعه حق دارند  به تصمیمات خانه خراب کن  مسئولان مملکتی که  نسخه فقر و نداری را برای میلیون ها بازنشسته می پیچند و آنها را در زیر چرخ های فقر و نداری نابود می کنند اعتراض کنند. اعتراض حق بازنشستگان است و اسماعیل گرامی نیز، خواست های بحق بازنشستگان را بیان می کنند.

 اتحاد سراسری بازنشستگان ایران با تاکید بر حق قانونی اعتراضات صنفی بازنشستگان، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط  اسماعیل گرامی است. مسؤلان بدانند، بازداشت امثال اسماعیل گرامی، نه تنها نخواهد توانست امواج اعتراضات بازنشستگان را خاموش کند، بلکه بر دامنه  آنها که روز به روز گسترده تر و سراسری تر می شود خواهد افزود. این باز داشت ها مانع حق جویی بازنشستگان و فعالان شان نخواهد شد و آنها تا رسیدن به حقوق مکفی و عزتمندانه قانونی خود ازپا نخواهند نشست.

۱۶فروردین ۱۴۰۰  اتحاد سراسری بازنشستگان ایران

گزارش یک بازنشسته از تجمع بازنشستگان تامین اجتماعی ۱۵ فروردین ۱۴۰۰

تهران. جمعیت قابل توجهی در پیاده رو و خیابان اجتماع کرده بودند. نیروهای امنیتی و لباس شخصی هم با دوربین هایشان “انجام وظیفه ” میکردند. ساعت ده و نیم با شعار تا “حق خود نگیریم ؛ آروم نمیشینم” ‌ خیابان به لرزه در آمد.  در پی آن شعارها یکی یکی و از سوی بازنشستگان از هر گوشه ای  بلند شد که توسط بقیه تکرار می گردد.  نوک تیز شعارها بسوی  مسئولان  حکومتی بود که سالهای سال است با دروغ و فریبکاری و چندر غاز اضافه حقوق امان مردم را بریده اند.

” حقوق ما ریالیه؛ هزینه ها دلاریه”

 “بی عدالتی دیدیم، دیگه رای نمیدیم”

“کارگر زندانی، معلم زندانی آزاد باید گردد”

“زحمتکشان دیروز، معترضان امروز”

“گرامی آزاد باید گردد”

“تهدید، زندان اثر ندارد”

“کشتی بازنشسته چرا به گل نشسته”؟

بازنشستگان از تهدیدهای تلفنی که توسط پلیس امنیت صورت گرفته بود به هم خبر می دادند و بسیار عصبانی بودند. آنها می گفتند: ” به جای این همه هزینه  که برای پلیس و مامور و عکاس و..‌ خرج میکنند  پولمان را بدهند به خودمان که  برایش  سالها زحمت کشیدیم”.

 همچنین از خبر یورش به منزل اسماعیل گرامی و بازداشت او بشدت نگران و معترض بودند.

در ساعت ۱۲ و با وعده دیدار در تجمعات بعدی تا وصول حقوق  و مطالبات  بر زمین مانده وبا شعارهای:

” خیلی دروغ شنیدیم ، ما دیگه رای نمیدیم” و

“فقط کف خیابون بدست میاد حقمون” تجمع به پایان رسید.

از حواشی جالب این تجمع، استفاده از قابلمه خالی و بصدا در آوردن آن  با قاشق برای نشان دادن سفره های خالی بازنشستگان بود. منبع :شورای بازنشستگان ایران

توپباران ارتفاعات شاهو در کردستان توسط نیروهای سپاه پاسداران

نیروهای سپاه پاسداران از ظهر روز دوشنبه ۱۶ فروردین به شدت در حال توپباران ارتفاعات «هوار دوله» شاهو در نزدیکی دو روستای این منطقه هستند. توپخانه‌ سپاه پاسداران در روستای «کانی حسین بگ» سروآباد مستقر و از آنجا ارتفاعات شاهو را توپباران می‌کند.

زندان یعنی جایی کە خدا رفتە بە باد! رنج نامه زندانی سیاسی «والی درودی»

این رنج‌نامه و گفتگو توسط «آکام فرهنگ زاده، عضو جمعیت حقوق بشر کوردستان » گردآوری و انجام گرفته است. زندانی سیاسی، والی درودی بعد از سپری کردن ۲۴ سال زندان، آزاد و فردای آزادی به شهر کویه در جنوب کوردستان مراجعه کرده و خود را به جمع یاران خود در حزب دمکرات کردستان ایران رساند.

نام: والی درودی. متولد: کامیاران

فعالیت: عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران

اتهام: «عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران و اقدام مسلحانه به قصد براندازی جمهوری اسلامی و محاربه با خدا و خلق خدا»

تاریخ دستگیری: ۳ خرداد ۱۳۷۵ شمسی. تاریخ آزادی: ۲۶ آذر ۱۳۹۸ شمسی

مدت محکومیت: ۲۵ سال حبس تعزیری و تبعید.  زندان: ابرکوه یزد

آقای درودی شما به اتهام عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران بازداشت و به ۲۵ سال زندان محکوم شدید، بازداشت شما چگونه اتفاق افتاد:

والی درودی: من در سوم خردادماه ۱۳۷۵ دستگیر شدم. در یک عملیات نظامی در هنگام استراحت مورد هجوم نیروهای مسلح سپاه پاسداران حکومت ایران قرار گرفتم. برای شکستن محاصره نیروهای دشمن مجبور به یک جنگ ۹ ساعته برای شکستن حلقه محاصره شدم. در آن درگیری من مورد اصابت سه گلوله قرار گرفتم و به شدت زخمی شدم. پس از زخمی شدن، هنگام انتقال به شهر کرماشان برای مداوا و عمل جراحی شناسایی و توسط نیروهای اطلاعات سپاه ایران بازداشت شدم.

پس از بازداشت مورد شکنجه قرار گرفتید؟  بله از همان ابتدای دستگیری با وجود زخمی بودن و نامساعد بودن شرایط فیزیکی بدنم و اصابت سه گلوله، «دوگلوله به کتف راست و یکی در ستون فقرات و نزدیک به رگ نخاع و خونریزی شدید» مورد آزار و شکنجه های جسمی فیزیکی و روحی قرار گرفتم. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی به قصد اعتراف گرفتن و همکاری با آنها من را مورد شکنجه قرار میدادند. با فشار دادن جای گلوله تا حد بیهوشی و همچنین شلاق بر کف پا، پشت، باسن و آویزان کردن از پا، تلاش داشتند که من را به آنچه میخواهند وادار کنند. این شکنجه ها به حدی بود که چندین بار به علت خونریزی و درد و آزار زیاد بیهوش شدم. گذاشتن هویه و سیگار و وسایل داغ بر روی ناخن، استفاده از شوک الکتریکی تا سر حد مرگ زجر آور و غیر قابل تحمل بود. محرومیت از خدمات پزشکی و ممانعت از خوابیدن و همچنین ممنوعیت استفاده از دستشویی در حدی که گاهی مجبور میشدم درهمان انفرادی اقدام به دستشویی کنم، که این هم تنبیهات شدید روحی و جسمی به همراه داشت. وضعیت من به حدی وخیم و رنج آور بود که بعد از ‌۹ ماه اجازه دادند که از حمام استفاده کنم و هنگام استحمام بایستی درب حمام باز و زیر نظارت شدید یک یا دو بازجو قرار بگیرم، من یکسال تمام در سلول انفرادی و با انواع و اقسام شکنجه ها روبرو شدم.

آیا امکان ملاقات یا تماس با خانواده را داشتید؟ خیر، طی یک سال اول از هرگونه تماس با خانواده محروم بودم، بعد از یکسال موفق به ملاقات با خانواده ام شدم. این ملاقات در حد ۵ دقیقه بود، از لحاظ شکل و شمایل ظاهری عوض شده بودم، بسیار ضعیف شده بودم، به شکلی که حتی دخترم من را در چند لحظه اول نشناخت.

از دادگاهی خود بگویید، کی دادگاهی شدید؟ در چه شرایطی به دادگاه احضار شدید؟ بعد از شش ماه برای اولین بار با دست و پای زنجیر شده و چشم بسته به دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی ایران در شهر کرماشان، شعبه یکم به ریاست دادستان استان (قاضی چاوشی)، فقط برای تفهیم اتهام در حد ده دقیقه انتقال داده شدم.

یعنی طی شش ماه اولیه تفهیم اتهام نشده بودید؟ خیر، طی این شش ماه فقط شکنجه شدم، انواع و اقسام سناریوهای خود را آماده کرده بودند و من را شکنجه میکردند که آنها را قبول و با آنها همکاری کنم.

بعد از این جلسه چه اتفاقی افتاد؟ دوباره من را به بازداشتگاه انتقال دادند، بازجویی و شکنجه مثل سابق ادامه داشت، هیچ اطلاعی از دنیای بیرون نداشتم. در بند انفرادی ایزوله شده بودم.

آیا دوباره دادگاهی شدید یا دوباره به دادگاه احضار شدید؟ بله، بعد از چند مدت بازجویی و شکنجه دوباره به دادگاه احضار شدم. بار دوم دادگاه در حد نیم ساعت و با حضور یک وکیل تسخیری که خود دادگاه گرفته بود، انجام گرفت. طی جلسه دادگاه وکیل تسخیری در عوض دفاع از من در مقام دادستان ظاهر شد و من را مورد توهین قرار داد و اصرار میکرد که هر آنچه دادستان و بازجویان گفته‌اند، صحیح است. من به این دلیل و بخاطر بی ادبی و بی حرمتی او را از ادامه وکالت خلع کردم.

قاضی چگونه رفتار میکرد؟ آیا فرصت دفاع به شما داد؟ آیا مستقل و در مقام قاضی ظاهر شد؟ خیر، اصلا مستقل نبود، هیچ فرصت دفاعی به من نداد، تمامی ادعاهای اطلاعات و بازجویان را تکرار میکرد، از لحظه اول گفت تو خائن به جمهوری اسلامی ایران هستی و باید با شدیدترین شیوه مجازات شوی. چاوشی، رئیس دادگاه فقط با پرسیدن چند سئوال که چکاره بودی، چقدر حقوق میگرفتی و چرا اقدام مسلحانه بر علیه حکومت ایران انجام دادی به جلسه دادگاه خاتمه داد، تنها دادستان صحبت کرد و اتهامات من را آنجا روخوانی کرد. بعد از ده روز حکم دادگاه مبنی بر محکومیت من به «حبس ابد و تبعید به زندان مرکزی شهرستان یزد» به من ابلاغ شد.

حکم شما حبس ابد بود، چگونه آزاد شدید؟ با گذشت ۲۴ سال زندان، کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضاییه ایران با کاهش حکم از حبس ابد به ۲۵ سال موافقت کرد، که بعد از سپری شدن ۲۴ سال، من را از زندان آزاد کردند.

از وضعیت زندان بگویید، چه شرایطی داشتید؟ زندان یک چهار دیواری بسیار محصور و محدود بدون هیچ امکاناتی بود، بیشتر اوقات شبانه روز درب آن بسته بود، مگر برای هوا خوری و ملاقات با بستگان و مسئولین زندان. زندان یک چهاردیواری بسیار تنگ و پر از ناعدالتی و نابرابری با نگهبانانی عاری از رحم، عطف و انسانیت بود. امکانات بسیار بد بهداشتی و غذایی، بیشتر افرادی که سالیان دراز در آن مجبور به تحمل حبس شده‌اند، دچار سوتغذیه و امراض و بیماریهای پوستی و روانی می شدند و می شوند. هرگز لامپ آن حتی برای یک ثانیه خاموش نمی شود، محل خواب و استراحت و حتی دستشویی و حمام با دوربین‌های نظارتی مورد کنترل شدید قرار می گیرد. همچنین برای رعایت نکردن نظم و مقررات موجود و بی نظمی و اعتراض به شرایط بد زندان مورد شدیدترین الفاظ رکیک و فیزیکی قرار میگرفتیم، از جمله انتقال به سلول انفرادی، محروم شدن از حق هواخوری و ملاقات با خانواده و پاشیدن اسپری های تند و سوزاننده پوستی بر سر و دست و صورت منجمله گاز اشک آور. سخن آخر این گفته بازجوی خودم را یادآور می شوم: «زندان بقول بازجوی من جایی است که داد خدا رفته به باد».

ایسکرا  ۱۰۸۷