گفتگوی وب سایت «بیدار زنی» با پنج معلم از سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کهگیلویه و بویراحمد که در مدرسه کانکسی/کپری درس میدهند. این معلمان از وضعیت ناامن و تخریبی بودن مدارس، مدارس کانکسی کمبودها ، وضعیت اسفناک امکانات آموزشی در روستاها، کمبود امکانات و تاثیر آن بر دانشآموزان سخن می گویند.
در پاسخ به این سوال که چرا در مدارس کانکسی/کپری درس داده یا میدهند؛ یکی از معلمان از منطقه بلوچستان میگوید:
«چون این دانشآموزان در روستایی دورافتاده مشغول به تحصیل هستند. در این روستا مدرسهای وجود دارد که فقط پایه اول در ساختمان استاندارد مشغول به تحصیل هستند و مابقی پایهها در کانکس درس میخوانند. کمبود امکانات در اینجا به شدت به چشم میخورد. دلیل دیگر آن، عدم تمایل و همکاری خانوادهها جهت تحصیل فرزندانشان است».
یکی از معلمانی که در سال ۷۴ در یکی از مدارس کپری در روستایی از هرمزگان درس میداد میگوید:
«چون در آن روستا تعداد دانشآموزان کم بود و حدود ۳۰ تا۴۰ نفر دانشآموز داشتیم، ساختمانی به عنوان مدرسه به آنها اختصاص نداده بودند. به جایش یک کپر با ظرفیت ۱۰ نفر برای تدریس درنظر گرفته شده بود.»
در این میان معلم شاغل در یکی از روستاهای شهر سوق در استان کهگیلویه و بویراحمد میگوید همین کانکس هم توسط یک خیّر دایر شد:
«در روستای محل خدمتم در سالهای نه چندان دور، چندین خانوار زندگی میکردند که به تبع آن، روستا دارای یک مدرسهی دو کلاسهی (گچ و سنگی) بود. ولی بنا به مهاجرت اهالی، روستا برای مدتی خالی از سکنه شد و کمکم ساختمان هم فرسوده و تخریب گردید؛ تا اینکه دوباره بعضی از اهالی به روستا برگشتند و به دامداری و کشاورزی مشغول شدند و به آموزش و پروش، درخواست معلم و احیای مدرسه دادند که دو سه سالیست دبستان مجددا احیا شده است. همکاران سنوات قبل از بنده، در سایه درخت و دیوار و یا خانهی محل زندگی مردم تدریس میکردند؛ که این امر برایم مورد پذیرش نبود و همان روزهای شروع سال تحصیلی با اشتراک تصویر کلاسام در فضای مجازی از نیکان و خیرخواهان استمداد طلبیدم. و خیری مساعدت کرد و واسطهی خیر گردید و کانکس را مهیا کرد.»
ترکیب جنسیتی و تعداد دانشآموزان
ترکیب دانشآموزان این مدارس کانکسی نیمی پسر و نیمی دختر و به صورت مختلط بود. بعد از پاندمی کرونا و برای حفظ رعایت فاصله اجتماعی، کلاسها به صورت زوج و فرد تفکیک جنسیتی شده بود. به گفته معلمی که در مدارس کپری درس میداد تا پیش از ورود وی در آن منطقه (سال ۷۴) مردم به دختران اجازه تحصیل با معلم مرد نمیدادند اما با ورود معلمان زن تقریبا آمار دختران و پسران برابر شد.
ترکیب جنسیتی دانشآموزان بستگی به هر منطقه و اندازه هر کانکس/ کپر تعداد دانشآموزان آن متفاوت است. در کانکسهای مورد گفتگو در منطقه بلوچستان به طور میانگین ۱۵ دانشآموز و در کهگیلویه و بویراحمد ۶ دانشآموز از ۴ پایه حضور داشتند. در هرمزگان ۱۰ نفر در کپر درس میخواندند.
مشکلات تدریس و تحصیل در مدارس کانکسی/کپری
از معلمان پرسیدیم که آموزش و آموختن در کانکس با چه مشکلاتی همراه است. به گفته معلمانِ منطقه بلوچستان، امکان تدریس درست در این کانکسها به دلیل عوامل بیرونی وجود ندارد:
«آموزشوپرورش با میل و رغبت صددرصد انجام نمیشود که همگی ناشی از فضای غیراستاندارد کانکس جهت آموزش است. کانکس در زمستان بسیار سرد و در تابستان هم بسیار گرم است. تخته کلاس به خوبی نصب نمیشود. سروصداهایی که از بیرون شنیده میشود، دود، گرد و خاک، آلودگی ماشینها و همینطور سروصدای دانشآموزان دو کلاس با هم موجب حواسپرتی دانشآموزان میشود و آنها را اذیت میکند. فضا کمتر از حد مجاز استاندارد برای یک دانشآموز مقطع ابتدایی است و عدم چرخش و گردش هوا و اکسیژنرسانی جهت تنفس مشکل ایجاد میکند. همچنین در صورت نبودن وسایل سرمایشی و گرمایشی استاندارد، سکونت و آموزش در کانکس انجام شدنی نیست و بعضا در برخی مواردی به علت سوختگی وسایل سرمایشی و گرمایشی که ناشی از نوسان برق است، کلاس تعطیل میشود. به مواردی از قبیل دیوارکشی، آب سردکن، دستگاه کپی و سیستم مدارسی هم نیاز است.»
به گفته یکی دیگر از این معلمان، «نبود امکاناتی اعم از کتابخانه، آزمایشگاه، زمین ورزش (فوتبال، بسکتبال، والیبال) حصارکشی اطراف مدرسه، نیمکت در حیاط مدرسه جهت استراحت دانشآموزان در زنگ تفریح، آبخوری بهداشتی در حیاط مدرسه، وسایل هوشمندسازی اعم از دوربین و پروژکتور و وسایل صوتی و تصویری، فضای سبز (گل و درخت جهت شادابسازی) در محیط مدرسه و همچنین در هم ادغام بودن دفتر مدیریت مدرسه و نداشتن آبدارخانه. همه این مشکلات کلافگی و بیحوصلگی دانشآموزان و بیتوجهی آنان را در حین آموزش در پی دارد و در نهایت نتیجه تحصیلی آن افت تحصیلی شدید است و راندمان عملکرد آموزشی آموزگار را هر چند که با عشق و علاقه تدریس میکند پایین میآورد.»
معلم یکی از مدارس کپری از هرمزگان تجربه خود را از درس دادن به بچهها چنین شرح میدهد:
«بسیار عجیب و در عین حال دردآور بود وقتی فقر دانشآموزان و نبود امکانات اولیه مثل برق و آب لولهکشی را میدیدم و اینکه بچهها با خیلی از وسایل ابتداییِ زندگی غریب بودند. نمیدانستم چطور باید درس بدهم وقتی بچه نمیدانست انار چیست. در عمرشان پرتقال ندیده بودند. تلویزیون ندیده بودند. چندین ماه طول کشید تا من توانستم بر بهت و ناراحتی خودم غلبه کنم و آن بچههای معصوم را با آن شرایط اسفناک بپذیرم. طبیعی بود که حال بد معلم روی بچهها هم تاثیر بگذارد؛ بچههایی که زنی را به عنوان معلم میدیدند که پوشش و زبانش شبیه مادران آنها نبود و به خاطر عدم امکانات اولیه برای شروع کار روحیه خوبی هم نداشت. طبیعتا این انرژی منفی به بچهها هم منتقل میشد.»
او به نداشتن نور کافی در کپر اشاره میکند و اینکه زمان بارندگیها از سوراخهای سقف کپر، آب روی سر دانشآموز و معلم چکه میکرد و زمین هم گل میشد و بچهها هم که در این شرایط یا پا برهنه بودند یا با دمپایی. به گفته او، فضای کوچک کپر این اجازه را نمیداد که همه بچهها همزمان سرکلاس باشند و این باعث اتلاف وقت میشد.
معلم دیگر از استان کهگیلویه و بویراحمد درباره تجربه خود و خوگرفتن به شرایط این مدارس میگوید:
«به جز شش سال تدریس در مناطق شهری از سی و یک سال فعالیت آموزشیام مابقی را در روستاهای محروم و در اتاقهای گچی و قدیمی کار میکردم؛ که در مجموع با همهی سختیها -مسیر جادههای خاکی و مناطق بدون برق و آب و امکانات اولیه- مألوف شدم. پس محیط جدید در روزهای نخست برایم تازگی داشت ولی گذشت ایام، روند را عادی کرد.»
او به ایمن نبودن درب و پنجرههای مدرسه کانکسی و نداشتن سرویس بهداشتی اشاره میکند و در تلاش است تا کانکس را به جایی برای درس خواندن تبدیل کند:
«با جذب دو میلیون تومان از خیری درب و پنجرهها را ایمن کردم… در تلاشم با جذب کمک از نیکوکاران مشکل سرویس بهداشتی را هم حل کنم. برای فصل گرما انشاالله میشود با کمک نیکوکاران یک پنکه زمینی تهیه کرد و مساله را حل نمود. جهت مورد سرما خوشبختانه آموزش و پرورش یه بخاری برقی طرح شوفاژ و ایمن نصب کرده. این را هم بگویم که کانکس فاقد برق بود که خدا را شکر توانستم برق را نصب کنم».
کرونا
زمانی که پاندمی کرونا گسترش یافت و مدارس مجازی شدند، بسیاری از معلمان نقد کردند که بستر همه جا یکسان نیست، برخی به هیچ امکاناتی برای برگزار کلاس درسهای مجازی نداشتند؛ از جمله تبلت یا اینترنت مناسب. این مدارس همانهایی بودند که اغلب در دوره کرونا باز بودند و نیاز به مراقبتهای سلامتی داشتند. یکی از معلمان منطقه بلوچستان میگوید در این دوره رعایت فاصله اجتماعی به سختی امکانپذیر است. دسترسی به برنامههای مجازی مانند شاد و… نیز به سختی و بسیار کم است. این مسئله بر افت تحصیلی دانشآموزان تاثیرگذاشته است.
معلم دیگر از بلوچستان به عدم رعایت فیزیکی در محیط سربسته کانکس و نداشتن دسترسی به امکانات بهداشتی از جمله سرویس بهداشتی و آبخوری اشاره میکند. به گفته وی دسترسی به فضای مجازی با همکاری خود خانوادهها امکانپذیر شده است.
معلم یکی از روستاهای شهر سوق نیز به همراهی خانوادهها در تامین مکان برای آموزش اشاره میکند و میگوید:
«با توجه به مستمند بودن اهالی و عدم تمکن مالی جهت تهیه گوشی هوشمند و بنا به ضعف نت بدلیل استقرار روستا در جای گود مانند، ناچار بودم تدریس حضوری را با رعایت فاصله و ماسک زدن و گروهبندی روزانه و دیگر نکات بهداشتی در منزل یکی از اولیا پیگیری کنم؛ البته با رضایت اولیا و علاقمندی ایشان این امر شکل میگرفت.»
با همه این مشکلات هیچ حمایتی از معلمان به دلیل کار دشوارشان در این مدارس کانکسی نشده است. به طوری که وقتی از آنها پرسیدیم آیا حمایت ویژهای از سوی آموزشوپرورش در وضعیت استخدام، اضافه حقوق یا سختی کار از شما شده، پاسخ همگی منفی بود:
«خیر هیچ گونه کمک یا حمایتی از طرف آموزش و پرورش نشده است.»، «متاسفانه هیچ حمایتی صورت نگرفته.»، «در یک کلام خیر»، «به هیچ عنوان. حتی زمانی که بارندگی بود و عملا تدریس در کپر غیرممکن، هیچ تلاشی برای ساخت حتی یک کلاس هم نکردند و در نهایت کلاس را در انبار تنباکو که آن هم بدون پنجره و بسیار تاریک بود برگزار میکردم. حتی آن زمان بازرسینی از یونیسف به آن منطقه آمده بودند که بعدها معلم راهنما گفت که به تعداد معلمان زن این منطقه (۱۰نفر) از طرف یونیسف لوازم خانگی (یخچال، ماشین لباسشویی،گاز و…) اهدا شده ولی حتی یک مورد آن به معلمان داده نشد.»
از جمله پیامدهایی که مشکلات آموزشی برای دانشآموزان ایجاد کرده افسردگی و ترک تحصیل بوده است. مدرس یکی از روستاهای هرمزگان میگوید:
« سال ۷۴ که در کپر درس میدادم، ترک تحصیل در دختران به علت ازدواج زودهنگام و اجباری و در پسران به دلیل متصور نبودن آیندهای برای خود را شاهد بودم.»
معلم یکی از روستاهای کهگیلویه و بویراحمد میگوید:
«زندگی ما مردم منطقه محروم جنوب بویژه مناطق روستایی در این بیت خلاصه میشود: زندگی کردن من مردن تدریجی بود / آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم. چون فقر، بیکاری، تورم، تبعیض و محرومیت با ما همزاد و عجین شده است.» او در نکوهش شرایط نابرابر مدارس میگوید: «چرا باید مدارس کپری و کاهگلی و کانکسی و ازین دست باشد… نفرین بر ظلم و تبعیض و بیعدالتی و مدیران ضعیف و ضعف نظارت.»