
دیروز سیدعلی خامنهای متوهم و متوحش اعلام کرد که: خدای امروز همان خدای خرداد خونین ۱۳۶۰ است و وعده بازگشت خدای کشتار انقلاب بهمن ۱۳۵۷ را به گله قاضیها، قاضیالقضاتها و سلاخان اسلامی داد، دلداریشان داد که بکُشید، رحم نکنید خدا، همان خداست، رژیمش همانقدر متزلزل و خودش هم همان ولیامر مسلمین.
خدایی که از دل خرداد خونین سال ۱۳۶۰ بکمک ماشالله قصابها، زهرا خانمها، چماقکشهای دیروز و سرداران و وزارا و وکلای امروز عروجکرد. خدای سلاطین خون، شکنجه، اعدام، سنگسار و اسید پاشی، خدای زن ستیزی خدای مالک خاک، آب، طلا، دلار، آرد، دکل نفت و هر کوفت و زهرماری که بوی صنار و سهشاهی پول میدهد.
خدایی بنام خمینی، لاجوردی، حاج داود (زندانبانان کشتار هزاران جوان در زندان اوین و قزل حصار به ارث رسیده ازشاه)، خدایان شلاق، شکنجه، تابوت، قبر، اعدام، حمام خون تا در آن اسلام و دولت اسلامی متولد شود، لاشخورها و اراذل ملاها در این حمام خون وضو بگیرند ، تا نظام اسلامی خمینی پا به عرصه وجود بگذارد ودشمنانش یعنی انقلابیون بهمن ۱۳۵۷ را به خاک و خون بکشاند، جامعهای متمدن و امروزی را به خفقان بکشانند!
جامعهای که توانسته بود دیکتاتوری پنجمین ارتش دنیای یعنی نظام دیکتاتوری فردی و تک حزبی “خدایگان شاهنشاه آریامهر!” را به زانو بکشاند تا نائب خدا یعنی الدنگ تبهکاری به اسم خمینی از حاشیه جامعه از حضیض ذلت به اوج رفعت برساند تا بجای شاه سایه خدا! خمینی نائب خدا متولد شود، تا یک جامعه بپا خواسته را سر جای خود بنشانند و کاری را که پنجمین ارتش دنیا شاه و سازمان جهنمیاش ساواک و شعبان بیمخهایش موفق به انجامش نشده بود به انجام برسانند.
شاه صدای پای انقلاب را شنید، گریان پا بفرارگذاشت تا بقایای دستگاه سرکوبش بکمک لمپنهای اسلامی انقلاب را بشکست بکشانندو مردم را به اصطلاح سرجایشان بنشانند.
سرکوب انقلابی که آزادی میخواست، فقر نمیخواست، شکنجهگاه و اوین و قزل حصار و عادل آباد نمیخواست، آزادی زندانی سیاسی میخواست و تسلیح عمومی و انحلال نیروهای مسلح مافوق مردم را نمیخواست ساده نبود. مردم متشکل در شوراها را نمیشد با ورد و جادو و تسبیح چرخاندن و خمس و ذکاتگرفتن و آداب طهارت به شکست کشاند. پس خمینی به عنوان طلبه به قم رفت دولت بازرگان موفق به سرکوب مردم مسلح در خیابان و محلات و کارخانهها و شوراها نشد!
از بهمن ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۶۰ طول کشید تا بیاری “نعمت جنگ ایران و عراق!” (خمینی این جنگ سیاه را نعمت الهی اعلام کرد! به آن دامن زد نیرو بسیج کرد، انقلاب را کوبید و سلطه سیاهش را تثبیت کرد)
اما نه حاجی!
این خدا و این شرایط آن شرایط نیست! نه کنفرانس گوادلوپی در میان است (کنفرانسی که باشرکت سران دول فخیمه دمکراسی برای انتقال قدرت از دیکتاتور پاک باخته شاهنشاهی به خمینی و مسلمین ضد کمونیست و ایجاد کمربند سبز اسلامی برای محاصره رقیبشان در مسکو برپا شد، خمینی را به پاریس و ژنرال هویزر را به تهران گسیل کرد) دیگر جنگ سردی در میان نیست، دیگر ژنرال هویزری امریکای و ارتشبد فردوست و قرهباغی در کار نیستند تا سران ارتش را زیر دماغ اعلیحضرت تاجدار به همدستی و بیعت با خمینی بکشانند، دیگر ارتشی درکار نیست که به بزرگ ارتشداران (لقب شاه) پشت و با بزرگ عمامهداران بیعت کند.
دیگر دوران نسل ما و دستگاههای پلیکپی قراضه و انتشار اطلاعیه در زیر زمینها، دستگیری و بازجویی شکنجهگران شاه بسر آمده، عصرخبر رسانی ایست همان فضای مجازی که وحشت زدهات کرده همان ارتباطاتی که هر ثانیه همبستگی اجتماعی میسازد و فریاد مرگ بر خامنهای را از اوین به گوش تو در قفس امنیتی که در آن محبوسی میرساند! و هیچ قدرتی برای مسدود کردن آن نداری.
نه ابله از این خبرها نیست امروز چند نسل علیه نظام گندیده خدایی و الهی تو و اراذل و اوباش وگانگسترهای حاکت پا بمیدانگذاشتهاند این مردم علیه ارعاب خدای سال ۱۳۶۰ قیامکردهاند، صدایشان خوب میشنوی.
نسل باز نشستگان، نسل خانوارهای داغدار از خرداد ۱۳۶۰ تا امروز، نسل کارگرانی که در کارخانه و معدن و کوچه و خیابان خواست نابودی نظام الهیت را فریاد میزنند. مردمی که نظام شورائی میخواهند و هیچ حاجی مکّلا، نواندیش دینی و شاه بچه و خانم پسرزای همایونی را بر نمیتابند، مردم نه آقا بالا سر میخواهند! نه آقازاده و نه نواندیش دینی و نه شازدهای از تبار پهلوی یا قاجار!
اما منصف باشیم از یک نظر حق با شماست!
این روزها یادآور دوران تیره و سیاه ماندن و یا سرنگونیتان است دوران سال شصت که مردم بپاخاسته متحد و متشکل در شوراها خورد و خوراکتان را بریده بودند!
دیگر دشمنی خارجی جز شما اوباش خارج از شرافت و انسانیت در میدان نیست!
مردم فریاد میزنند: “دشمن ما همینجاست!”
بدون شک هیچکس به اندازه شما از این فریاد به وحشت نیافتادهاید!