در آستانه سالگرد اشغال سفارت آمریکا، خامنهای بار دیگر از سوراخ بیرون خزید و اعلام کرد که از نظر او “اختلاف آمریکا و جمهوری اسلامی نه یک اختلاف تاکتیکی و موردی، بلکه اختلافی ذاتی است”. او سه شرط ردیف کرد که اگر آمریکا به آنها تن دهد “درخواست آمریکاییها برای همکاری” در آیندهای دور قابل بررسی خواهد بود. آن سه شرط اینها هستند: “آمریکا بهکلی پشتیبانی از رژیم صهیونیستی را کنار بگذارد، پایگاههای نظامی خود را از منطقه جمع کند و دخالتهایش در منطقه را کنار بگذارد”.
خامنه ای خواستهای ترامپ را به خودش برگردانده است. ترامپ از خامنه ای خواسته است دنبال سلاح هسته ای نباشد، از برنامه موشکی بالیستیکی و حمایت از نیروهای نیابتی دست بکشد و دولت و کشور اسرائیل را هم برسمیت بشناسد.
اکر کسی موقعیت جمهوری اسلامی را در منطقه و جهان و در خود ایران نشناسد، تصور خواهد کرد حتماً زمین زیر پای گوینده این سخنان سفت است که چنین حرفهایی را میزند. اما انقلاب زن زندگی آزادی و جامعه سرشار از اعتراض تردیدی باقی نگذاشته است که زیر پای خامنهای و نظامش در ایران همچنان داغ است. جنگ ۱۲ روزه و عواقبش هم نشان داد زیر پای جمهوری اسلامی در منطقه خالی است. در اینصورت شرط گذاشتنهای خامنهای یک ژست توخالی است. یک بلوف سیاسی است.
بلوف سیاسی و ژست توخالی با چه هدفی؟ میدانیم که بعد از جنگ ۱۲ روزه و کلاً وضعیت نیروهای نیابتی، خامنهای دیگر کارتی برای بازی سیاسی در منطقه ندارد و تصور میکند با شروط سه گانه شاید طرف مقابل شروطش را کمی رقیقتر کند.
اما مخاطبین اصلی بلوف سیاسی خامنهای در داخل ایران هستند. او زمانی گفته بود هم “سازش” (نرمش قهرمانانه) هم “چالش” (جنگ افروزی) هزینه دارد اما هزینه سازش بیشتر است. یعنی اینکه در محاسبه هزینه فایده حکام اسلامی، شاید در جنگ و جنگ افروزی فضا برای جنگ نهایی مردم با حکومت تنگتر شود. امیدی واهی. چرا که مردم در هر صورت، دره عمیق میان خود و نظام اسلامی را با لاشه همین نظام پر خواهند کرد. با این حساب، تنها امید خامنهای جمعیتی است که یک عمر در گوشهایشان خواندهاند آمریکا “دشمن ذاتی” است و تنها راه نگه داشتن این جمعیت در کنار حکومت در سراشیبی سقوط، ادامه خصومت با این “دشمن ذاتی” ولو با بلوف سیاسی و ژست توخالی است.ویرایش