از شعار “نه شرقی، نه غربی” تا جنگ بر سر رابطه با شرق و غرب- مهران محبی

همه کسانی که حالا سنشان بالای ۵۰ سال است حتماً به یاد دارند که در ماه‌های پایانی انقلاب ۵۷ توصیه خمینی مبنی بر “وحدت کلمه” در میان مخالفان، چپ ضد امپریالیسم آمریکا و راست و اسلامی که بخش سیاسی و سازمان‌یافته جنبش “ملی – اسلامی” را تشکیل می‌دادند به رمز اتحاد تبدیل شد و همه سازمان‌ها و تعدادی از گروه‌های چپ آن دوران از قبیل حزب توده و چریک‌های فدایی خلق گرفته تا راست‌های اسلامی نوع خمینی را زیر پرچم جنبش قطع دست امپریالیسم و شیطان بزرگ به رهبری خمینی جمع کرد.

در آن دوران خمینی توانست با استفاده از هویت‌تراشی ضدآمریکایی برای خود، نه‌تنها همه اسلامی‌ها بلکه همه سازمان‌های چپ خلقی را که استراتژی مبارزاتی‌شان را بر مبارزه با وابستگی به امپریالیسم آمریکا بنا نهاده بودند با خود همراه کند و از آن طریق مردم انقلابی را برای سرنگون‌کردن رژیم شاه با پرچم اسلام ضدآمریکایی و ضد غربی رهبری کند. بعداً با روشن‌شدن ماهیت ضدانسانی و سرکوبگرانه خود خمینی و نظام اسلامی‌ای که او بنیان گذاشت، بود که اکثر چپ‌هایی که با خمینی وحدت کرده بودند از او فاصله گرفتند و وحدت میان جنبش ملی – اسلامی‌ای که آن دوران تعریف می‌شد، از هم فروپاشید و امروز بعد از ۴۶ سال که از آن دوران می‌گذرد، اوضاع به سویی سوق داده شده است که حتی در درون اسلامی‌های طرف‌دار خمینی هم وحدتی باقی نمانده و جایش را به گفته خودشان نفاق و دعوا گرفته است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.

خمینی که از طرف آمریکا و بلوک غرب مأموریت یافته بود تا با سرکوب انقلاب و حمله به چپ امکان نفوذ شوروی آن زمان در حکومت جایگزین رژیم شاه را غیرممکن کند، در همان روزهای اول بازگشت به ایران با شعار “نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی” بدون توجه و اهمیت‌دادن به سیاست‌ها و خواست‌های چپ خلقی و ضدآمریکایی متحد خود در دوران انقلاب، نوع حکومت خود را اعلام و حمله به هر مخالف ایدئولوژی و مکتب اسلامی، مخصوصاً حمله به سازمان‌های چپ را آغاز کرد. جنگ استراتژیکی ۸ساله با عراق که برای استقرار رژیم اسلامی به قول خمینی مائده‌ای آسمانی بود به رژیم تازه بر سر کار آمده اسلامی بهانه‌ای داد تا به افکار عمومی در داخل حمایت‌های نظامی شوروی به دولت عراق را دشمنی چپ و کمونیسم به سرکردگی شوروی با نظام به‌زعم خود ضدسلطه اسلامی القا کند و یکی از بهانه‌های جواز و مشروعیت کشتار چپ‌ها و کمونیست‌ها را برای خود محفوظ بدارد. البته باید توجه داشت که بخش اعظم جریانات چپ در آن دوره منهای حزب توده اساساً با سیاست‌های شوروی همسویی نداشتند.

خمینی این دوران را با موفقیت در امر سرکوب انقلاب و شکست چپ رهبری کرد و مطمئن شد که شوروی امکان نفوذ و تأثیرگذاری ایدئولوژیکی و حاکمیتی‌اش در شرایط بعد از سرنگونی دیکتاتوری پهلوی خنثی شده است و دست از ادامه خصومت مکتبی با شوروی کشید. به‌این‌ترتیب پایان جنگ ۸ساله هم برای جمهوری اسلامی و هم برای شوروی آغاز نزدیکی‌ها و همکاری‌های استراتژیکی بود. شوروی در رأس بلوک شرق همچنان در جنگ سرد و رقابت‌های جهانی با بلوک غرب به سرکردگی آمریکا بود و جمهوری اسلامی هم به‌خاطر به‌قدرت‌رسیدنش با هویت ضدآمریکایی و ضد اسرائیلی و ضدفرهنگ غربی ناچار به حفظ آن بود و همین دشمنی مشترک بین شرق و جمهوری اسلامی با غرب، بنیان همکاری‌های میان شوروی و جمهوری اسلامی را تشکیل داد. اما گرایش جمهوری اسلامی به شوروی و شرق به‌تنهایی نمی‌توانست مشکلات و بحران‌های اقتصادی ناشی از جنگ ۸ساله رژیم را حل کند و همین باعث شکل‌گیری و بروز اختلافات در میان سران حکومت اسلامی گردید. شوروی خود دارای یک اقتصاد انحصاری و سرمایه‌داری دولتی بود که در مقابل اقتصاد بازار آزاد، عقب‌مانده و بحران‌زده بود و در نتیجه نمی‌توانست بحران اقتصادی جمهوری اسلامی را حل کند و به آن رونق لازم را ببخشد و نارضایتی‌های اجتماعی در جامعه که در دوران سازندگی در حال سر بلندکردن بودند را از طریق گشایش‌های اقتصادی مهار و کنترل کند. به همین خاطر در همان دوران بعد از جنگ، جناح رفسنجانی و تکنوکرات‌ها برخلاف جناح خامنه‌ای طرف‌دار ایجاد رابطه با غرب و آمریکا شدند تا از آن طریق اقتصاد بحرانی حکومت را به‌سوی سروسامان یافتن هدایت کنند.

جناح رفسنجانی نتوانست سیاست نزدیک‌شدن به آمریکا را عملی کند و شکست خورد. علتش هم این بود که روی‌آوری به‌سوی آمریکا با هویت ضد شیطان بزرگی جمهوری اسلامی در تناقض شدید بود و پایه‌های ایدئولوژیکی‌ای که حکومت را بر خود استوار کرده بودند، دچار سستی و ریزش می‌کرد و ازاین‌جهت حق با خامنه‌ای و مخالفان رابطه با آمریکا بود. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که تقریباً مصادف بود با شروع پروژه‌های هسته‌ای و گسترش حمایت‌ها از گروه‌های تروریستی اسلامی در منطقه توسط جمهوری اسلامی، سطح همکاری‌های سیاسی، اقتصادی و بین‌المللی میان روسیه و چین با جمهوری اسلامی به حدی ارتقا یافت که طرفین آن را رابطه و شراکت استراتژیک نام نهادند و همچنان بر تحکیم آن به‌ویژه از طرف جمهوری اسلامی تأکید دارند.

همچنان که به تجربه ثابت شد، مشکلات و بحران‌های داخلی جمهوری اسلامی از طریق همکاری و هم‌پیمانی‌های سیاسی و اقتصادی و حتی امنیتی با چین و روسیه نه‌تنها کاهش نیافتند، بلکه عمیق و عمیق‌تر شدند. بااین‌حال بخش‌ها و باندهای غالب رژیم تنها شانس بقای خود را نه در ایجاد رابطه با آمریکا، بلکه در ادامه همان تخاصمات و تهدید به نابودی اسرائیل از طریق تقویت و گسترش تروریسم اسلامی و بحران‌آفرینی در منطقه می‌دید تا با گرفتن ژست دارابودن اقتدار منطقه‌ای اوضاع داخل را کنترل کند. اما اتکا به چین و روسیه برای تداوم آمریکاستیزی و دشمنی با اسرائیل هم همچنان که دیدیم و حالا هم شاهد هستیم برای جمهوری اسلامی فرجی حاصل نکرد. نیابتی‌های رژیم توسط اسرائیل نابود و بقایایشان تسلیم شدند، مراکز هسته‌ای و موشکی‌اش در جنگ دوازده‌روزه بمباران و نابود شدند، اکثر فرماندهان و کارگزاران هسته‌ای‌اش کشته شدند و سرانجام مکانیسم ماشه علیهش فعال گردید و اکنون مورد تهدید حمله نظامی دیگری از سوی آمریکا و اسرائیل است که می‌تواند در صورت وقوع حیاتش را به خطر بیندازد.

حالا جنگ و دعوا بر سر رابطه با شرق و غرب به استراتژی‌های متفاوت هر یک از باندهای رژیم در برابر دیگری برای نجات حکومتشان تبدیل شده است. “وحدت کلمه” عوام‌فریبانه خمینی در دوران انقلاب ۵۷ به نفاق و خصومت میان جانیان جمهوری اسلامی تبدیل شده و شعار بیان‌کننده نوع حکومت مدنظر خمینی یعنی ” نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی” به شعار ممنوعه تبدیل شده است.

امروز جمهوری اسلامی که خامنه‌ای نمادش است، حفظ بقای خود را در هم پیمانی و اتحاد با شرق در برابر غرب و آمریکا می‌بیند و مخالفین درونی اتحاد خود با روسیه را به جرم دشمنی با اتحادها و پیمان‌های استراتژیکی نظام تکفیر و تهدید به مجازات‌های سنگین می‌کند. اما تجارب گذشته مربوط به روابط جمهوری اسلامی با چین و روسیه و واقعیات مؤثر بر چین و روسیه در ارتباطاتشان با جمهوری اسلامی بعد از بازگشت تحریم‌های سازمان ملل نشان می‌دهند که چین و روسیه نمی‌توانند باعث نجات رژیم از بن‌بست‌های سیاسی و اقتصادی و نهایتاً سرنگونی‌اش به دست مردم شوند، ولی دعوا بر سر ارتباط با غرب و شرق می‌تواند صفوف حکومت را متلاشی‌تر و باندهایش را شدیدتر و بیشتر به جان یکدیگر بیندازد.

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۵۴

اینرا هم بخوانید

پیروزی زوهران ممدانی راه پیش رو را نشان می‌دهد- اریک بلانک

مقدمه: آنچه که درزیر میخوانید نوشته ای از اریک بلانک در باره پیروزی زوهران ممدانی …