انتخاب یک جوان مهاجر و غیرسفیدپوست به مقام شهرداری نیویورک که خود را سوسیالیست دموکرات مینامد همچون انفجار یک بمب سیاسی به داغترین موضوع بحث در میان محافل سیاسی حاکم و اپوزیسیون و در رسانههای جهان از هر گرایشی، راست و چپ و مذهبی و غیرمذهبی تبدیل شده است. اولین دلیل این توجه جهانی این است که او در نیویورک، مرکز مالی سرمایهداری آمریکا و به عبارتی جهان، محل استقرار والاستریت، بیخ گوش برج و باروی ترامپ آنهم در مقابل کاندید مورد حمایت ترامپ شهردار شده است. ورود یک جوان مهاجر از چپترین جناح حزب دموکرات یعنی جریان سوسیالیستهای دموکرات به کاخ شهرداری آنهم زمانی که یک مولتیمیلیاردر دست راستی ضد مهاجر در کاخ سفید جولان میدهد، طبیعی است که بهاندازه کافی متریال برای اختلافنظر فراهم کند.
این اولینبار نیست که در چهارچوب ساختار سرمایهداری، حتی خود آمریکا فردی بهعنوان شهردار انتخاب میشود که خود را سوسیالیست دموکرات مینامد، دولت را در قبال رفع نیازمندهای شهروندان مسئول میداند و برنامههایی در همین جهت در مقابل احزاب راست در دستور میگذرد. اما این اولینبار است که یک جوان مهاجر رنگینپوست متولد در یک نقطه دیگر دنیا در فضای یکهتازی یک رئیسجمهور نژادپرست ضد مهاجر شکست سنگینی را بر کاندید مورد حمایت همان رئیسجمهور تحمیل میکند. جوانی که با شعار حمل و نقش شهری رایگان، مهد کوک رایگان، انجماد اجاره مسکن، راهانداختن مراکز دولتی مواد غذایی با قیمت ارزان، در مقابل مولتیمیلیاردر حاکم در کاخ سفید و حلقه چپاولگرش مثل ایلان ماسک به میدان میآید و میگوید قصد دارد بودجه این خدمات را از جمله با افزایش مالیاتبردرآمد میلیاردرها تأمین کند. اگر چه کل این اقدامات فراتر از اصلاحاتی در چهارچوب سرمایهداری نیست، اما مخصوصاً بهخاطر اینکه به یک حرکت تودهای تبدیل شده است، مولتیمیلیاردرهای حاکم در آمریکا را به هراس انداخته است!
رمز پیروزی ممدانی: تودهنی شهروندان به ترامپ
یک دلیل مهم ورود ممدانی به کاخ شهرداری، حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید است. او پیروز شد؛ چون رأیدهندگان میخواستند کسی را به کاخ شهرداری بفرستند که رقیب مورد حمایت رئیس کاخ سفید را شکست دهد.
یک سال زمامداری ترامپ با تعرض همهجانبه دست راستی در همه عرصههای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بهاندازه کافی فضا را برای پیروزی یک سیاستمدار جوان با وعده اصلاحاتی به نفع اقشار کمدرآمد و تحت تبعیض فراهم کرد. فراموش نکنیم که در انتخابات ریاستجمهوری، تقریباً نصف واجدین شرایط به ترامپ رأی نداده بودند. در میان رأیدهندگان به ترامپ هم بخش اعظمشان اگر به او رأی دادند به این خاطر نبود که او بیشرمانه دروغ میبافد، حرکات و سکنات عجیبوغریب دارد، میچاپد و مالیات نمیدهد، دهها پرونده فرار از مالیات و اسکاندال جنسی دارد، مهاجرستیز است، نژادپرست است، پدرسالار و زنستیز است، در کنار جریانات راست مسیحیان انجیلی جامعه ال جی بی تی کیو پلاس را تحقیر میکند. برعکس، به او رأی دادند؛ چون او توانسته بود با شارلاتانیسم پوپولیستیاش، با شعار “آمریکا را به عظمت میرسانیم” و پاسخهای ساده اما توخالیاش برای حل معضلات و مسائل گسترده گریبانگیر، مردم رأیدهنده را مسحور کند. حتی بخشهایی از کارگران و اقشار کمدرآمد هم باور کرده بودند این بسازبفروش مولتیمیلیاردر شیاد قصد دارد آنها را از تنگنای اقتصادی رها کند.
ممدانی در فضایی به کاخ شهرداری راه یافت که حتی رأیدهندگان به ترامپ معنای واقعی “عظمت را به آمریکا برمیگردانیم” را به چشم خود دیدند: لشکرکشی به خانه و زندگی میلیونها خانواده مهاجر که سالهای زیادی در خلق ثروت و امکانات آمریکا نقش داشتند؛ قطع کمکهای دولتی به خدمات اجتماعی، تحقیر و تعرض به حقوق زنان، تعرض به آزادی رسانهای، قراردادهای میلیاردی خاندان ترامپ با شیوخ عرب به نفع خاندان ترامپ، نرد عشق باختن ترامپ با دیکتاتورهایی مثل پوتین در سیاست خارجی، حمایت از نسلکشی نتانیاهو در غزه گوشههای از کارنامه ترامپ بود. ممدانی در فضایی توانست بیش از یک میلیون شهروند نیویورک را جذب برنامههایش کند که یک سال اول ترامپ محتوای واقعی “عظمت را به آمریکا برمیگردانیم” را برملا کرد. معلوم شد نصیب مردم از این “عظمت” چیزی جز تحقیر و تعرض بیشتر به معیشت و حقوق اجتماعی و سیاسیشان نیست. درحالیکه میلیونها شهروند در شهری مثل نیویورک زیر بار هزینه سنگین حملونقل شهری و اجارهخانه کمرشان خم شده است، شخص ترامپ از امیر قطر یک جت خصوصی – یک کاخ پرنده – بهعنوان هدیه تحویل گرفت، در قبال اسکاندالهای جنسی و فرار مالیاتیاش مصونیت پیدا کرد و خاندانش هم به قراردادهای میلیاردی با شیوخ عرب دست یافتند.
تجمعات اعتراضی بیش از هفت میلیون شهروند علیه ترامپ و سیاستهایش در شهرهای آمریکا با شعار “پادشاه نمیخواهند” نشان داد که سیاستهای فاشیستی ترامپ خیلی زود، جنبش عظیمی علیه جریانات دست راستی سرمایهداری آمریکا به میدان آورده است. جنبشی که در همین نیویورک نزدیک ۱۰۰ هزار معترض را به خیابانها کشاند. واکنش ترامپ به این شهروندان معترض چه بود؟ انتشار ویدئوهایی از خود با تاجی بر سر و در قامت یک پادشاه. پادشاهی که جنگندهای را هدایت میکند که بر سر معترضین مدفوع میریزد! ۹۰ هزار داوطلب جوان که کمپین زهران ممدانی علیه رقیب مورد حمایت ترامپ را پیش بردند و بالای یک میلیون رأیدهنده به او در واقع کثافات ترامپ را بهصورت خود او و میلیاردهای حامیاش پاشیدند و عملاً یک شکست رقتبار بر رئیسجمهور تاجدار و نارسیست و فاشیست و نژادپرست تحمیل کردند.
رمز پیروزی ممدانی در مقابل کاندیدای مورد حمایت ترامپ در تحرک همین نیروی اجتماعی نهفته است.
دلیل دوم پیروزی ممدانی: سیاستهای اعلام شده او
در فضایی که معلوم شده است منظور “کینگ ترامپ” از “عظمت آمریکا”، عظیم کردن ثروت خودش و طبقهاش بوده است و نه رفاه کارگران و اقشار تهیدست؛ در شرایطی که در خیابان میلیاردرهای نیویورک حتی میلیونرها هم نمیتوانند صاحبخانه شوند؛ اما در همان نیویورک نزدیک ۸۰ درصد درآمد شهروندان کمدرآمد را اجاره مسکن میبلعد و چیزی برای تأمین هزینه سنگین مهدکودک، حملونقل شهری، گرانی مواد غذایی نمیماند؛ یکباره جوانی با شعار عدالت برای اقشار محروم وارد میدان میشود و میگوید “حق داشتن سقفی بالای سر، یک امتیاز نیست، یک حق انسانی است”؛ میگوید افزایش اجاره مسکن را متوقف خواهد کرد، حملونقل شهری و مهدکودک را رایگان خواهد کرد، مراکز دولتی مواد غذایی با قیمت کنترل شده راه خواهد انداخت و هزینهاش را هم با افزایش مالیاتبردرآمد میلیاردرها – همان میلیاردرهایی که فرار مالیاتی را به یک هنر ارتقا دادهاند – تأمین خواهد کرد. وقتی به این لیست موج راسیستی ضد مهاجر که به سرکردگی ترامپ راه افتاد، سیاستهای علناً ضد زن، ضد حقوق ال جی بی تی کیو پلاس، خصومت با آزادی رسانهها، نفرتپراکنی مذهبی، حمایت همهجانبه از جنایتکار فاشیست حاکم در اسرائیل در جریان نسلکشی در غزه را اضافه کنید، آنگاه طبیعی است که یک جوان مهاجر با تأکید بر عدالت اقتصادی و اجتماعی محبوبیت کسب کند و حتی بخشهایی از رأیدهندگان قبلی ترامپ را هم به صف خود جلب کند که این اتفاق افتاد.
حالوهوای مشترک سلطنتطلبان و اسلامیون حاکم در ایران
فضایی که در میان اسلامیون حاکم در ایران و سلطنتطلبان در اپوزیسیون راه افتاده است واقعاً تماشایی است.
مضحکترین بخش این فضا تبلیغات مشترک آنهاست: پیشروی و عروج اسلام در نیویورک!
حالوهوا در فضای سیاسی پادشاهیخواهان سلطنتطلب: ممدانی، شریعتی نیویورک است. اسلام علی شریعتی به نیویورک راه پیدا کرده است. او یک مارکسیست اسلامی است. طرفدار حماس است. اتوبوس مجانی خمینی را به یاد ایرانیان میاندازند و تیتر میزنند که خمینی در آمریکا بهقدرترسیده است. اساتید اقتصاددان “ّبازاربنیاد” این طیف، نگران “گداپروری و گداسازی” در نیویورک هستند. نگراناند که پول و بودجه اینهمه “رایگان” کردنها از کجا خواهد آمد؟ نگران جیب میلیاردها هستند که با “عرق جبین” ثروتمند شدهاند و یک عده چپ مارکسیست میخواهند حاصل زحمتشان را به جیب گداگشنهها بریزند. هشدار میدهند که اگر مالیات میلیاردرها را افزایش دهید، آنها شهر را ترک میکنند و اقتصاد میخوابد. میگویند “سوسیالیسم ممدانی” نیویورک را نابود خواهد کرد. دستاندرکاران پروژه ققنوس “کینگ رضا پهلوی” نهتنها نگران ثروت “کینگ ترامپ” هستند، بلکه حتی راسیسمشان گل کرده است و میگویند معلوم نیست آیا ممدانی در آمریکا متولد شده است یا نه. چه شباهت جالبی با تبلیغات راسیستی ترامپ درباره شناسنامه اوباما.
تبلیغات هیستریک این جریان دو دلیل دارد که هر دو قابلدرک هستند:
دلیل سیاسی: پیروزی ممدانی روی دیگر شکست ترامپ است و شکست ترامپ که در محاسبات سیاسی اینها برای حضور خودشان در آینده سیاسی ایران جایگاه مهمی دارد بهراستی نگرانکننده است.
دلیل ایدئولوژیک: در ذهنیت سرمایهسالار و “بازاربنیاد” این جماعت، حتی یک افسار کوچک بر گردن میلیاردرهای نیویورک، یک نگاه کج به “دست نامرئی” بازار عزیز، حتی یک مسئولیت کوچک دولت در قبال حق شهروندان در برخورداری از مسکن و غذا و بهداشت و درمان هم خطرناک است. تعرض به ساحت مقدس سرمایه و سرمایهداران است. میگویند ممدانی کمونیست توانسته است از اختلاف میان اکثریت “ناثروتمند” (نه کارگران خالق ثروت که از آن محروماند) و “اقلیت بسیار ثروتمند” استفاده کند و پروژه کمونیستیاش را پیش ببرد. باور کنید اینها ترهات “فرهیختهترین اندیشمندان” این جماعت حقیر است. از لجنزار “اپوزیسیون” سلطنتطلب بیش از این نباید انتظار داشت.
جریانات دست راستی او را نه فقط یک کمونیست دوآتشه میدانند؛ بلکه برای بیاعتبار کردن او در میان مردم زخمخورده ایران و به تأسی از پروپاگاند محمدرضا شاه و ساواکش، او را کمونیست و مارکسیست اسلامی خطاب میکنند!
کمونیست و مارکسیست نامیدن او در تبلیغات دستراستیهای آمریکا و پادوهای دستراستیشان در میان اپوزیسیون سلطنتطلب، احضار فضای ضدکمونیستی جنگ سردی است برای ترساندن مردم با شبح جنگ سردی از کمونیسم.
بگذریم از اینکه به اعتراف همین ضد کمونیستهای طیف سلطنتطلب هم، چپگرایی در آمریکا دارد رشد میکند و عملاً حنای ضدیت با کمونیسم دارد رنگ میبازد. سوسیالیسم دموکراتیک ممدانی هر مضمونی داشته باشد، همینکه خود را سوسیالیست مینامد و رقبای دست راستی از هر دو حزب جریان رسمی را شکست داده است معنایش این است که فضای جنگ سردی علیه کمونیسم در مهد اصلی ضدیت با کمونیسم مطلقاً شباهتی با دوران قبل، از جمله دوران ریگان و بوش ندارد.
اسلامیون حاکم در ایران:
همچنان که انتظار میرفت، تبلیغات اسلامیون حاکم در ایران با سلطنتطلبان و نیروهای دست راستی ایرانی برابری میکند. میگویند اسلام در آمریکا عروج کرده است. انتخاب ممدانی “بازتاب بیداری طبقه کارگر و مهاجر و مسلمان در برابر نظم سرمایهداری آمریکایی” است! (سایت خبرگزاری نور وابسته به شورایعالی امنیت ملی ایران). روزنامه همشهری (وابسته به شهرداری تهران) تیتر زده است: “آمریکا علیه آمریکا” و پیروزی ممدانی را نمادی میداند که نشان میدهد “دشمنِ آمریکا در داخلِ آمریکا نیز ظهور پیدا کرده است”. (یک بدل آخوندی در مقابل شعار “دروغ میگن آمریکاست، دشمن ما همینجاست”). میگونید “پیروزی ممدانی نشاندهنده قدرت شعار مرگ بر اسرائیل است”. (معلوم نیست چرا هنوز خامنهای از ترس اسرائیل همچنان در سوراخموش است). میگویند پیروزی ممدانی نشاندهنده “تأثیرات جنبشهای اسلامی در سطح جهانی” است. (همان جنبشی که پدرخواندهاش در ایران در سراشیبی سقوط است).
این هم قابلدرک است. وسط شکست پیدرپی حکام اسلامی در ایران و منطقه و جهان، در اوج یأس و ناامیدی و چشمانداز تیرهوتار سیاسی، بعد از ضرب شصت بی ۲ های آمریکا در آسمان تهران، شکست رؤیای تصرف کاخ سفید توسط حزبالله و بسیج، شکست مالیخولیای فتح کربلا و قدس، همینکه یک جوان مسلمان شهردار نیویورک شده است برای اینها تسکین روحی است. بگذریم از این که اگر دستشان به او برسد باید بهخاطر دفاعش از برابری جنسیتی، دفاع از حقوق زنان، و حمایت از حق شهروندان همجنسگرا به قاضی صلواتی تحویلش بدهند!
موانع و امکانات در مقابل ممدانی
پیروزی ممدانی حتی اگر در تحقق وعدههایش موفق هم نشود تا همینجا پیروزی یک کاندید خواهان مسئولیت دولت در قبال شهروندان در مقابل دستان نامرئی بازار آزاد (یعنی دستان چپاولگر سرمایه) است. و تردیدی نیست که همین اتفاق میتواند شروع یک دومینوی عروج چپ طرفدار عدالت اقتصادی و اجتماعی در مقابل تعرض سرمایه به زندگی طبقه کارگر و اکثریت محروم جامعه باشد.
اما هنوز این سؤال مطرح است: آیا او در جزیرهای محاصره شده در اقیانوس سرمایهداری، در مرکز مالی سرمایهداری آمریکا و حتی جهان، محل استقرار والاستریت، در جغرافیایی که تجسم یکهتازی “بازار آزاد” است و سود میلیاردرها حرف آخر را میزند، خواهد توانست سرپناه و خوراک و ترانزیت شهری و مهدکودک را از تعرض و چپاول سرمایه و “دست نامرئی بازار آزاد” رها کند؟
بهجای پیشبینی لازم است در باره موانع و امکانات در مقابل این سؤال تعمق کرد.
موانع:
در فضای سیاسی آمریکا، در مقایسه با سایر کشورهای غرب، ضدیت با کمونیسم، هر نسخهای و هر تعبیری از کمونیسم بسیار قوی است. در میان الیت سیاسی راست آمریکا، هر بنیبشری از مسئولیت دولت در قبال جامعه حرفی بزند در کتگوری کمونیسم جا دارد. حتی جو بایدن و کاملا هریس هم کمونیست محسوب میشوند. تکلیف برنی سندرز و الکساندر اوکازیو و زهران ممدانی که دیگر روشن است. دونالد ترامپ زهران ممدانی را یک “دیوانه کمونیست” خطاب میکند که باید دستگیر و دیپورت شود. در چنین شرایط این “دیوانه کمونیست” رقیبش از حزب جمهوریخواه و رقیب دیگر از حزب دموکرات که ناگزیر شده است بهعنوان “مستقل” وارد مبارزه انتخاباتی بشود و حمایت ترامپ را پشت سر خود دارد شکست میدهد. این فقط پیروزی این جوان نیست. شکست رقتبار برای حزب جمهوریخواه و شخص ترامپ است. همین طیف دست راستی به هر توطئهای دست خواهند زد تا مانع تحقق وعدههای شهردار جدید شوند.
با این حساب، اولین مانع، تلاش سازمانیافته میلیاردرهای حاکم و در رأس آنها دونالد ترامپ هستند که تهدید کرده است بودجه فدرال شهرداری نیویورک را فریز خواهد کرد که دست یک شهردار “کمونیست و مارکسیست” را ببندد. همینها مردم را میترسانند که اگر مالیاتبردرآمد میلیاردرها حتی ۲ درصد هم افزایش پیدا کند، آنها مجبورند شهر را بهسوی بهشتهای مالیاتی چه در آمریکا و چه در سایر نقاط جهان ترک کنند.
قطعاً این خطر جدی است. اولویت آنها قطعاً شکست هر اقدامی در مقابل فضای چپاول بیحدوحصر سرمایهداران است. نه فقط بهخاطر سود سرشار همین امروزشان. بلکه به این خاطر که هر پیروزی طرف مقابل میتواند فضایی برای آغاز دومینوی مشابه در ایالتهای دیگر و حتی در منطقه و جهان باشد.
و البته باید به این تلاش میلیاردرها تلاش جریان مذهبی ایونجلیکال (مسیحیان انجیلی) و کاتولیکهای راستگرا را اضافه کرد که به نام تقدس خانواده و مذهب باید قاعدتاً یک جنگ صلیبی علیه شهرداری که علناً از حقوق زنان و همجنسگرایان دفاع کرده است راه بیندازند.
امکانات:
زهران ممدانی یک فرد نیست. آن اکثریت عظیمی که در انتخابات ریاستجمهوری به ترامپ رأی نداند؛ حتی ریزش کردههای وسیع همین جمعیت که دیگر توهمی به وعدههای ترامپ ندارند؛ آن هفت میلیون شهروند که با شعار “نه به کینگ” به خیابانهای آمریکا ریختند؛ آن یک ملیون شهروندی که در نیویورک به ممدانی رأی دادند؛ و بالاخره آن ۹۰ هزار داوطلب اکثرا جوان که در کوچهها و خیابانهای نیویورک برای پیروزی زهران ممدانی فعالیت تبلیغاتی کردند، بخشی مهی از یک جنبش عظیم علیه جریانات حاکم دست راستی آمریکا هستند. موفقیت ممدانی به درجات زیادی به حضور فعال اعتراضی همین شهروندان علیه دولت دست راستی میلیاردرها گرهخورده است.
از شهردار جدید نیویورک نباید بیش از آنچه خود تصویر میدهد انتظار داشت. او خود را یک سوسیالیست دموکرات مینامد و میخواهد در چهارچوب سرمایهداری آمریکا آنهم در دوره تعرض هار دونالد ترامپ به حقوق شهروندان، اصلاحاتی به نفع شهروندان کمدرآمد جامعه تحمیل کند. یک مانع مهم هم دقیقاً همین است چونکه هر اقدامی در هر سطح برای مهار سودآوری سرمایه با مقاومت طبقه سرمایهدار مواجه میشود که حکومت میکند. بههرحال او خودش چنین ادعایی نکرده است که مثلاً مخالف سرمایهداری و بردگی مزدی است و هدفش فرا رفتن از نظام سرمایهداری است. ممدانی در بهترین حالت جناح چپ جریان سوسیالدمکراسی را نمایندگی میکند که بعد از انقلاب روسیه، در نگرانی از پسلرزههای آن انقلاب در سایر کشورهای سرمایهداری، “ُسرمایهداری با چهره انسانی” و دولتهای رفاه را در دستور قرار داد. اتفاقی که هنوز هم آثارش را تماماً در کشورهای غرب مشاهده میکنیم.
مسئله این است که در کشوری مثل آمریکا که سالهای متمادی حتی بهکاربردن واژه سوسیالیسم و کمونیسم هم به تابو تبدیل شده بود، نیرو گرفتن همین نسخه از سوسیالیسم دموکراتیک هم میتواند فرجه و فرصتی فراهم کند برای شکلگیری، قوام گرفتن و متشکل شدن نیرویی که هدفش نفی بردگی مزدی و فرا رفتن از نظام سرمایهداری است.
به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۵۴
روزنه rowzane خبری – تحلیلی