همزمان با تداوم پیشروی هستهای و انتشار گزارشها از افزایش تولید موشکهای ایران، برخی مقامات اسرائیلی هشدار دادهاند که اسرائيل و آمریکا باید برای تغییر نظام در ایران پیش از پایان دوره ریاستجمهوری ترامپ تلاش کنند. اما با توجه به تجربههای پیشین و نیز جنگ ۱۲روزه، چنین راهبردی چقدر واقعبینانه است؟
یوناح جرمی باب، نویسنده کتاب «تهران را هدف قرار بده» و تحلیلگر ارشد اطلاعاتی «جروزالمپست» که ارتباط نزدیکی با شخصیتهای عالیرتبه اطلاعاتی اسرائيل دارد، طی مقالهای در این روزنامه به بررسی توان آمریکا و اسرائيل برای تغییر نظام در ایران و احتمال وقوع این امر تا پیش از پایان دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در سال ۲۰۲۹ پرداخته است.
اسرائیل دستیابی ایران به سلاح هستهای را خطر وجودی برای خود میداند. همچنین جنگ ۱۲ روزه نشان داد که موشکهای ایرانی به رغم توان بالای دفاعی اسرائيل توانستند در برخی موارد از پدافند هوایی این کشور گذر کرده و خساراتی را به زیرساختهای نظامی، اطلاعاتی، علمی و صنعتی و همچنین ساختمانهای مسکونی این کشور وارد کنند. از سوی دیگر، «نیویورکتایمز» اخیرا در گزارشی اعلام کرد که کارخانههای صنایع موشکی ایران «شبانهروزی کار میکنند» و تهران خود را برای «شلیک همزمان دو هزار موشک به سوی اسرائیل» در صورت درگیری دوباره آماده میکند.
به گفته یوناح جرمی باب، درست است که اسرائیل باید به دنبال راههای متنوعی برای جلوگیری از دستیابی جمهوری اسلامی ایران به سلاح هستهای و همچنین جلوگیری از بازسازی زرادخانه موشکهای بالستیک ایران باشد، اما راهبردهای دولت اسرائیل برای دستیابی به این امر باید واقعبینانه باشد.
آقای باب نوشت: «خلاصه بگویم، احتمال این که اسرائیل و آمریکا بتوانند تا سال ۲۰۲۹ باعث تغییر رژیم در ایران شوند و یا کنترل چنین تغییری را در دست بگیرند، بسیار مبهم است.»
او افزود: «البته ممکن است فرصتهای داخلی برای دستیابی به این مهم به وجود بیایند. مثلا، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران ۸۶ ساله است و در سالهای اخیر بارها با بیمار دستوپنجه نرم کرده است. اگر و زمانی که او بمیرد، در صورتی که میان جناحهای رقیب بر سر اینکه چه کسی کنترل تهران را در دست بگیرد کشمکش طولانی شکل بگیرد، اسرائیل، آمریکا و غرب شاید بتوانند با مهارت، ظرافت و اندکی خوششانسی از چنین فرصتی برای کمک به تحقق تغییر رژیم استفاده کنند.»
توان محدود اسرائيل، آمریکا و غرب برای تاثیرگذاری بر تغییر رژیم در ایران
به باور این تحلیلگر، توان اسرائيل، آمریکا و حتی مجموع کشورهای غربی به تنهایی برای تاثیرگذاری در تغییر رژیم در ایران محدود است. این موضوع دلایل بسیاری دارد.
نخست این که پس از سقوط اتحاد جماهیر خلق شوروی در سال ۱۹۹۱، رهبران ایران دریافتند که نمیتوانند برای سرکوب معترضان ایرانی بر روی سربازان حرفهای ارتش حساب کنند. زیرا سربازان حرفهای معمولا میخواهند فقط روی دشمن خارجی آتش بگشایند و نه هممیهنانشان.
در نتیجه، حکومت ایران به نیرویی ویژه و جداگانه که حاضر باشد مردم خود را بکشد یا مجروح کند نیاز داشت و به همین دلیل نیروی بسیج را با حدود دو میلیون نفر از «اراذل و اوباش» تشکیل داد.
جمهوری اسلامی در گام بعدی با تحت نظر گرفتن انقلابهای اخیر در شرق که با استفاده از اینترنت و شبکههای اجتماعی سازماندهی شدند، دریافت که چگونه باید اینترنت را کنترل و قطع کند.
رژیم ایران با کنترل تکیه بر بسیج و کنترل اینترنت توانست اعتراضات گسترده را در سالهای ۲۰۰۹ (۱۳۸۸)، ۲۰۱۶ (۱۳۹۶)، ۲۰۱۹ (۱۳۹۸)، سپتامبر ۲۰۲۲ تا بهار ۲۰۲۳ (اعتراضات ۱۴۰۱) و برخی اعتراضات در سال ۲۰۲۵ (۱۴۰۴) را سرکوب کند.
نکته سوم این که رژیم جمهوری اسلامی اکنون چیزی بسیار فراتر از مشتی روحانی است که با اتکا به پلیس مخفی در قدرت مانده باشند. در دهههای گذشته، مقامات ارشد و کارکشته سپاه پاسداران بیش از یک سوم اقتصاد و بسیاری از مناصب سیاسی کشور را در دست گرفتهاند.
رژیم جمهوری اسلامی اکنون چیزی بسیار فراتر از مشتی روحانی است که با اتکا به پلیس مخفی در قدرت مانده باشند. در دهههای گذشته، مقامات ارشد و کارکشته سپاه پاسداران بیش از یک سوم اقتصاد و بسیاری از مناصب سیاسی کشور را در دست گرفتهاند.
حذف خامنهای به معنای پایان جمهوری اسلامی نیست
به باور نویسنده، کشتن، بازداشت یا به هر شکلی حذف کردن علی خامنهای یا جانشین او به تنهایی رژیم را حتی به نزدیکی فروپاشی هم نخواهد برد و حتی ممکن است منجر به اتحاد مردم ایران گرد پرچم شود. این درحالی است که اگر رهبر جمهوری اسلامی ایران به مرگ طبیعی بمیرد، ممکن است هرجومرج طبیعی و رقابت میان جناحهای رقیب به خودی خود به وجود آید.
برای مثال، اسرائيل در جریان جنگ ۱۲ روزه به مقرهای اصلی سپاه پاسداران و بسیج حمله و بیش از ۳۰ مقام نظامی و اطلاعاتی ایران را ترور کرد و علی خامنهای نیز در خفا به سر میبرد. در این وضعیت، رژیم ایران در ضعیفترین حالت خود از لحاظ فیزیکی در دهههای اخیر قرار گرفت. با این حال، ایرانیان گرد پرچم خود متحد شدند و به این همین دلیل هم، احتمال شکلگیری جنبش داخلی برای براندازی رژیم بسیار پایین بود.
در همین راستا، روزنامه «جروزالمپست» به اطلاعاتی دستیافته است که نشان میدهد در جریان جنگ ۱۲ روزه، ایال زمیر، رئیس ستاد کل و فرماندهان عالیرتبه ارتش اسرائیل صراحتا با کشتن علی خامنهای مخالف بودند و این موضوع را حتی به صورت جدی بررسی نکردند و میخواستند این جنگ حتی زودتر از ۱۲ روز پایان یابد.
بنابر اطلاعات حاصله، در جریان جنگ ۱۲ روزه، ایال زمیر، رئیس ستاد کل و فرماندهان عالیرتبه ارتش اسرائیل صراحتا با کشتن علی خامنهای مخالف بودند و این موضوع را حتی به صورت جدی بررسی نکردند و میخواستند این جنگ حتی زودتر از ۱۲ روز پایان یابد
جروزالمپست
به گفته آقای باب، با توجه به وجود بسیج، کنترل رژیم ایران بر اینترنت و نفوذ سپاه در تمامی حوزههای اهرمهای سیاسی و اقتصادی ایران، در غیاب ترکیبی از یک جنبش اعتراضی فراگیر و دستکم یک فرمانده عالیرتبه ارتش ایران که بتواند نیروهایش را پشت سر معترضان و در مقابل بسیج به حرکت درآورد، سرنگونی جمهوری اسلامی به سختی قابل تصور خواهد بود.
با این حال به گفته این تحلیلگر، این بدان معنا نیست که اسرائيل و آمریکا باید دست روی دست بگذارند.
استراتژی «مرگ با هزاران زخم»
در دوره نخستوزیری نفتالی بنت، دولت، ارتش اسرائیل و موساد عملیاتی را در دهها عرصه اجرا کردند که بهطور غيررسمی «مرگ با هزار زخم» نامیده میشود. هدف از این عملیات این بود که با بهکارگيری بخشی از همان روشهای بلندمدتی که ايالات متحده در گذر زمان برای فرسایش اتحاد جماهیر شوروی به کار برد، ایران را تضعيف کنند.
اما طرح آقای بنت چشمانداز بلندمدت داشت تا در طیف گستردهای از حوزهها و نه فقط عرصه نظامی طی سالها و دههها اجرایی شود. بر اساس این طرح، نه تنها علی خامنهای، بلکه کل سپاه پاسداران در همه اجزای آن بايد تضعیف شود و جای خود را به نیروهای بومی و طبيعی ديگر در ايران بدهد تا آنگاه براندازی رژيم، به معنای کنار زدن همه بخشهایی به شدت ضد اسرائيل و ضد غرب هستند، ممکن شود.
طی کردن چنین روندی به احتمال زياد بسيار بیش از سال ۲۰۲۹ زمان میبرد. پس از آن که حافظ اسد در سال ۲۰۰۰ حکومت را به بشار اسد، پسر کمتجربهاش که چشمپزشک بود، واگذار کرد، بسیاری میپنداشتند که رژيم سوریه يکشبه فرو میريزد، اما، به دلايل گوناگون، بشار اسد تا سال ۲۰۲۴ دوام آورد.
در مقابل، وقتی او در سال ۲۰۲۴ سقوط کرد، رژيم سوریه پيشتر با «مرگ با هزار زخم» فرسوده شده بود و به زحمت توانست از خود دفاع کند.
بنابراين، به گفته نویسنده، اسرائیل میتواند همزمان هم خطرهای کوتاهمدتِ را در نظر بگیرد و بر جلوگیری از تهديدهای سلاحهای هستهای و موشکهای بالستيک ایران تمرکز کند و هم هدفهای بلندمدت را، یعنی بازگرداندن رابطه با ايران به دوره همکاریهای مستحکم پیش از ۱۹۷۹ (انقلاب ۱۳۵۷) و يا دستکم به دورانی که تهديد مداوم برطرف شده باشد، مد نظر قرار دهد.
روزنه rowzane خبری – تحلیلی