اخبار و گزارشات هفتگی از وضعیت زنان

۲۸ آذر ۹۷ /  ۱۹ دسامبر ۲۰۱۸

تهیه وتنظیم عزیزه لطف الهی

 

سپیده قلیان آزاد شد

زنده باد جنبش اعتراضی برای آزادی همه دستگیر شدگان ، همه کارگران زندانی، همه زندانیان سیاسی

مردم آزاده ایران امروز در زندان به اندازه پهنای شانه های سپیده قلیان فعال مدنی و آزادیخواه و مدافع حقوق کارگران باز شد و سپیده قلیان بعد از حدود یک ماه از زندان آزاد شد. به همت شما مردم ، به همت همه کسانیکه نوشتند و اعتراض کردند، همه کسانی که فریاد زدند و خواهان آزادی دستگیرشدگان هفت تپه شدند، به همت شما ایرانیان در سراسر جهان، به همت همه اتحادیه های کارگری که نامه اعتراضی نوشتند و … پس متحدانه پیش بسوی آزاد کردن کارگران دستگیر شده فولاد اهواز. درود به سپیده عزیز.

از صفحه فیسبوک مینا احدی

 

دانشجوی اخراجی از دانشگاه شریف نابغه تاریخ‌ساز هاروارد شد

شبنم رعایایی اردکانی دومین زن در تاریخ فیزیک جهان که جایزه مکانیک سیالات را برنده شده است پیشتر به دلیل بهایی بودن از دانشگاه شریف اخراج شده بود.

مرتضی اسماعیل‌پور فعال حقوق دگراندیشان در گفتگو با دیدگاه‌نو می‌گوید:« شبنم رعایایی پیشتر در مقطع کارشناسی در دانشگاه شریف تحصیل می‌کرد اما براساس قوانین جمهوری اسلامی بهاییان حق تحصیل در ایران را ندارند.

و با توجه به لایحه شورای عالی انقلاب فرهنگی که در ۶ اسفند ۱۳۶۷ تصویب شده است، بهاییان حق ورود به دانشگاه را ندارند و به محض احراز هویت مذهبی بهایی دانشجویی آن فرد باید بلافاصله از دانشگاه اخراج شود که به همین دلیل شبنم رعایایی از ادامه تحصیل بازماند.

اما این جوان ایرانی پس از مهاجرت به آمریکا و پدیرش دانشگاه هاروارد توانست تا مقطع دکترا در رشته فیزیک سیالات ادامه تحصیل بدهد و حالا نیز او به عنوان دومین زن دریافت کننده جایزه مهم مکانیک سیالات شناخته شود.

 

نادیه مراد پول جایزه صلح نوبل خود را برای احداث یک بیمارستان هزینه می‌کنم

نادیه مراد روز جمعه ۲۳ آذر در یک سخنرانی خطاب به صدها نفر در شنگال گفت پول جایزە صلح نوبل خود را برای احداث یک بیمارستان برای معالجه مردم و زنانی کە بە وسیلە نیروهای داعش مورد تجاوز جنسی قرار گرفتەاند اختصاص می‌دهم.

اصفهان
روز ۲۴آذر۹۷ دختر جوانی در ساعت ۱۲/۳۰ ظهر در اصفهان، خیابان هشت بهشت شرقی، تقاطع اتوبان صیاد شیرازی اقدام به خودکشی کرد.

روز یکشنبه بیست و پنجم آذرماه نیز، یک زن به نام فرزانه ماملی اهل روستای “قم قلعه” از توابع مهاباد با اقدام به خودکشی جان خود را از دست داد.

 

مریوان
تیم لیگ برتری فوتبال زنان راهیاب ملل مریوان با نتیجه 1_1 برابر تیم شهرداری سیرجان متوقف شد

 

بازداشت لیلی خاتمی

لیلی خاتمی فعال حقوق کودکان را که در مناطق زلزله زده کرمانشاه و مناطق محروم زاهدان برای کودکان برنامه‌های نمایشی، گروه درمانی و قصه‌خوانی برگزار می‌کرد ۱۹ آبان‌ماه به اتهام “جاسوسی” در زاهدان بازداشت کرده اند.

 

دلنوشته‌ حمیدرضا مرادی برای دختر دانشجو و زندانی‌اش

دخترم سپيده!

من برخود می‌بالم از داشتن چنین فرزندی که در معبر تاریخ همچون دیگر زنان این سرزمین که کم نبوده و نیستند بر آن شده که صدای دادخواهی‌اش را به گوش همگان برساند.  حالا این من هستم که باید از فرزندم بیاموزم که اگر خواهان آزادی و سلامت جامعه هستیم نباید که در برابر رنج و درد دیگران سکوت کنیم، نه اینکه خواهان درد باشیم كه اندوه و درد هرگز كسى را مدد نكرده است اما به تجربه آموخته‌ایم که به ناچار از مسیر دردها، ردپاها و رد خون‌هاى انسان‌هاى پاک که دردمندانه در تاریخ جاری شده باید عبور کنیم تا به جان بشنویم پژواک آن روز خجسته را.

سپيده‌جان مى‌دانم كه دلت شكسته‌ست، كه جانت زخمى‌ست، اما دختركم دلت را در کنار دیگر دختران معصوم و محروم این سرزمین بگذار و همچون هميشه دلت را به راهت بسپار و بدان كه من زخم‌هاى پربهايت را به جان مى‌خرم و شريک هميشگى‌اش هستم كه زخمىِ زخمِ دوست، سترگ عزيز است.

عزيزم درد تو و صدای من، صداى تو و درد من يكى‌ست. من و تو با همه اين دردهاست كه مرهم و هم‌دل يكديگر شده‌ايم.

دختر مهربانم بدان كه تا هر كجا بروى با همين تن رنجورم اما با شوق، با تو و راهت، با تو و بغض گلويت كه جگرم را مى‌خراشد تا هميشه همراه خواهم شد. هر روز و هرشب تا سپيده‌دم همراه با تو در دشت آرزوهايت قدم مى‌زنم به جستجوى همان پنجره‌اى كه مى‌خواهى رو به زلالى سپيده‌دمان گشوده شود كه بی‌شک انسان خود سرچشمه‌ همان زلالى عظيم است.

نازنينم گوش كن با قلبم تو را صدا مى‌زنم. مى‌دانم كه در اين مسير سخت هرگز نوميد نمى‌شوى و ايمان دارم كه اين غيظ گُرگرفته‌ همگانى روزى مرهمى مى‌يابد و شكسته خواهد شد آن شبى كه يقينِ سالکِ روز را منكر است. پس تا آن روز و تا هميشه بر سر عهدم با تو هستم و در انتظار آمدنت كه با تو بگويم چسان گذشت بى تو در اين روزگار

 

نامه‌ یاسمن آریایی از بند زنان زندان اوین

۱۱ مرداد۹۷روزی بود که من دستگیر شدم و به زندان افتادم.این چند ماه زندگی پر بود از لحظات تلخ و شیرین که هر روزش قصه‌ای جدید داشت؛ قصه‌های پراز پستی و بلندی، پر از درد و رنج‌هایی که در نهایت به زندان منتهی شده بودند. زندگی‌هایی که در یک لحظه به ویرانی کشیده شده بود و البته حقایقی از شهامت‌های بی‌همتا! برای من هرچند دردناک اما اتفاق خوبی بود. در این بین تنها یک مشکل وجود داشت، آن هم یک مشکل خیلی بزرگ.این‌که این‌ها فقط برای من بودند،هر چه دیده بودم،هر چه شنیده بودم تنها وتنها برای من منصفانه نبود.  من ازاسراری با خبر بودم که خیلی از شما حتی بویی از آن نبرده‌اید . نمی‌توانستم همه اینها را برای خودم نگه دارم .از این رو بر آن شدم تا نامه‌ای برایتان بنویسم.حقیقتش رابخواهید نوشتن این همه نامه خیلی بیشتر از آنچه که فکر می‌کردم زمان برد چرا که هر بار دست به قلم می‌بردم نیرویی مانعم می‌شد.

شما من را نمی‌شناسید،هیچ از من نمی‌دانید،چه طور می‌توانم انتظاراین را داشته باشم که به پای نامه من بمانید؟ پس باید کاری می‌کردم یا به کل از این مسئله می‌گذشتم یا این شهامت را به خودم می‌دادم و ریسک نپذیرفته شدن نام را قبول می‌کردم .اما من راه سوم را انتخاب کردم قلم در دستم و قرار است اول من را بشناسید؛”من یاسمن هستم”

غروب یازدهم تیرماه۷۴بود که برای نخستین بار بوی این کره خاکی را در مشامم احساس کردم.یاسمن غرق در شعر و آواز وتئاتر و هر چه که بوی دوستی و آشتی بدهد روحش را به پرواز در می‌آورد.من به زندان افتادم چون تاب دیدن اشک‌های مادری که سینه‌اش پراز درد بود را نداشتم و نتوانستم خواهران و برادرانم را درگیر ببینم وخودم کنار بایستم. حالا هم این که اینجا هستم خودم را هیچ زندانی نمی‌دانم چرا که حس درونم خیلی متفاوت‌تر از این حرف‌هاست.من خودم را در شما می‌بینم. این قلبم را آزاد می‌کند.  درست همین حالا بیرون کلی یاسمن هست که درخیابان‌ها قدم می‌زند، به تئاتر می‌رود وبا دوستانش وقت می‌گذراند. سر میز شام در کنار خانواده‌اش نشسته و از اتفاقات روز می‌گوید. همه این‌ها بیان کننده این است که چقدر شما را از خودم می‌دانم. شاید در بند باشد،اما نیمی از من هنوزم بیرون زیست می‌کند و مدام به شما فکر می‌کنم.

تو ای مادر، ای که خودت را وقف فرزندانت کرده‌ای و توای پدر که در یک شبانه‌روز بی‌منت تلاش می‌کنی.ای معلمی که هر چه دریافت کرده پس می‌دهی. من به تو فکر می‌کنم، به تو می‌اندیشم، جوانی که بیکاری و درجستجوی آرزوهای بزرگ. هنرمندِاسیر یک جواز ساده.  زرتشتیِ در پی کاردولتی و مردی که لباس زنانه پوشیده‌ای. من حتی به تو که عامل دستگیری من هم بودی،فکر می‌کنم و تو هم برای من مهم هستی و این رابدان که تو را هرگز دشمن خود نمی‌دانم.  همانطور که من دشمن تو نیستم. ما هر دو از جنس انسانیم با افکار و عقاید متفاوت .پس به تو حق می‌دهم اگر برای آنچه باورت هست می‌جنگی. می‌دانم همانقدر که من در راهم رنج می‌برم تو هم دردمی‌کشی.  کسی چه می‌داند شاید درد توخیلی عمیق‌تر باشد ومحنتت شدیدتر. حتما خسته شده‌ای از این‌که جوان‌های هم نسلت،آرمان‌های تو را نمی‌فهمند وتو را ضد مردم خطاب می‌کنند .می‌خواهم بدانی من تو را درک می‌کنم وبرایت احترام قائلم. اما چه بهتر هر دو در راهی که می‌رویم مراقب باشیم تا سبب عدم امنیت زندگی و آزادی آن دیگری نشویم.

من اصرار دارم تو هم هوای جوانان سرزمین‌ات را داشته باشی. آرمان‌های‌شان را بدانی و به آنها احترام بگذاری و راه را نه برای سرکوب بلکه برای گفتگو هموارسازی. ما در دنیایی زندگی می‌کنیم با افکار و عقاید متفاوت و به عقیده من تنها عواملی که ما را از ویرانی خودمان به دست یکدیگر رها می‌سازد، صداقت احترام و اتحاد است . وقتی این‌ها را سرلوحه زندگی‌مان قرار دهیم دیگر چه فرقی می‌کند سوری باشی . به ترکی حرف بزنی یا کردی یا که در آمریکا متولد شده باشی.مسیحی و بهایی بودن اهمیتی ندارد.اگر یک پاک کن برداری ومرزهای ساختگی ذهنت راپاک کنی.

آه از این مرز و حدهای بی‌حاصل که از کودکی برایمان ساخته‌اند .دیگر زمانش رسیده پتکی برداریم و دیوارهای ذهن‌مان را فرو بریزیم.حالا برایم مهم نیست که تو عاشق زن می‌شوی یامرد. چرا که تنها یک چیز است که به راستی اهمیت پیدا می‌کند؛”انسان بودن واین‌که تصمیم می‌گیری انسان خوبی باشی یا نه، این نقطه عطف ماجراست.”

هدفم از انتشار این نامه نه تبلیغ برای چیزی یا کسی بود نه افشای حقایق و نه چیز دیگری جز بیان آرمانی که عمیقاً به آن ایمان دارم و برای وقوعش تلاش خواهم کرد.

اعلامیه جهانی حقوق بشر ماده ۱۸ و ۱۹ هر کس حق دارد از آزادی فکر وجدان و مذهب بهره‌مند شود/هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد.

پنج‌شنبه، ۲۹ نوامبر ۲۰۱۸

۸ آذرماه

ایس‍کرا ۹۶۷

 

اینرا هم بخوانید

آیا رویاها هیجان زندگیند- شمی صلواتی

تصور من از زندگی با رویاها معنی پیدا می کند.  گاهاً می نویسم، بحث می …