نشریه ژورنال شماره ۱۰۲۶ – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه
خبرها حاکی از آن است که مسعود پزشکیان روز دوشنبه هشتم اردیبهشت در سفر به باکو و دیدار با الهام علیاف، رئیسجمهوری آذربایجان گفت: “من وقتی در آذربایجان هستم حس میکنم در تبریز، اردبیل و همان جاهایی هستم که در آن بزرگ شدهام.” ضمناً تصاویر منتشر شده در خبرگزاری ایرنا، نشان میدهد که مسعود پزشکیان در سفر به جمهوری آذربایجان جهت دیدار با مقامهای این کشور، یوسف و زهرا پزشکیان، فرزندان خود را با خود به باکو برده است.
باید به این جسارت پزشکیان تعظیم کرد و کلاه از سر برداشت! حقیقتاً بعد از “سقوط شدن” رئیسی بعد از دیدار با علیاف شجاعت ویژهای باید داشت که به این سفر تن داد. نهتنها این بلکه فرزندان خود که البته از “ژن برتر” هستند را نیز به این سفر “پرمخاطره” برد. پشت پرده این بدهوبستانهای سیاسی چندان آشکار نیست؛ اما طول و اندازه این مقاولهنامهها آنقدر نیست که رژیم را از “بحران” نجات دهد.
اما بهترین جوک این هفته به رئیس سازمان بسیج تعلق دارد. این بختبرگشته در ایامی که در ایران زن به هیچ خدایی بنده نیست گفت: “راهاندازی پاتوقهای دخترانه برای انجام برنامههای فرهنگی، تفریحی، بصیرتی، هنری، ورزشی و مهارتی در کشور، یکی از برنامههای مهم ماست.”
یکی به این مربی “بصیرت و مهارت”! باید گوشزد کند که فاطمه کماندوها با برادران ساندیس خور مشغول هستند و حوصله پاتوق بازی ندارند. این دلاور یکتنه کل بحران جوانان را حل کرد و رفت.
و بالاخره به منشأ بحران میرسیم. جناب روحالله خمینی که قبرشان در ایامی که مردم برق ندارند که کولرهای خود را روشن کنند، با نورافکنهای چندین صد واتی همواره در “تلألؤ” است.
میگویند به واسطه خشکاندن سدها و رودخانهها، برق کافی تولید نمیشود. یا روشن نگاهداشتن “قبر آقا” میخواهند خلاف آن را ثابت کنند. بحران برق؟ کدام بحران برق؟ روشنایی میخواهید یک سر تشریف ببرید سر قبر خمینی. اگر از برقش استفادهای نداشتید حداقل از مستراحش که میتوانید بهوفور استفاده کنید!