اطلاعیه شماره ٣: کمپین بگذار سخن بگویم! نه به تجاوز. اولین شکایت از ایران!

سلام خانم احدی گفته اید در مورد تعرضات جنسی بخودمان بنویسیم و من با کلنجار رفتن زیاد با خودم میخواهم بالاخره تجربه خودم را بنویسم. شاید کمک کند دیگران هم حرف بزنند.
میخواهم دردی را که سالها است با خودم یدک میکشم به شما بگویم.
من امروز در مورد یک “استاد” !! با شما حرف میزنم. فردی به اسم عبدالرحیم گواهی ، اگر به گوگل مراجعه کنید این فرد را چنین معرفی کرده
. عبدالرحیم گواهی (متولد ۱۳۲۳ در تهران) استاد ادیان، عرفان و فلسفه می‌باشد که در سیاست نیز ید طولایی دارد. دبیر کل سازمان همکاری منطقه‌ای “اکو” در سال‌های ۱۳۷۹، همچنین سفیر ایران در کشورهای ژاپن، سوئد، نروژ و فنلاند بوده‌است. وی رئیس دفتر مخصوص نخست وزیر و معاون وزیر مشاور در دولت بازرگان بوده‌است
گواهی سمت‌های معاونت وزیر نفت در زمان علی اکبر معین فر، ریاست اتاق بازرگانی ایران و دبیری انجمن اسلامی مهندسین ایران را نیز در کارنامه خود دارد
او هم‌اکنون ریاست مرکز پژوهش ادیان جهان و مدیریت گروه آینده نگری فرهنگستان علوم را بر عهده دارد.
از من بشنوید این فرد کیست .

یار غار داماد امام خمینی و خانم طالقانی دختر ایت الله طالقانی و یار غار آقای محقق داماد و عضو افتخاری وزارت فرهنگ
که معلم قران هستند و در زعفرانیه در لابی منزلش هفته ای یک بار کلاس قران برگزار میکند و طرفدار نظام و حکومت است.
من در دانشگاه شاگرد او بودم و او مرا به کلاس قرآن و اخلاقش دعوت کرد. من از همه جا بی خبر به آنجا رفتم و مدتها در آن کلاس به اصطلاح “درس اخلاق و قران ” میگرفتم. کلاس خانوادگی بود. بعد از مدتی که توانست به ارادت من اعتماد کند من را برای کار در پژوهشگاه ادیانش دعوت کرد. تمام کارمندان پژوهشگاه خانم بودند و کارمندهای آقا فقط هفته ای یک روز می آمدند. حالت عجیب و آنورمالی در پژوهشگاه برقرار بود. جو خیلی غیر طبیعی بود و خانمها با حالت خاصی با او برخورد میکردند. همه چیز برایم سوال بود. نمیدانستم چرا انقدر مطیعش هستند . کم کم که محرم میشدم به قول خودش با من حرفهایی میزد که هر روز گنگتر میشد. او میگفت ما همه یک پیکریم و خداوند به من الهام کرده تا عشق را به شما بیاموزم. و انقدر این جمله را تکرار میکرد که کلافه میشدم و با خودم فکر میکردم خوب بیاموز چرا انقدر حرفش رامیزنی. تا اینکه یک روز بمن گفت بیا با هم قدم بزنیم و حرف بزنیم. من میدیدم هر روز با یکی از خانمها میرود قدم میزند و فکر میکردم این برنامه از قدیم بوده و برای خودشان است و من صمیمیتی ندارم با انها. اما آن روز از من دعوت کرد که با او قدم بزنم. من هم پذیرفتم. اما قدم زدن آنقدر طولانی شد که هوا تاریک شد. وقتی به آپارتمان مرکز ادیان که در همان آپارتمان خانه اش بود رسیدیم گفت بگذار ببینم کسی در استخر هست یا نه چون برای قلبم نیاز دارم به استخر بروم. اما هدف کشاندن من به استخر بود و آنجا به سمت من آمد و سعی کرد رضایت من را برای بوسیدن من بگیرد و مرتب تکرار میکرد این کار تو را به خدا نزدیک میکند و مگر دوست نداری با پیامبر محشور شوی و.. من مقاومت میکردم و درحالیکه با دست جلوی دهانم را گرفته بودم میگفتم چرا دیوانه شده اید این چه کاری است شما معلم فرآن هستید. ولی او چنان مست بود که با قدرت بیشتری به سر و صورت من فشار میاورد درحدی که دندانهایش صورتم را زخمی کرد و در نهایت که با مقاومت من مواجه شد با تلخی گفت عجب دختر پررویی هستی. و من هنوز دو دستی صورتم را گرفته بودم ولی چنان شوک شده بودم که نمیتوانستم از جایم تکان بخورم. حتی وقتی رهایم کرد و رفت تا یک ساعت خشک شده بودم و به دیوار زل زده بودم. بالاخره توانستم خودم را جمع کنم و از آن محیط دور بشم.
از فردای انروز گواهی با منزل من تماس میگرفت و با شوخی و خنده تهدیدم میکرد که تو دختر منی اگه گوشتم را بخوری استخوانم را تف نمیکنی و با زبان سربسته به من تفهیم کرد که اگر قرار باشد دهانم را باز کنم ابرویم را میبرد و از اهرمهای قدرتی اش استفاده خواهد کرد. من با بقیه خانمها ارتباط برقرار کردم و متوجه شدم این مرد شیطان صفت ذهن ادمها راطوری میشوید و آنها را شتسشوی مغزی میدهد که با تعداد زیادی از آنها ارتباط جنسی برقرار میکند، و یا بهتر بگویم از آنها سو استفاده جنسی میکند به اسم اسلام و مذهب و پیغمبر و قران.
فرنگیس از تهران
////////////////
این کمپین امکانی برای همه شما است که درد هایی که ناشی از تعرض و تجاوز به جسم و روح شما است را با دیگران در میان بگذارید و جنبشی در ایران دامن بزنید که بر سر در آن نوشته نه به تجاوز!

اینرا هم بخوانید

اعتراض چند تشکل‌ مستقل به احکام اعدام

تأیید حکم اعدام پخشان عزیزی، مددکار و فعال بشردوست، از سوی دیوان عالی کشور، واکنش‌های …