بازگشت ترامپ: آیا جامعه به راست چرخیده است؟ محسن ابراهیمی

ترامپ به کاخ سفید بازگشت. بازگشت میلیاردری با اتهامات سنگین زیر بغلش چطور ممکن شد؟  شخصیتی که از نظر اقتصادی نماینده منافع میلیاردهاست؛ از نظر سیاسی آماده است حتی مبانی دمکراسی خود آمریکا را هم دور بزند؛ و از نظر فرهنگی و اجتماعی گندیده ترین تمایلات مردسالارانه و مذهبی را نمایندگی میکند. آیا این اتفاق گواه چرخیدن جامعه به راست نیست؟ آیا بازگشت ترامپ به کاخ سفید نشانه قدرت گرفتن راسیسم و فاشیسم در افکار عمومی جامعه امریکا نیست؟

در تاریخ تحولات سیاسی کم نیستند لحظاتی که مخربترین جریانات دست راستی توانسته اند مردم را پشت خود بسیج کنند. آلمان و ایتالیای دهه سی قرن بیست میلادی دو نمونه شناخته شده هستند. در هر دو مورد، فاشیسم در ایتالیا و مخصوصا نازیسم در آلمان در قامت ناجی شهروندان از بیکاری و یاس و درماندگی و ناامنی اقتصادی در شرایط بحرانی اقتصادی که محصول مستقیم خود نظام سرمایه داری بود ظاهر شدند. این دو نمونه گواه این هستند که توده ها وسیع مردم در مقابل ارتجاعی ترین و مخربترین ایدئولوژیها واکسینه نیستند. نژادپرست سایکوپتی مثل هیتلر توانست یک ایدئولوژی نژادپرستانه را به مثابه پرچم نجات مردم آلمان از بحران اقتصادی بدست بگیرد، با جذب توده های وسیعی یک جنبش ویرانگر راه بیاندازد و البته خود همان مردم به کام مرگی و ویرانی هولناک کشانده شدند.  پیروزی ترامپ قابل مقایسه با عروج نازیسم و فاشیسم در اوایل قرن گذشته نیست. نه شرایط اقتصادی مثل دهه سی قرن بیست است و نه شهروندان این دوره را میتوان در محاصره بیست و چهار ساعته میلیونها رادیو مثل دوران نازیها در آلمان و بی اطلاع از همه جا با فریادهای نژادپرستانه مغزشویی و مقهور و مغلوب کرد.

اما ترامپ در هر صورت با تبلیغات پوپولیستی  و نژادپرستانه، به مثابه کسی که ادعا میکند گرانی و تورم و ناامنی و ناامیدی اقتصادی را یک شبه حل خواهد کرد به قدرت رسید. عروج ترامپ در یک سطح پایه ای نشانه این است که سرمایه داری با ساختار و احزاب سیاسی موجودش برای مسائل پیش روی نظامش پاسخ روشن ندارد و به همین خاطر میدان برای هارترین شخصیتهایش که حامل ارتجاعی ترین افکار است باز باز شده است.

 روشن است که ترامپ با اتکاء به اهرمهای قدرتمند قانونی و قضایی و اداری حکومت، تعرض گسترده ای را به دستاوردهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی که محصول مبارزات تاریخی بوده است پیش خواهد بود. اما نخواهد توانست، این تعرض را به یک جنبش قدرتمند توده ای تبدیل کند. برعکس خیلی زودتر آز آنچه تصور میرود، حتی برای شهروند متوهم و مستاصل هم معلوم خواهد شد که او برای نجات آنها نیامده است، برای خالیتر کردن بیشتر جیبشان به نفع میلیاردهای هم طبقه خودش آستین بالا زده است. آمده است تا طبقه خود را روی دوش همان رای دهندگان پروارتر کند. طبقه ای که خود او یکی از ثروتمندترین و فاسدترین اعضایش است. میتوان انتظار داشت که خیلی از کسانی که  در ۵ نوامبر با رای خود ترامپ را به کاخ سفید فرستادند، این بار در خیابانها در تجمع اعتراضی همدیگر را ملاقات خواهند کرد. میتوان انتظار داشت جمعیتی که جنبش اشغال وال استریت راخلق کردند بار دیگر به خیابان بیایند.

پوپولیسم راست و توهم رای دهندگان

از میان تقریبا ۱۴۰ میلیون رای، در مقابل ۶۷ میلیون رای کاملا هریس، ۷۲ میلیون رای به نفع ترامپ به صندوقها ریخته شد. ساده ترین و سطحی ترین استنتاج سیاسی این است که اکثریت رای دهندگان جامعه آمریکا به سمت جریانات دست راستی آنهم از نوع مالیخولیایی و راسیستی ترامپ چرخیده اند.

سئوال این است که آیا آن ۷۲ میلیون شهروند آمریکا که به ترامپ رای داده اند، مخصوصا کسانی که در سالهای قبل پایه اجتماعی حزب دمکرات در مقابل حزب جمهوریخواه بوده اند، یکدفعه جذب افکار مالیخولیایی، راسیستی، ضد زن، ضد طبقات محروم ترامپ شده اند! فکر میکنند گرمایش زمین افسانه است؛ تخریب محیط زیست توطئه تبلیغاتی مارکسیستهاست؛ بیکاری و تورم زیر سر مهاجرین غیر قانونی، “دزدها و مجرمین و قاچاقچی ها و قاتلین” است که آگاهانه از زندانهای امریکای لاتین آزاد شده اند و به آمریکا هجوم آورده اند؛ پناهجویان هاییتی گربه ها و سگهای خانگی شهروندان آمریکا را میدزدند و میکشند و میخورند؛ ابر و باد و طوفانها را حزب رقیب هدایت میکند؛  طرفداران سقط جنین از حق سقط جنین در ماه نهم بارداری حمایت میکنند، یعنی میخواهند کودک را در آستانه تولد بکشند؟  

اگر پاسخ این سئوالات مثبت باشد، قاعدتا باید منتظر راه افتادن اردوگاههای نسل کشی، آشویتس ها و تربلینکا ها در آمریکا بود که این بار قربانیانش به جای یهودیها، پناهجویانی خواهند بود که از آمریکای لاتین و خاورمیانه و آسیا وارد آمریکا شده اند! افکار و ایده های فاشیستی تا زمانیکه توده های کثیری را پشت سر خود نداشته باشند، نمیتوانند به یک جنبش تبدیل شود. باز هم تاکید میکنم که در آمریکا تکرار سناریوی نازیها و فاشیستها، یعنی تبدیل شدن ایدئولوژی فاشیستی به یک جنبش سیاسی قدرتمند توده ای با موانع جدی مواجه است. مقاومت گسترده شهروندان نمیگذارد.

آراء ایدئولوژیک-سیاسی یا آراء پراگماتیستی؟

در باره فاکتورهای دخیل در کسب آراء بیشتر توسط ترامپ در مقابل کاندید حزب رقیب دمکرات نکات زیر مهم هستند:

 مثل همه کشورهای غرب، در آمریکا هم بخشی از جامعه پایه های اجتماعی ایدئولوژیک و سیاسی دو حزب رقیب هستند. رای این بخش جامعه به درجات زیادی ثابت است. معمولا در پایه های ایدئولوژیک و سیاسی احزاب در فواصل کوتاه مدت شیفت اساسی رخ نمیدهد.

مستقل از زن یا مرد بودن و کلا جنیست، مستقل از رنگ پوست، مستقل از محل تولد و به اصطلاح تبار لاتینی و عرب و مذهبی و غیر مذهبی بودن شهروند، اگر شهروندی به افکار و ایده ها و آرمانها و سیاستهای راست تعلق دارد، پایه اجتماعی ایدئولوژیک سیاسی راست است و حامی کاندیدی میشود که گرایش سیاسی و ایدئولوژی خودش را نمایندگی می کند.

اما رای بخشهای زیادی از جامعه ایدئولوژیک-سیاسی نیست. فاکتورهای زیادی میتواند رای این بخشها را به نفع این یا آن حزب تغییر دهد. سئوال این است که  چه دلایل و زمینه هایی همین بخشها را یک روز به سمت حزب دمکرات و روز دیگر به سمت حزب جمهوریخواه و حتی مهمتر به سمت کاراکتری مثل دونالد ترامپ تغییر میدهد؟

در اکثر تحلیلهای پیش از اعلام نتایج انتظار این بود که اظهارات سخیف و راسیستی ترامپ علیه مهاجرین از مکزیک و آمریکای لاتین و زباله نامیدن پورتوریکوییها توسط یک کمدین طرفدار ترامپ در گردهم آیی او، نظرات راسیستی او، و رفتارهای مردسالارانه او علیه زنان، اظهارات سخیف او در باره رنگین کمانیها، و اتهامات بسیار جدی قضایی علیه او در باره فساد اقتصادی و غیره مانع بازگشت او به کاخ سفید خواهد بود و این بخش جمعیت در شکست او نقش ایفا خواهند کرد. اما این اتفاق نیافتاد. بلکه برعکس، با استناد به گزارشات اکثر رسانه ها، در مقایسه با شکست او در انتخابات سال ۲۰۲۰ در مقابل بایدن، این بار شاهد یک شیفت انتخاباتی حتی در میان همین بخش جمعیت هم بودیم.

برای مثال:

علیرغم اظهارات نژاد پرستانه ترامپ، در بخشهایی از ایالت فلوریدا، درصد رای دهندگان لاتین تبار به کاندید حزب دمکرات از ۶۴ درصد در سال ۲۰۱۶ به ۴۴ درصد در انتخابات اخیر کاهش پیدا کرد.

مراجعه به آراء عمومی و نوعی رفراندم در ایالت فلوریدا نشان داده بود که اکثریت در این ایالت طرفدار حق سقط جنین هستند اما در همین ایالت، در صد رای زنان به ترامپ در مقابل کاملا هریس تغییراتی به نفع ترامپ در مقایسه با چهارسال پیش داشته است.  

در ایالت میشیگان، شهروندانی که از کشورهای خاورمیانه به آمریکا مهاجرت کرده اند تعداد قابل توجهی هستند که در بخشهای مختلف صنعتی از جمله در صنعت اتوموبیل سازی مشغول بوده اند و هستند.جمیعتی که اکثرا پایه ثابت انتخاباتی حزب دمکرات بوده اند. انتظار این بود که به خاطر سیاستهای نژاد پرستانه پرو نتانیاهویی ترامپ و جنایات اخیر نتانیاهو علیه فلسطینیها و مردم غزه، این بخش جمعیت نخواهند ترامپ پیروز شود. بنا بر گزارشات رسانه های مختلف، در این ایالت هم نظر بخش قابل توجهی از این رای دهندگان به نفع ترامپ شیفت کرده است. در این مورد، علاوه بر دلایل اقتصادی که پایینتر به آن اشاره خواهم کرد ، نقش بایدن در حمایت از نتانیاهو در کاهش رای کاملا هریس نقش داشته است.

اینها فقط چند مثال هستند که نشان میدهند فاکتورها و متغیرها  و محاسبات  زیادی در تصمیم گیری شهروندان هنگامی که پای صندوق رای میروند نقش ایفا میکنند. سن، جنسیت، مذهب، طبقه، اقتصاد، تحصیل، موقعیت شهروندی، رنگ پوست، ایدئولوژی و عقاید سیاسی و دهها فاکتور دیگر در تداخلی پیچیده برای تصمیم یک فرد در رای دادن موثر است.

به نظر میرسد این بار، مسائل اقتصادی در انتخابات امریکا تعیین کننده بوده است. مردم دنبال راهی و پاسخی برای کاهش فشار اقتصادی ناشی از تورم و گرانی و هزینه بالای مسکن و غذا و انرژی و دارو و درمان هستند و به طور طبیعی از نظر این رای دهندگان، حزب حاکم که خود مسئول مستقیم وضع موجود تلقی میشود نمیتواند راه حل باشد.

شهروندی که با مشکلات اقتصادی در گیر است و به طور طبیعی مسبب  مستقیم همه این وضعیت را حزب دمکرات میداند که همین الان اهرمهای سیاسی و اقتصادی و تصمیم گیری ها را در دست دارد، چرا باید برای تغییر این شرایط همچنان به حزب دمکرات رای دهد؟ چرا نرود سراغ شخصی که ادعا میکند نه تنها در مقابل حزب دمکرات است بلکه حتی با حزب جمهوریخواه هم که کاندیدش است میانه خوبی ندارد؟  

ترامپ در نقش چنین شخصیتی ظاهر شد و با تبلیغات پوپولیستی اش برد. شهروندی که به دام تبلیغات پوپولیستی ترامپ افتاده، تصور کرده  و قبول کرده که شاید آمدن ترامپ که در هر صورت در مقابل کاندید حزب حاکم است بتواند گرهی از مشکلاتش را بگشاید. شهروندی که خواهان تغییر است، روشن است حزب حاکم را ظرف تغییر نمی داند. روالی که در همه نظامهای پارلمانی سرمایه داری مخصوصا در نیم قرن اخیر مشابه بوده است و همچنان ادامه دارد.

 خلآء آلترناتیو چپ

وقتی اکثریت مردم زیر فشار اقتصادی هستند و به هر دلیلی یک نیروی چپ متشکل نتوانسته است در قامت یک آلترناتیو قابل اتکا ظاهر شود، معلوم است که راست میداندار میشود. در یک سطح کلان اگر یک چنین حزبی در صحنه سیاسی حاضر بود، بی تردید زیر پای ترامپ خالی میشد.

فراموش نکرده ایم حتی برنی سندرز که علیرغم فضای شدیدا ضد کمونیستی دستگاه حاکمه آمریکا خود را “سوسیالیست” می نامید، با وعده های رادیکالتر نسبت به خود حزب دمکرات به میدان آمده بود، در فاصله کوتاهی به یک شخصیت محبوب تبدیل شد. او میگفت “مدیران عامل صنایع نفتی که آگاهانه به تخریب محیط زیست دامن زده‌اند باید محاکمه شوند.”  میگفت “تحصیل در دانشگاه حق اقتصادی همه مردم است و نباید فقط امتیازی شود برای عده‌ای معدود”. میگفت حداقل دستمزد دو برابر شود. خواستار نظام بیمه همگانی بود. خواهان وضع مالیات سنگین بر ثروت میلیاردها بود.

این خواستها نه تنها در چهارچوب طیف راست و محافظه کار آمریکا، بلکه حتی در چهارچوب سیاسی حزب دمکرات هم زیادی رادیکال محسوب میشد. بی دلیل نیست که در رقابت انتخاباتی ۲۰۱۶، هیلاری کلینتون را به برنی سندرز ترجیح دادند. کسی که از نظر مردم بخشی از کل سیستم بود و در مقابل ترامپ که خود را عصیانگر علیه ساختار رسمی و سنتی نشان میداد شکست خورد.

این بار هم ترامپ به عنوان شخصیتی خارج از احزاب رسمی و نهادهای سنتی حاکم با تبلبغات پوپولیستی به میدان آمد و پوپولیسمش گرفت. پاسخهای ساده و سطحی اش کارساز شد و گذرا هم که شده امیدی برای تغییر بوجود میاورد.

اینها فقط گوشه هایی از تبلیغات پوپولیستی ترامپ هستند که ذهن و روان شهروندان مستاصل اما خواهان تغییر را تسخیر کرد:

با گذاشتن ۶۰ درصد تعرفه گمرکی برای کالاهای چین، ۵۰۰ درصد تعرفه برای واردات اتوموبیل از مکزیک، تعرفه های بالا برای کالا از آلمان واروپا و غیره “عظمت را به آمریکا برمیگردانم!”

با اخراج  ۱۲ میلیون “مهاجر غیرقانونی و جنایتکار و دزد” کشور را امن میکنم و بیکاری را از بین میبرم و “عظت را به آمریکا برمیگردانم!”

دولتهای اروپا را مجبور میکنم سهمشان برای ناتو را بپردازند و از جیب شهروندان آمریکا مایه نگذارند و “عظمت را به آمریکا برمیگردانم!”

جنگ اوکراین و روسیه را یک روزه تمام میکنم. جنگ در خاورمیانه را یکروزه تمام میکنم. و نمیگذارم پای سربازان امریکایی به جنگی که به خودشان مربوط است باز شود و “عظمت را به آمریکا برمیگردانم!”

برای شهروندی که از وضع موجود ناراضی است؛ به احزاب سنتی هم اعتماد ندارد؛ امیدی برای تغییر توسط این احزاب ندارد؛ حزب چپی هم در قامت آلترتانیو در دسترسش نیست؛ شخصی مثل ترامپ که حتی با حزب خودش هم در میافتد قاعدتا میتواند – اگر چه کوتاه مدت – سوسویی از امید روشن کند. سوسویی که خیلی زود خاموش خواهد شد چون مردم خواهند دید منظورش از بازگردان عظمت به آمریکا، کانالیزه کردن سود و پول و ثروت بیشتر به جیبهای عظیم خودش و هم طبقه ای هایش بوده است.

توهم ها خیلی زود فرو خواهند ریخت

درست است ترامپ بیشتر از رقیب دمکراتش رای آورد، اما همان رقیب هم ۶۷ میلیون رای به خود اختصاص داد که جمعیت عظیمی است و رایشان به معنای مخالفت با ترامپ و افکار فاشیستی و ضدزن او است. از طرف دیگر، به نظر من همه رای دهندگان به ترامپ الزما مرد سالاران حامی راسیسم و نژاد پرستی نیستند. پیروزی ترامپ به معنای چرخش مردم در مقیاس گسترده به راست آنهم نسخه ترامپی اش نیست.

وقتی گردهای تبلیغاتی فرونشست؛ وقتی حضور ترامپ در کاخ سفید به سیاستهای عملی ضد کارگر، ضد زن، ضد مهاجر، فاشیستی نژادپرستانه ترجمه شد؛ وقتی دست و بال میلیاردرها و صاحبان کمپانیهای عظیم و گرگهای بورس و وال استریت برای برای خالی کردن جیب رای دهنده ها باز شد؛ وقتی سوسوی امید برای بهترشدن وضع اقتصادی خاموش شد؛ رای دهنده ای که با امید تغییر وضع اقتصادیش نام این میلیاردر هار را روی برگه رایش نوشته بود حساب دستش خواهد آمد که باید کاری کند. آنگاه میتوان امیدوار بود که شهروندان رها از توهم، این بار علیه سیاستهای نژادپرستانه و ضد کارگری و ضد زن ترامپ همدیگر را در خیابان، در اعتراض علیه او ملاقات کنند. پوپولیسیم در شرایطی که مردم زیر فشار اقتصادی هستند – مخصوصا در شرایطی که یک بدیل سیاسی قابل توجه چپ در میدان نباشد – میتواند منشا امید کاذب برای تغییر باشد اما امیدی که بزودی به ضد خودش تبدیل میشود و در آمریکا هم بزودی اتفاق خواهد افتاد.

ضمیمه: ترکیب جمعیتی رای دهندگان و نقش اقتصاد

وقتی به نتایج نظرسنجی انجام شده توسط “ادیسون ریسرچ” در باره ترکیب جمعیتی رای دهندگان دقت میکنیم معلوم میشود که در سطح سراسری درصد بیشتری از شهروندان سیاه پوست، لاتین تبار، عرب تبار و زن به هریس رای داده اند. اما در عین حال در انتخابات امسال،  تعداد رای ترامپ در میان این بخش جمعیت در مقایسه با رای او در سال 2020 کمی افزایش پیدا کرده است. همچین این نظر سنجی نشان میدهد که مسائل اقتصادی نقش مهمی در تصمیم رای دهندگان داشته اند که میتوان استناج کرد این تغییر در میان غیر سفید پوستها و زنان به نفع ترامپ منشا اقتصادی داشته است.

هریس ۵۳٪ از آرای زنان را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ۴۵٪. سهم ترامپ ۳ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

هریس ۸۵٪ از آرای سیاه‌پوستان را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ۱۳٪. سهم ترامپ ۱ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

هریس ۵۲٪. از آرای لاتین‌تبارها را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ۴۶٪. سهم ترامپ ۱۴ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

ترامپ ۵۷٪ از آرای سفیدپوستان را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ۴۱٪. سهم ترامپ ۱ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است

ترامپ ۶۰٪ از آرای مردان سفیدپوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ۳۷٪. سهم ترامپ ۱ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

هریس ۴۵٪ از آرای زنان سفیدپوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ۵۳٪. سهم ترامپ ۲ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

هریس ۷۷٪ از آرای مردان سیاه‌پوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ۲۱٪. سهم ترامپ ۲ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

هریس ۹۱٪ از آرای زنان سیاه‌پوست را در سراسر کشور به دست آورد؛ ترامپ ۷٪. سهم ترامپ ۲ واحد درصد کمتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

ترامپ ۵۵٪ از آرای مردان لاتین‌تبار را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ۴۳٪. سهم ترامپ ۱۹ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

ترامپ ۳۸٪ از آرای زنان لاتین‌تبار را در سراسر کشور به دست آورد؛ هریس ۶۰٪. سهم ترامپ ۸ واحد درصد بیشتر از نظرسنجی خروجی ۲۰۲۰ است.

نظرسنجی ادیسون ریسرچ هم نشان میدهد که وضعیت اقتصادی سهم مهمی در تصمیم رای دهندگان داشته است. این تصور که مسئول مستقیم وضع اقتصادی حزب حاکم یعنی حزب دمکرات بوده است در شیفت آراء به نفع ترامپ نقش ایفا کرده است.

نقش اقتصاد:

۳۲٪ از رای‌دهندگان گفتند که اقتصاد بیشترین اهمیت را در تصمیم‌گیری برای رای دادن به نامزد ریاست جمهوری داشته است. ۱۱٪ مهاجرت، ۱۴٪ سقط جنین، ۳۴٪ وضعیت دموکراسی و ۴٪ سیاست خارجی را انتخاب کردند.

۴۶٪ از رای‌دهندگان گفتند وضعیت مالی خانواده‌شان بدتر از چهار سال پیش است، در حالی که در سال ۲۰۲۰ این عدد ۲۰٪ بود.

۵۲٪ از رای‌دهندگان گفتند که به ترامپ در مدیریت اقتصاد اعتماد دارند. ۴۶٪ گفتند که به هریس بیشتر اعتماد دارند.

۴۰٪ از رای‌دهندگان گفتند که باید اکثر مهاجران غیرقانونی در آمریکا به کشور خود بازگردند. ۵۶٪ گفتند باید به آن‌ها فرصت درخواست وضعیت قانونی داده شود.

10 نوامبر 2024

اینرا هم بخوانید

سوریه در منگنه تحریرالشام و بشار اسد – محسن ابراهیمی

مندرج در ژورنال شماره ۹۰۳ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …