بهانه افغانستانی ستیزی از سربار بودن تا جاسوسی برای اسرائیل- مهران محبی

جمهوری اسلامی تا قبل از شکست اش از اسرائیل در جنگ دوازده روزه، فشار بر مهاجران افغانستانی را با بهانه اینکه مهاجران سربار اقتصاد و عامل بیکاری در جامعه هستند، توجیه می کرد و تلاش می کرد که از این طریق حمایت مردم و مخصوصا کارگران و بخش عظیمی از جامعه که از بیکاری و فقر در رنج و تنگنا هستند را جلب کند.

افغنستانی ستیزی تا پیش از جنگ دوازده روزه یکی از راهکارهای رژیم برای رفع مسؤلیت خود از ایجاد بحران اقتصادی و گسترش بیکاری در جامعه بوده است که با اعتراضات و افشاگری های تشکل ها و فعالان کارگری و سیاسی مواجه شده و دستش رو شده است.

این ادعای رژیم که مهاجران افغانستانی سربار اقتصاد ایران، مفتخور و عامل بیکاری در جامعه هستند،  حتی از نظر اقتصاد سیاسی (اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر تولید سود) و با استناد به وقایع تاریخی هم دروغی بیش نیست.

چرا که در اقتصاد سرمایه داری که تنها بر مبنای تولید سود کار می کند و هر لحظه با تکرار آن ادامه حیات می دهد، و آن هم از طریق استثمار کارگر (بکارگیری نیروی کار بی اجرت و بدون مزد) که در رابطه کار و سرمایه در روند تولید محقق می شود و چون مزد رابطه ای معکوس با میزان دستمزدی دارد که کارفرما به کارگر می پردازد، بنابراین در شرایط برابر (یعنی در دو مورد تولید که میزان سرمایه بکار گرفته شده یکسان باشد) در هر مورد که میزان دستمزد کارگر کم (نیروی کار ارزان) باشد، به میزان آن به سود کارفرمای آن اضافه می گردد و بر این مبنا است که اقتصادها تمایل به بکارگیری نیروی کار ارزان کارگرانی دارند که از کشورهایی از نظر اقتصادی فقیر مهاجرت می کنند.

واقعیت این است که مهاجران افغانستانی در ایران بیشتر از هر مهاجری که به کشورهای دیگر مهاجرت کرده اند، مورد بهره برداری کارفرمایان قرار گرفته و بعلاوه توسط حکومت و نهادها و مزدورانش به عناوین مختلف و به طور ویژه مورد سؤاستفاده های مالی قرار گرفته اند.

مهاجران در هر کشوری خاموش ترین کارگرانی هستند که نیروی کار خود را به ارزان ترین قیمت به کارفرمایان مخصوصا در بخش های کشاورزی، دامداری، ساختمانی، معدن و کارگاه های زیر زمینی و بازیافت زباله که از شمول قانون کار کشور مهاجر پذیر خارج هستند، می فروشند. نه از امنیت محیط کار برخوردار هستند و نه از حمایت بیمه های اجتماعی و درمانی بهره ای می برند و از این نظر هزینه هائی که کارگران بومی علاوه بر اختلاف دستمزد مستقیم به عنوان بخش های دیگری از دستمزد بر کارفرمایان و دولت تحمیل می کنند را از دوش کارفرمایان و دولت بر می دارند.

مهاجرت نیروی کار، پدیده ای همزاد نظام طبقاتی از برده داری تا سرمایه داری است که گاه از طریق اسارت و گاه با اختیار تحت اجبار فرار از فقر و گرسنگی صورت گرفته است که از مهاجرت های محلی (مهاجرت از روستا به شهر) تا مهاجرت ها و کوچ دادن های اجباری از کشوری به کشور دیگر طی قرون گذشته از کشورهای مسعتمره مانند آفریقا و آسیا به کشورهای استعمارگر مانند اروپا و از جنوب آمریکا به شمال آن در حافظه تاریخ ثبت شده و امروز هم جریان دارد. مهاجران، نیروی های کاری هستند که از حقوق شهروندی مساوی با شهروندان بومی محرومند و به همین خاطر از انواع تبعیضات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رنج می برند، در حالیکه نیروی کار ارزانشان در ایجاد اضافه ارزش و سود برای کارفرمایان و توسعه و رونق اقتصادی کشورهای میزبان نقشی بسزا دارند.

اما در ایران تحت حاکمیت حکومت دزد و فاسد که اقتصاد همواره به دلائل سیاسی از جمله ماجراجوئی های منطقه ای و بین المللی و دنبال کردن پروژه های موشکی و هسته ای رژیم با هزینه های هزاران میلیارد دلاری با بحران مواجه بوده و امروز به بن بست کامل کشیده شده، علی رغم سود سرشاری که با بهره برداری های فوق سودجویانه کارفرمایان از نیروی کار مهاجران به اقتصاد به طور کلی رسانده می شود، رژیم همواره ناگزیر به انداختن تقصیر گرانی و گسترش بیکاریی در جامعه بر گردن مهاجران افغانستانی بوده است. ولی امروز وضع به کلی فرق کرده است. موقعیت جمهوری اسلامی علاوه بر جنبه اقتصادی، از جوانب سیاسی و حاکمیتی با بن بست مواجه گردیده که امروز اخراج گسترده مهاجران افغانستانی پاسخی به زعم خود برای جان به در بردن است و از اینرو است که با اتهامات امنیتی از قبیل جاسوسی برای اسرائیل به موازات ایجاد فضای امنیتی در جامعه، دست به بازداشت همراه با اخراج گسترده مهاجران افغانستانی زده است.

به دنبال شکست از اسرائیل، انسجام رژیم به شدت دچار بحران و لرزش شده و بخش زیادی از خودی ها و طرفدارانش نسبت به ناتوانی های امنیتی و نظامی حکومت و عدم توانائی آن در حفظ جان شان گرفتار بی اعتمادی و بی اطمینانی عمیق شده اند. بنابراین سران رده بالای جمهوری اسلامی باید برای روحیه و اطمینان دادن به نیروهای به هم ریخته خودشان، خودی نشان دهند و بگویند که اوضاع آن طور که در افکار عمومی و در محافل و مجامع خارجی و رسانه های شان جاری است، وخیم و وحشتناک نیست. معلوم است که رژیم در خارج از مرزهای ایران کاملا شکست خورده و توان هیچ گونه واکنشی برای نمایش جبران شکست اش را ندارد، در نتیجه ناگزیر به تشدید سرکوب و ایجاد نوعی از حکومت نظامی و بگیر و ببند و اعدام زندانیان سیاسی و یورش به مهاجران افغانستانی با توجیه خنثی سازی نفوذ اطلاعاتی موساد شده است.

اما این تلاش های سرکوبگرانه برای رژیم هیچ روزنه ای را نخواهد گشود. با همه این تقلاها برای پنهان کردن شکست و فروپاشی ماشین نظامی و امنیتی، هر روز علی رغم آتش بس در نقاطی از کشور مراکز نظامی و امنیتی و حکومتی رژیم مورد حمله اسرائیل قرار می گیرد و همه سران و فرماندهانش مجبورند مدام مکان های خود را تغییر دهند. خامنه ای بعد از ظاهر شدن در شب عاشورا دوباره به مخفیگاه رفته و خبری ازش نیست. اسرائیل مدام ترور می کند ولی سران حکومت به خاطر مجبور نشدن به دادن پاسخ متقابل، انکار و پنهانکاری می کنند.

در نتیجه رژیم نه تنها نمی تواند اعتماد نیروهایش را جلب کند و به آنها روحیه دهد، بلکه تلاشش برای ایجاد فضای امنیتی در کنار برخوردهای فاشیستی با مهاجران افغانستانی که به عبث با هدف به اصطلاح انسجام ملی برای حراست از امنیت و حاکمیت ملی از نفوذ خارجیان که منظور مهاجران افغانستانی هستند را دنبال می کند، به ایجاد انسجام و همبستگی بیشتر در جامعه برای مقابله با حکومت انجامیده است.

اینرا هم بخوانید

موقعیت جمهوری اسلامی بعد از آتش‌بس با اسرائیل- مهران محبی

جمهوری اسلامی بعد از ۱۲ روز زیر حملات شدید شبانه‌روزی هواپیماها و پهپادهای ارتش اسرائیل …