جنبش حق تشکل را سازمان دهیم!  مصاحبه با حمید تقوائی درباره تشکلهای کارگری

بخش اول

مبحث تشکل کارگری یک موضوع قدیمی است که در مقاطع مختلف و از زوایای گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. یک نکته مرکزی در این بحثها در چهار دهه گذشته و تحت حاکمیت جمهوری اسلامی این سوال است که چرا تشکل توده ای کارگران وجود ندارد و چگونه بوجود میاید؟ طبعا پاسخ به این سوالات چه از جنبه نظری و چه بلحاظ عملی از جانب فعالین کارگری و گرایشات مختلف در میان احزاب سیاسی فرق دارند. گرچه جنبش کارگری حتی نسبت به پانزده سال قبل تفاوتهای مهمی کرده است، امروز اما بویژه بعد از دیماه ۹۶ که این جنبش با سیما و بنیه جدیدی به میدان آمده است، طبقه کارگر را نزد جنبشهای اعتراضی و کل جامعه به یک نیرو و عنصر اساسی برای ایجاد تحول سیاسی تبدیل کرده است. از اینرو بار دیگر، و با اهمیت و ضرورت و فوریت بیشتری، بحث تشکل کارگری و ضرورت متشکل شدن کارگران مطرح شده است و توجه ها را بخود جلب کرده است.

در این رابطه با حمید تقوائی گفتگو میکنیم و از زوایای مختلف بحث تشکل کارگری را دنبال میکنیم.

*****

 

کارگر کمونیست: حمید تقوائی برای اینکه بحث را کمی پایه ای شروع کنیم لطفا بگوئید جایگاه تشکل برای کارگران چرا و از چه جنبه ای مهم است؟ بعلاوه، یک مشاهده عمومی در جوامع سرمایه داری اینست که دولتها و سرمایه داران تا حد امکان در برابر متشکل شدن کارگران مقاومت میکنند، چرا اینطور است؟

حمید تقوائی: در یک سطح عمومی میتوان گفت  هر مبارزه و جنبش اعتراضی علیه هر نوع تبعیض و بیحقوقی به تشکل نیازمند است. جنبش کارگری هم از این قاعده مستثنی نیست. اتحاد و تشکل مهمترین ابزار مبارزه طبقه کارگر علیه سرمایه داران و دولت آنها است. اما برای طبقه کارگر اهمیت تشکل از ابزار مبارزه بسیار فراتر میرود. تشکل ظرف ابراز وجود کارگر بعنوان یک طبقه اجتماعی است. به نظر من تعین و ابراز هویت طبقاتی کارگران بدون تشکل ممکن نیست. تشکل پیش شرط تبدیل طبقه کارگر از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود است.

از سوی دیگر باید توجه داشت که قبل از هر چیز این خود سیستم تولید سرمایه داری است که کارگر را متشکل میکند. تولید سرمایه داری، برخلاف سیستم تولید استاد شاگردی در جوامع پیشاسرمایه داری، به کار جمعی و سازمانیافته کارگران نیازمند است و همین کار جمعی و متشکل است که کارگر را به مقابله جمعی و متشکل در برابر طبقه سرمایه دار میراند.

اولین تشکلهای کارگری حول خواست انعقاد قراردادهای جمعی با کارفرما شکل گرفت. منفعت طبقه سرمایه دار ایجاب میکند در خرید نیروی کار با کارگر بعنوان فرد روبرو بشود. در ابتدای شکلگیری نظامهای سرمایه داری نیز هر فرد کارگر جداگانه استخدام میشد و در خط تولید به همراه دیگر هم‌طبقه‌ای های خود به کار جمعی گمارده میشد. این تناقض بین خصلت فردی مبادله یا خرید و فروش نیروی کار و خصلت اجتماعی مصرف نیروی کار (روند تولید) نهایتا با نفی نیروی کار بعنوان یک کالا، یعنی نفی کارمزدی، حل خواهد شد اما در دل جامعه سرمایه داری نیز این تناقض زمینه ساز متشکل شدن کارگران در سطوح مختلف است. (برای توضیحات بیشتر در این زمینه رجوع کنید به مقاله “جایگاه تشکل و تشکلیابی برای طبقه کارگر” ضمیمه کارگرکمونیست  شماره ۴۵۶ – فوریه ۲۰۱۷)

به خاطر این شرایط عینی تولید سرمایه داری است که در هیچ جامعه ای کارگر حتی در زیر شدید ترین دیکتاتوریها پراکنده و اتمیزه نیست. در ایران هم چه در زمان شاه و چه بخصوص در جمهوری اسلامی کارگر هیچگاه پراکنده و اتمیزه نبوده است. پیشروان و آژیتاتورها و رهبران عملی جنبش کارگری همیشه در محافل و هسته های مخفی یا نیمه مخفی نیمه علنی متشکل بوده اند و فعالیت میکرده اند.  بویژه امروز ما شاهد برآمد  نهادها و کمیته های متعدد متشکل از کارگران پیشرو و رهبران عملی در جنبش کارگری هستیم که در سطح جامعه محبوب و شناخته شده هستند. به این اعتبار باید تشکل کارگری را، مانند وجود اجتماعی طبقه کارگر، یک امر عینی و داده شده فرض کرد. بر مبنا و با اتکا بر این تشکلهای فعالین جنبش کارگری تشکل توده ای کارگری مانند اتحادیه ها  و شوراها میتواند ایجاد شود.

در مورد قسمت دوم سئوال روشن است که منافع طبقه سرمایه دار ایجاب میکند از متشکل شدن کارگران به هر شکلی که میتواند جلوگیری کند. همانطور که اشاره کردم صاحبان سرمایه از آغاز سلطه نظامهای کاپیتالیستی در غرب و تا امروز در همه جا خواهان آن هستند که با کارگر بعنوان فرد روبرو بشوند. قراردادهای جمعی، قوانین کار و تعیین حداقل دستمزد، و برسمیت شناسی تشکلهای توده‌ای کارگری نظیر اتحادیه ها را مبارزات مستمر طبقه کارگر  به بورژوازی تحمیل کرده است اما گرایش سرمایه همیشه در جهت باز پس گرفتن این دستاوردهای جنبش کارگری و سپردن همه چیز به بازار کار است.  کما اینکه یک رکن سیاست تاچر و ریگان و کلا نئوکنسرواتیسم که امروز در غرب به جریان اصلی در کمپ بورژوازی جهانی تبدیل شده و سیاست ریاضتکشی اقتصادی  که همه جا بیداد میکند باز پس گرفتن دستاوردهای جنبش کارگری و بویژه تضعیف و انحلال تشکلهای توده ای کارگری هر جا این تشکلها وجود دارند و ممانعت از شکلگیری آنها در جوامعی است که این نوع تشکلها وجود ندارند. در این نوع جوامع معمولا دیکتاتورهای حاکم تلاش میکنند تشکلهای زرد و پلیسی وابسته به خود را بعنوان تشکلهای کارگری جا بزنند و یک وجه مبارزه کارگران پیشرو و نیروهای کمونیست مقابله با این تشکلهای دولتی است.

 

کارگر کمونیست: اشاره کردید که “تشکل پیش شرط تبدیل طبقه کارگر از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود است.” اولا، استدلال شما در دفاع از این بحث چیست. ثانیا چه نوع تشکلی پیش شرط برای تبدیل به طبقه برای خود است؟ مثلا تشکلی که هدفش برانداختن کار مزدی است یا هر تشکلی مانند سندیکاها که در چهارچوب موجود برای بهتر شدن سطح معیشت تلاش میکنند نیز جزو این پیش شرط است؟

حمید تقوائی: بحث در این سطح  بر سر نفس تشکل است و نه نوع تشکل. طبقه برای خود یعنی طبقه ای که به منافع طبقاتی ویژه خود و تقابل خود با طبقه سرمایه دار آگاه است.  پیش شرط این امر پی بردن کارگران به منافع جمعی و مشترک خود است اما این آگاهی امری نظری و تئوریک و عقیدتی نیست بلکه در تجربه روزمره کارگران حاصل میشود. نظم سرمایه داری ناگزیر کارگران را در پروسه تولید متشکل میکند و  این تشکل عینی کارگران بعنوان تولید کننده خواه ناخواه به تشکل آنان بعنوان فروشنده نیروی کار منجر میشود. این تشکل در بدو امر از ضرورت مبارزه با کارفرمایان برای بهبود شرایط کار یا در واقع برای بقا، نشات میگیرد و در روند مبارزه به تشکلهای عالیتر تا سطح حزب طبقاتی کارگران ارتقا پیدا میکند.

در این سطح انتزاع نوع تشکل توده ای یا حزبی و یا سندیکا و شورا هنوز جایگاهی ندارد. بحث بر سر نفس سازمانیافتن کارگری برای بهبود شرایط فروش نیروی کار است. این را هم باید توجه داشت که چیزی که در علم اقتصاد فروش نیروی کار نامیده میشود در واقع پیش شرط ادامه زندگی و بقای کارگران است. از این زاویه تشکل یافتن و در برابر کارفرمایان متشکل ظاهر شدن صرفا یک امر و ضرورت اقتصادی نیست ، بلکه در ضرورت بقای کارگران و خانواده های آنان ریشه دارد. این ضرورت مبنای وقوف طبقه کارگر به موجودیت خود بعنوان یک طبقه اجتماعی است.

 

کارگر کمونیست: یک نکته دیگر در پاسخ شما به سوال اول اشاره به اتمیزه نبودن کارگران و متشکل بودن رهبران آنها در محافل کارگری است. اما بحث تشکل کارگری و آزاد بودن آن بمعنی قانونی بودن حق تشکل با بحث محافل کارگری فرق دارد. قبل از پرداختن به ماجرای تشکل در ایران لطفا در این سطح کلی تفاوت این دو نوع تشکل و جایگاه هر کدام را توضیح دهید.

حمید تقوائی: بله اینها کاملا متفاوت است ولی قصد من توجه دادن به دو نکته بود: اول اینکه کارگر در هیچ شرایطی اتمیزه نیست. یک کارمند یا یک مغازه دار میتواند نسل بعد از نسل منفرد باشد و به زندگی اجتماعی خود ادامه بدهد ولی کارگر نمیتواند. دوم اینکه برای متشکل شدن در سطوح عالیتر و رسمیت یافتن قانونی آنها باید بر محافل و هسته های فعالین جنبش کارگری متکی شد. بعبارت دیگر تشکلهای توده ای نظیر اتحادیه و شورا و قانونیت بخشیدن به آنها از صفر شروع نمیشود بلکه از تشکلهائی آغاز میشود که هم اکنون در جنبش کارگری وجود دارند.

این رابطه بین تشکل فعالین جنبش کارگری و تشکلهای توده ای را میتوان به عرصه های دیگر مبارزه کارگران نیز تعمیم داد. چهره ها و رهبران عملی جنبش کارگری در همه سطوح مبارزه طبقه کارگر و مستقل از درجه سازمانیافتگی کارگران، نقش تعیین کننده ای ایفا میکنند. یک ویژگی طبقه کارگر معترض و مبارز بودن اوست و این واقعیت زمینه بجلو رانده شدن رهبران عملی، فعالین و آژیتاتورهای کارگری است. در شرایط دیکتاتوری و اختناق شدید این فعالین اساسا مخفی یا نیمه مخفی- نیمه علنی فعالیت میکنند و در سطح محدودی در یک واحد تولیدی و یا حداکثر در یک رشته تولیدی شناخته میشوند اما در شرایطی که به درجه ای اختناق در هم شکسته شده باشد فعالین در سطح سراسری تری شناخته میشوند و علنی تر فعالیت میکنند. در شرایط امروز جامعه ایران، که به لطف مبارزات مستمر کارگران و بخشهای مختلف جامعه جمهوری اسلامی علیرغم تمام سرکوبگریها نتوانسته است شرایط گورستان آریامهری را احیا کند، طبقه کارگر از چهره های محبوب و سرشناسی در کل جامعه برخوردار است و نهادها و کمیته های فعالین کارگری علنا اعلام موجودیت و فعالیت میکنند و نقش مهمی در مقابله با کارفرمایان و حکومت بعهده دارند. حتی در برآمدهای جنبش کارگری مانند اعتصاب هفت تپه ما شاهد سر بلند کردن چهره های جنبش کارگری در دفاع از همه مردم و بچالش کشیدن حکومت از جانب توده مردم  هستیم. تا آنجا که به مبارزه برای ایجاد تشکلهای توده ای کارگری مربوط میشود نیز نهادهای فعالین کارگری میتوانند و باید نقش تعیین کننده ای ایفا کنند.

 

کارگر کمونیست: اکنون بطور مشخص سوال اینست که سرنوشت تشکلهای توده ای کارگری در جمهوری اسلامی چرا به اینجا رسیده است؟ مهمترین موانع در مقابل ایجاد این تشکلها چه بوده است؟

حمید تقوائی: طبعا مهمترین مانع بر سر ایجاد تشکلهای کارگری جمهوری اسلامی است. این حکومت در بدو بقدرت رسیدن شوراهای کارگری که در دل انقلاب ۵۷ شکل گرفته بود را در هم کوبید، خانه کارگر را که یک نهاد مستقل کارگری بود از فعالین چپ تصفیه کرد و تحت کنترل خود گرفت و در کارخانه ها ارگانهای زرد و پلیسی خود را تحت عنوان شوراهای اسلامی تشکیل داد. از سوی دیگر به هر اعتراض و هر تلاش فعالین کارگری برای ایجاد تشکلهای توده ای با تهدید  و ارعاب و دستگیری و زندان پاسخ گفت. اما برطرف کردن این مانع یعنی بزیر کشیدن جمهوری اسلامی، و طبیعتا نمیتوان ایجاد تشکلهای توده ای را به بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی موکول کرد. جمهوری اسلامی دشمن طبقاتی کارگران است و نه صرفا مانعی بر سر راه پیشرویهای جنبش کارگری. برای ایجاد تشکلهای کارگری باید با فرض وجود جمهوری اسلامی و در دل همین شرایط راه حلی یافت.

به نظر من کلید مساله شکل دان به جنبشی است که امر خود را مبارزه برای ایجاد تشکلهای توده ای طبقه کارگر و تحمیل این امر به حکومت قرار بدهد. گرچه تا امروز فعالین جنبش کارگری تلاش زیادی در این راه کرده اند و حتی نهادهای متعددی با هدف ایجاد تشکلهای مستقل کارگری شکل گرفته است اما هنوز یک جنبش مشخصی که اکتیویستهای آن مشخصا امر  متشکل کردن کارگران را دنبال کنند و پیشروی در هر اعتصاب و تجمع و مبارزه کارگری را با معیار درجه متشکل شدن و متحد شدن کارگران بسنجند شکل نگرفته است. این درست است که تشکلهای توده ای کارگری در دل مبارزات شکل میگیرند ولی خود امر متشکل شدن و تحمیل تشکلهای واقعی کارگری به دولت نیز مبارزه ویژه خود را می طلبد. در شرایط امروز در دل هر مبارزه مشخصی تشکلهای کارگری از جمله و بویژه مجمع عمومی شکل میگیرد و با فروکش کردن مبارزه محو میشود. جنبش تشکلیابی یعنی حرکت پیگیری برای متشکل شدن و متشکل ماندن کارگران در هر مبارزه مشخص. جنبش کارگری به اکتیویستهائی نیازمند است که در دل هر اعتصاب و اعتراض معین امر متحد و متشکل شدن کارگران و متشکل و متحد ماندن کارگران بعد از ختم هر مبارزه را دنبال میکنند و موفقیت و عدم موفقیت هر اعتصاب و اعتراض معین را با امر درجه پیروزی جنبش کارگری در زمینه متحد و متشکل شدن می سنجند. به نظر من عدم وجود چنین جنبشی یک ضعف مهم جنبش کارگری است که میتوان و باید بر آن فائق آمد. در شرایط سیاسی امروز ایران هم شکل گیری چنین جنبشی که میتوان آنرا جنبش حق تشکل نامید امکان پذیر است و هم میتواند خواست حق تشکل را به جمهوری اسلامی تحمیل کند. چنین جنبشی با استقبال فعالین سایر جنبشهای اعتراضی نیز روبرو خواهد شد چون همه فعالین در همه عرصه ها نیارمند سازمان دادن عرصه فعالیت خود و رسمیت قانونی دادن به تشکلهای عرصه های مختلف هستند. ازاینرو جنبش کارگری برای حق تشکل میتواند مورد حمایت بخش وسیعی از فعالین جنبشهای اعتراضی قرار بگیرد و پیشگام آنها باشد. اگر بخواهیم علاوه بر سیاستهای سرکوبگرانه جمهور ی اسلامی که اساس مساله است به مانع دیگری اشاره بکنیم میتوان به فقدان چنین جنبشی اشاره کرد.

 

کارگر کمونیست: در شرایطی که جمهوری اسلامی فقط تشکلهای دولتی همانند شورای اسلامی را برسمیت میشناسد و هرگونه حرکت دیگری خارج از ارگانهای دست ساز خود را غیرقانونی میداند و سرکوب میکند آنگاه معنی عملی راه افتادن این جنبش تشکلیابی چیست؟

حمید تقوائی: سرکوب سیاست جمهوری اسلامی در برخورد به همه حرکتها و جنبشهای اعتراضی است. با این همه این امر باعث نشده است جنبشهای متعددی شکل نگیرد. جنبش علیه اعدام، جنبش علیه حجاب اجباری، جنبش دفاع از کودکان کار و خیابان، جنبش علیه تخریب محیط زیست، جنبش مالباختگان، جنبش معلمان، جنبش بازنشستگان، جنبش علیه دستمزهای زیر خط فقر و غبره و غیره همه این حرکتها علیرغم سرکوبگریهای جمهوری اسلامی شکل گرفته اند و به پیش میروند. جنبش تشکلیابی هم میتواند یک از این جنبشها باشد.

اجازه بدهید برای روشن تر شدن بحث منظورم از جنبش را بیشتر توضیح بدهم. وجود یک جنبش اجتماعی به معنی اکسیونهای اعتراضی هر روزه نیست بلکه یک حرکت پیگیر و ادامه دار است با اکتیویستها، شعارها و اهداف و خواستهای معین و اعلام شده،  گفتمانها، بیانیه ها و اطلاعیه ها، نهادها و چهره ها و سخنگویان مختص به خود. بعنوان نمونه جنبش افزایش دستمزد با اعتراض علیه دستمزدهای یک پنجم خط فقر، خواست افزایش دستمزدها متناسب با گرانی و تورم و کمپین چهل هزار امضا شناخته میشود.  یا جنبش علیه حجاب و آپارتاید جنسی تاریخچه ای دارد که یکماه  بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی (۸ مارس ۷۹، ۱۷ اسفند ۵۷) تا حرکت دختران خیابان انقلاب فرازهای متعددی داشته است و آخرین شکل بروز آن اعتراضات دانشجویان علیه حجاب در هفته گذشته بود. خواستهای معین و اعلام شده و پیگیری آنها بوسیله فعالین، و وجود نهادها و چهره ها و اکتیویستهای شناخته شده باعث شده است تا این حرکتها تداوم داشته و بعنوان یک جنبش، و نه صرفا اکسیونهای اعتراضی،  معرفه و شناخته شده باشند. در مبارزه برای تشکلیابی نیز  میتوان و باید به چنین جنبشی شکل داد.

 

کارگر کمونیست: در اوضاع و احوال سیاسی ملتهب امروز در جامعه و موقعیت جمهوری اسلامی آیا شرایط برای ایجاد تشکلهای کارگری مناسبتر از قبل است یا خیر و اگر پاسخ مثبت است به چه فاکتورهائی باید اتکا کرد؟

حمید تقوائی: به نظر من در شرایط حاضر، شرایط سیاسی که مشخصا بعد از خیزش دیماه ۹۶ ایجاد شده است، زمینه برای ایجاد تشکلهای کارگری بسیار بیشتر از گذشته فراهم است.  قبلا اشاره کردم که تشکلهای کارگری در دل مبارزات شکل میگیرند و امروز مبارزات کارگری گسترده تر و رادیکال تر از هر دوره دیگری است.

در سالهای اخیر بویژه بعد از دیماه ۹۶  اعتراضات و اعتصابات کارگری هم از نظر کیفی و هم کمی قدمهای بلندی بجلو برداشته است. شکل سراسری مبارزات، کشیده شدن اعتراضات کارگری به سطح شهرها و مارش و تظاهرات خیابانی، طرح شعارهای عمومی و سیاسی مثل اداره شورائی و بچالش کشیده شدن سیستم قضائی و بساط شکنجه و زندانهای حکومت از جانب چهره های جنبش کارگری اینها همه از ویژگیهای جنبش کارگری در یکسال و نیم اخیر بوده است.

از سوی دیگر حکومت هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی با بحران عمیق و لاعلاجی دست بگربیان است و به موقعیتی بسیار ضعیف تر و بی ثبات تر از گذشته رانده شده است. البته رژیم همچنان تلاش میکند  با دستگیری و بگیر و ببند مبارزات کارگری و کلا اعتراضات اجتماعی که از هر گوشه ای سر بلند کرده است را مهار کند و به عقب براند ولی حتی دستگیری و بازداشتهایش هم با چالش و حرکت تعرضی خانواده ها و فعالین جنبشهای اعتراضی پاسخ میگیرد. حرکتی که با اعلا م کیفرخواست اسماعیل بخشی و سپیده قلیان علیه شکنجه و زندان و بیدادگاههای اسلامی آغاز شد.

مجموع این شرایط توازن قوا را به نفع کارگران و توده مردم معترض و به ضرر حکومت تغییر داده است.

عامل مهم دیگری که اینجا باید به آن شاره کنم استفاده از مدیای اجتماعی است. مدیای اجتماعی هم بعنوان رسانه گزارشدهی و اشاعه اخبار صوتی- تصویری مبارزات و اعتراضات جاری در یک سطح وسیع عمومی در جامعه ایران و حتی در سطح جهانی و هم بعنوان ابزار تدارک عملی سازماندهی اعتراضات. مبارزات و تجمعات گسترده ای که امروز شاهد آن هستیم نظیر مبارزات  سراسری معلمان و بازنشستگان و یا اعتصاب هفت تپه و کارگران فولاد اهواز و استقبال جامعه از این اعتصابات بدون استفاده از مدیای اجتماعی ممکن نبود.  در سازماندهی جنبش تشکل یابی نیز میتوان وسیعا  این ابزار را بکار گرفت. بخصوص در گامهای اولیه در همنظری و هماهنگی پیشروان این حرکت مدیای اجتماعی میتواند نقش مهم و تعیین کننده ای داشته باشد.

با توجه به مجموعه این شرایط به نظر من امروز بیش از هر زمان دیگری شرایط تحمیل حق تشکل به حکومت و ایجاد تشکلهای واقعی کارگری امکان پذیر شده است. جنبش حق تشکل میتواند با فراخوان مشترکی از سوی چهره ها و نهادهای شناخته شده در جنبش کارگری اعلام موجودیت کند، هدف و خواست خود را اعلام کند و به همه فعالین جنبش کارگری و سایر جنبشهای حق طلبانه فراخوان بدهد که به این حرکت بپیوندند. هم اکنون جنبش کارگری از چهره های سرشناس و محبوبی در سطح سراسری برخوردار است که میتوانند قدم جلو بگذارند و این حرکت را آغاز کنند. همچنین طیف وسیع رهبران عملی و در گیر در مبارزات و اعتصابات جاری کارگران، که در دو نمونه اعتصاب نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز نقش تعیین کننده آنها را مشاهده کردیم، در سازماندهی و پیشبرد جنبش حق تشکل نیز میتوانند  نقش مهمی ایفا کنند.

 

کارگر کمونیست: درباره جنبش تشکلیابی هنوز روشن کردن جنبه عملی برپائی این جنبش ضروری است. با توجه به نکاتی که در بخش اول گفتید مطالبه و هدف اصلی این جنبش تشکلیابی برسمیت شناسی حق تشکل توسط حکومت است و بعنوان”جنبش حق تشکل” هم از آن نام بردید. از طرف دیگر در طول عمر جمهوری اسلامی خواست حق تشکل و مطالبه آن یک مشغله و تلاش فعالین کارگری بوده و حتی نهادها و ارگانهائی با نامهای مختلف اما مرتبط با ایجاد تشکل کارگری درست شده اند. اکنون سوال اینست که پیشنهاد شما بلحاظ عملی چه کار متفاوتی را به فعالین کارگری پیشنهاد میدهد؟

حمید تقوائی: بله، تا کنون فعالین کارگری برای سازماندهی تشکلهای توده ای تلاش زیادی کرده اند. حتی نهادها و کمیته هائی از فعالین کارگری با هدف تدارک و سازماندهی تشکلهای توده ای کارگری تشکیل شده است. همه این فعایتها ارزشمند است اما تاکید من بر سر شکل دادن به یک جنبش متمرکز بر امر سازماندهی کارگران است. جنبشی قائم به ذات که امر و وظیفه خود را سازماندهی کارگران  قرار بدهد، اهداف و خواستهای روشنی در این رابطه تعیین و اعلام کند و همه فعالین جنبش کارگری را به مبارزه متحد برای تحقق آن فرابخواند. جنبشی که بطور مستمر و پیگیر در دل اعتراضات و مبارزات کارگری امر تشکلیابی کارگران را دنبال کند و در هر مبارزه ای بر اهمیت تشکل تاکید کند، به مناسبتها  و در فرصتهای مختلف در رابطه با حق تشکلهای مستقل از دولت  و برسمیت شناخته شدن آنان از جانب حکومت بیانیه و اطلاعی بدهد، تشکلهای زرد و پلیسی حکومت را بچالش بکشد و غیره غیره. در حال حاضر امر تشکلیابی کارگران اساسا در دل مبارزات هر روزه کارگران و  بعنوان ابزاری برای تقویت هر مبارزه و اعتراض و اعتصاب معین مطرح میشود. این کافی نیست. باید بر   نفس اهمیت در خود  تشکلهای توده ای کارگری ( که بالاتر مبانی آنرا توضیح دادم) تاکید بشود و  سارمانیابی و متشکل شدن و متشکل ماندن خود  به موضوع و محور یک گفتمان و مبارزه و فعالیت مداوم تبدیل بشود. جنبش حق تشکل و ایجاد سازمانهای توده ای کارگری  باید با همین اسم و با همین هدف شکل بگیرد و فعال بشود. این نه تنها منافاتی با فعالیتهای سازماندهی تا کنونی فعالین و نهادهای کارگری ندارد بلکه در ادامه این فعالیتها و ارتقای این مبارزه یک گام به پیش است. اساسا وجود نهادها و فعالین کارگری و تلاش تاکنونی آنها برای ایجاد سازمانهای توده ای کارگری است که شکل دادن به جنبش حق تشکل را امکان پذیر میکند. به نظر من ماتریال و مصالح کافی برای شکل دادن به چنین جنبشی کاملا فراهم است.*

(ادامه دارد)

اینرا هم بخوانید

ایسکرا: چرا؟ تحولات منطقه ومسئله کرد (بخش دوم) مصاحبه با حمید تقوایی