فکر کنید که همه دنیا از جمله کشورهای عربی به فرض بپذیرند که نام این آبراه “خلیج فارس” و نه یک کلمه کم و یک کلمه زیاد باشد. واقعا چه چیزی برای ما مردم تغییر میکند؟ چه چیزی به دست می آوریم؟ سؤالی که مطرح است این است که این نامگذاری چه ارتباطی با منافع واقعی ما مردم دارد؟ میگویند بحث بر سر “هویت ملی” است. اما این “هویت ملی” چیست که در ایران، ناسیونالیسم فارس را به حفظ نام “خلیج فارس” ترغیب میکند و در سوی دیگر، ناسیونالیسم عربی را به استفاده از نام “خلیج عربی” سوق میدهد؟
اگر چنگ زدن به هویت ملی کار درستی است، پس باید برای هر دو طرف این مناقشه مشروع و قابل دفاع باشد. کشورهای عربی نیز بیتردید با همین استدلال از نام “خلیج عربی” دفاع میکنند.
جالب آنکه رضا پهلوی، سلطنتطلبان و بسیاری از ناسیونالیستها ادعا میکنند که هدفشان برقراری صلح و دوستی میان ایران و همسایگان پس از جمهوری اسلامی است. اما هنوز قدمی به قدرت نزدیک نشدهاند که باروتِ یک جنگ بیپایان با کشورهای عربی بر سر نام خلیج را انباشته و آماده کردهاند!
آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که چرا آویختن به “هویت ملی” در دو سوی یک مناقشه، به نتایجی متضاد میانجامد و انسانها را به جان هم میاندازد؟ این خود نشان میدهد که “هویت ملی” ابزاری است در دست دولتها برای تحریک احساسات ناسیونالیستی و حفظ قدرت. امروز این موضوع را بهروشنی در عملکرد جمهوری اسلامی میبینیم؛ رژیمی که با وجود نفرت عمومی از آن، از همه شهروندان میخواهد صرفنظر از باورها و گرایشهایشان، بهنام “خلیج”، پشت یک نظام مستبد و ضدانسانی صف ببندند.
ما نباید در دام این رژیم و بازیهای ناسیونالیستیاش بیفتیم و از ارزشهایی که جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” برایمان به ارمغان آورد، دور شویم. راه درست، تقویت همان ارزشها و هویت مشترکی است که پیوندی واقعی با منافع ملموس و روزمرهی همه ما دارد—نه آنچه دولتهای ارتجاعی در بوق و کرنا میکنند. و این، چیزی نیست جز هویتها و پیوندهای انسانی.
واقعیت این است که پیرامون این آبراه، هشت کشور قرار دارند و ایران تنها یکی از آنهاست. حتی امروز هم، نام “خلیج فارس” مانعی برای بهرهبرداری دیگر کشورها از سواحل خود نشده است. عربستان سعودی، امارات، عمان، عراق، کویت، قطر و بحرین، هر یک بهنحوی از این آبراه بهرهمندند. بیشترین ذخایر نفتی این خلیج نیز در اختیار عربستان سعودی است—بیآنکه نام خلیج برای آنها مانعی ایجاد کند.
مناقشه بر سر نام این آبراه، در عمل هیچ نقشی در تعیین حق بهرهبرداری از منابع آن ندارد. چه آن را “خلیج فارس” بنامیم و چه “خلیج عربی”، واقعیت این است که بهرهبرداری از منابع آن امروز در خدمت زندگی و نیازهای مردم نیست. این منابع در دست مشتی مستبد و غارتگر قرار دارد که تنها به حفظ قدرت و انباشت ثروت خود میاندیشند.
در این میان، جایگاه ما مردم کجاست؟ جز آنکه با تحریک احساسات ناسیونالیستی، ما را به جان هم بیندازند و دشمن یکدیگر کنند؟
من، بهعنوان کسی که در ایران زاده شدهام و برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه میکنم و رفاه، آزادی و خوشبختی را برای مردم کشورم میخواهم، خود را بسیار نزدیکتر به شهروند عربستانیای میبینم که برای رهایی از سلطهی شیوخ مستبد و فاسد میجنگد تا کسی که در دو سوی این مناقشه، بر طبل دشمنی و نفرت میکوبد.
یک لحظه تصور کنید که در هر هشت کشور حاشیهی این خلیج، حکومتهایی مردمی و انسانی بر سر کار بودند و مردمانشان خواهان صلح و دوستی. آیا آنگاه این مناقشهی دیرینه بر سر نام این آبراه، به شکلی انسانی و عادلانه حل نمیشد؟ بیتردید مینشستیم و بر سر نامی به توافق میرسیدیم که همگان از منابع طبیعی این آبراه بهگونهای عادلانه و انسانی بهرهمند شوند—نامی که نه ریشه در تعصبات قومی و ناسیونالیستی دارد و نه بذر دشمنی میکارد.
شاید آن زمان نامی بر این خلیج میگذاشتیم چون: خلیج دوستی، خلیج مروارید، خلیج دلفینها… و شاید هم: خلیج آزادی.