یکی از پیامدهای شیوع کرونا رودررویی آشکار میان علم و دین بوده است. دین علنا به رقابت با علم برخاست تا میدان مبارزه با کرونا در انحصار علم قرار نگیرد و دین به حاشیه رانده نشود. اما تا همینجا این تقابل بطور قطع به سست شدن پایه های دستگاه دین و باورهای خرافی انجامیده است. مبارزه با کرونا جامعه بشری را در جهتی به حرکت درآورد که هرچه بیشتر پندارهای دینی و خرافی را از خود بزداید؛ پندارهایی که به منافع زمینی ویژه ای خدمت می کنند. بر خلاف گذشته های دور که شیوع یک بیماری مسری باعث می شد که انسانها به علت فقر و ناآگاهی و عقب ماندگی و تعصب به ورد و جادو روی بیاورند اکنون به یمن دستاوردهای علمی و خودآگاهی عمومی از دین و خرافه فاصله گرفته اند. چرخه رایج ترس، استیصال و خود فریبی در قدیم اینبار جای خود را به تلاش برای تضمین سلامتی شهروندان در مقابل تهدید ویروسها داده است. چشمان مردم با هوشیاری به دنیایی دوخته شده است که به دور از دروغ مذهب و سودپرستی سلامت و رفاه و آسایش انسانها را بنیاد خود قرار داده است.
با شیوع بیماری کرونا صنعت مذهب نیز فعال شد و نسخه های خود را برای علاج این بیماری مهلک پیچید و در مقابل جامعه قرار داد: باید به ورد و دعا و جادو و جنبل متوسل شوید! تقلاهای دستگاه مذهب در ارتباط با کرونا به انحای مختلف در ایران و جهان بروز کرد. از کشیشان ارتُدُکس رومانیایی در شهر کلوژ که برای “مقابله با کرونا” با استفاده از یک قاشق مشترک “نان مقدس” را در دهان مردم گذاشتند گرفته تا کشیشی که در ایالت لوئیزیانای آمریکا بعد از دستور قرنطینه عده ای را در کلیسا جمع کرد تا دعا بخوانند و شیادان طب اسلامی در ایران که مالیدن روغن بنفشه به مقعد را تجویز کردند نمونه ها کم نیستند. البته این پاسخ ها بیشتر مایه ریشخند و گاها باعث خشم و نفرت مردم شد تا شفای مصیبت دیده ای. اما دنیا برای مقابله با این بیماری به سمت خرافات و تلقیات مذهبی نظیر “آزمایش الهی” و یا “عذاب اللهی” نرفت بلکه دست به دامن علم و تحقیق شد و راه خلاص شدن از شر این ویروس کشنده را در آنجا جست.
اما علیرغم این تقلاها هیچ “خدایی” به یاری بشر کرونازده نیامد. در عوض حتی خانه خدا نیز بسته و طواف کعبه هم در هراس از کرونا تعطیل شد. مراسم دعا و نیایش پاپ نیز تک نفره انجام شد و او از پنجره محل اقامت اش رو به میدان خالی سنت پیتر برای جمعیتی که حضور نداشت دست تکان داد! مراکز مذهبی که قرار بود “دارالشفا” باشند درشان یکی پس از دیگری تخته شد و “سنگر نماز جمعه” هم که همواره از منبرهایش شعار مرگ بر این و آن سر داده می شد درهراس از مرگ تعطیل شد. استفاده از الکل برای ضد عفونی کردن مراکز مذهبی “حلال” اعلام شد و نام محمد بن ذکریای رازی بیشتر از هر “پیامبر” دیگری بر سر زبانها افتاد. مردم به جای اینکه از کشیش یا خاخام و یا شیخ تجلیل کنند از پزشکان و کادر درمانی در کشورهای مختلف قدردانی کردند که به کمک علم در حال جنگ با این بیماری مرگبار هستند. در واقع دعا و ثنا حتی نتواست متولیان دین را از خطر مرگ بر اثر کرونا نجات دهد.
شیوع این بیماری در ایران که مردمش پیش از این هم از هر چه دین و دخالت مذهب در زندگی شان است بیزار بودند، باعث خشم بیشتر علیه حکومت دینی شد. بخصوص اینکه کرونا از شهر مذهبی قم سرایت کرد و حکومت اسلامی هم با توسل به همان تلقیات خرافی و منافع سیاسی دیگرش اقدام به قرنطینه این شهر نکرد. محمد سعیدی نماینده خامنه ای در قم، در دفاع از قرنطینه نکردن قم و اماکن دینی در تاریخ ۸ اسفند ۹۸ گفت «ما این حرم مقدس را دارالشفا میدانیم. دارالشفا یعنی مردم بیایند اینجا از امراض روحی و جسمی شفا بگیرند. بنابراین اینجا باید باز باشد. مردم باید با قوت بیایند.” خامنه ای هم از مردم خواست که با خواندن “دعای هفتم صحیفهی سجّادیّه” کلک کرونا را بکنند. بعد از این شاهد بودیم که چطور افراد همان شبکه طب اسلامی خامنه ای نمایشات نفرت انگیز حرم لیسی و حرم مالی و حرم بوسی را به راه انداختند و با این اقدامات شنیع سلامت کل جامعه را بیشتر به خطر انداختند. اما این اقدامات هم دیری نپائید که با خشم و غضب و در عین حال تمسخر مردم روبرو شد و حتی حکومت هم خود را مجبور دید که در مقابل آنها واکنش نشان دهد.
آنچه ما در این دوره دیدیم تنها جنگ میان علم و تلقیات دینی در برخورد به یک بیماری خطرناک مسری نبود. درست است که دین با اعتقاد به اراده موجودی فوق بشری یعنی “خدا” تمام مصائب بشری را ناشی از “مشیت الهی” می داند و از این رو برای نجات از سختی ها به درگاه این خدا پناه می برد و مناسبات ستمگرانه موجود را توجیه می کند اما امروز مسئله بر سر این است که دین علاوه بر همه خواصی که برای تطهیر حاکمیت استثمارگران و ستمگران دارد وسیله ای برای سرکوب و آدمکشی است. مردم ایران معنای واقعی این حقیقت را بیش از هر کس دیگری تجربه کرده اند. حکومت دینی ایران قبل از کرونا نیز مظهر مرگ و نیستی و حاکمیت جنایت و خون بوده است: چه آن عده بسیاری که به دلیل اعتقادشان به باور دیگری توسط این حکومت به قتل رسیدند، چه آن کسانی که به دلیل تلاش برای آزادی و یک زندگی بهتر توسط جمهوری اسلامی کشته شدند، چه آنها که برای گسترش حکومت دین در جنگ ایران و عراق قربانی شدند، چه آنها که در یک پرواز مسافربری با شلیک موشک های سپاه پاسداران هستی و آرزوهایشان پرپر شد و چه آن کسانی که در خیزش آبان با گلوله های حافظان جنایتکار نظام جان عزیزشان را از دست دادند.
جمهوری اسلامی دربرخورد به کرونا به دلیل همه آن مسائلی که به بقای حاکمیتش مربوط بود جان و سلامتی مردم را در معرض نابودی قرار داد: چه آنجا که بجای پرداختن به توسعه زیرساختهای درمانی- بهداشتی کشور در طی سالهای حکومتش به گسترش دین و مسجد و سپاه و حزب الله و هزینه کردن برای گسترش نفوذ منطقه ای خود پرداخت و چه آنجا که بجای پیشگیری از شیوع این بیماری، فارغ از سلامتی و جان و هستی مردم، به فکر برگزاری مضحکه انتخاباتی اش و جنازه چرخانی و امنیتی کردن اوضاع برای کنترل و مهار اعتراضات مشغول شد. تجربه تلخ کرونا در ایران ما را به تجربیات ناگوار چگونگی برخورد این حکومت با سیل و زلزله و محیط زیست می رساند که بر پایه “همه چیز در خدمت منافع و بقای نظام” استوار است و در ضدیت با جان و هستی شهروندان قرار دارد.
ما در دورانی زندگی می کنیم که معنای واقعی دین و تلقیات مذهبی را در ابقا حاکمیت مشتی مفتخور و قلدر به وضوح می بینیم. این بیماری همه گیر نقش مخرب و ویرانگر مذهب را بار دیگر به همه ما گوشزد کرد. جامعه جهانی و ایران نیز بطور قطع با پشت سر گذاردن بحران کرونا با آمادگی بیشتری برای جارو کردن بساط صنعت مافیایی مذهب و قدم گذاشتن به یک دنیای بی مذهب با مناسباتی عادلانه و انسانی خیز برخواهد داشت. از هم اکنون پیداست که کرونا و مذهب در مسیر پیشرفت و ترقی جامعه بشری به سرنوشت مشترکی دچار خواهند شد. هر دو شکست خواهند خورد. همانطور که انسان به کمک دارو و درمان خود را در مقابل ویروسها واکسینه خواهد کرد، جامعه بشری نیز با خشکاندن ریشه مصائب انسانها یعنی مناسبات مبتنی بر سودجویی و استثمار، انسانیت را از خود فریبی مذهبی بی نیاز خواهد کرد.